رد شدن به محتوای اصلی

استبداد ذهنیت مصدقی

پس از صدور فتوای ترور سلمان رشدی از سوی خمینی (حرامزاده)، سید عطا الله مهاجرانی کتابی نوشت با عنوان "نقد توطئه ی آیات شیطانی"، یا در پاسخ به "شبهات" و "تحریف های" شجاع الدین شفا" در کتاب "تولدی دیگر"، در جمهوری اسلامی کتاب هایی نوشته شد. این هم از ویژگی های حکومت های مکتبی و تمامیت خواه است که کتابی را ممنوع اعلام کنند و هم زمان در پاسخ و کوبیدنش، کتاب بنویسند و منتشر نمایند !! همان سنت حسنه ی تنها به قاضی رفتن و راضی برگشتن !!


البته از حکومت اسلامی ایران و آدم هایش بیش از این انتظاری نیست، اما کسانی که به این پاسخ نامه ها وقع می گزارند و آن را می خوانند، ارزش یک پژوهش کلان روانشناسانه را دارند. این دسته از افراد، کتاب را برای یاد گرفتن نمی خوانند، بلکه هدفشان تحکیم باورهای پیشین و گرفتن ماساژ روحی است.

بدبختانه این خصلتی است کم و بیش رایج بین بسیاری از ما، فارغ از دیدگاه های سیاسی، روزگاری "علی میر فطرس" کتابی نوشت در نقد مصدق که ولوله ای به پا کرد و یک حقوق ثابت از فحش و انگ و دری وری را مصدقیون برایش تدارک دیدند که تا آخر عمرش هم برقرار خواهد بود.

خنده دار یا در حقیقت گریه دارتر از همه، نامه ای بود که رمان نویس برجسته و خوش قلم "مهشید امیرشاهی"، به او نوشت و پس از پراندن انبوهی لیچار و متلک و اهانت، به نویسنده یادآور شد که عمر کوتاه است و وقت عزیزش را برای خواندن کتاب میر فطروس به هدر نداده است !! نمونه ای از ذهن استبداد زده ی جهان سومی که دو سوم از عمرش را هم در قلب دمکراسی اروپا زندگی کرده است و ادعاهای آزادی خواهانه اش را یک کامیون نمی کشد. کتابی را نخواند و به نویسنده اش فحش داد که تحریف تاریخ کرده ای !!


می گویند که تجربه بهترین آموزگار است و دیر زمانی است که یاد گرفته ام که با مردم بحث نکنم. چه سود از مجادله با کسی که نه "با" شما که "به" شما حرف می زند ؟! حرفم را می زنم و می گزرم. میزان تعصب به افراد، میان برخی ها آنقدر زیاد است که هتا سخنان خود طرف را هم منکر می شوند، توجیه هم نه، انکار !!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د