رد شدن به محتوای اصلی

پنج معیار چپولی و یک پرسش

رفیق فرج سرکوهی به تازگی مقاله ای دراز در دفاع از چپ نوشته و ضمن درهم کوبیدن بسیاری از جریان های چپ، پنج معیار را برای شناخت جریان موسوم به "چپ اصیل" معرفی کرده است که با هم آنها را می خوانیم و سپس تنها یک پرسش مطرح می کنیم...


رفیق فرج سرکوهی می نویسد:

"هر کس که گفت «من چپ هستم» با او بحث ذاتی و اصطلاحی نکنیم، بلکه بینش، نطرها، مواضع، گفتار و کردار او را بررسی کنیم و با چه معیار و سنجه ای ؟"

معیارهای به تقریب پذیرفته شده اینها است:

۱ـ مخالف و مبارز جدی و پیگیر هر نوع بهره کشی انسان از انسان در هر قالبی. این در عصر ما یعنی مخالفت و مبارزه با سرمایه داری، از سرمایه داری مونوپولی آمریکا تا سرمایه داری دولتی شوروی سابق و سرمایه داری مافیایی روسیه ی کنونی، از سرمایه داری دولتی ـ خصوصی چین کنونی و سرمایه داری رانتی ـ نفتی ایران تا سرمایه داری دولتی ـ انگلی خاندان اسد در سوریه و... (از صفت های نادقیق که نوشته ام بگزریم. نمونه هایی نوشته ام که در بحث با شما اهمیت دارد).

۲ ـ مخالف و مبارز جدی و پیگیر هر نوع استبداد در هر قالب. از استبداد جمهوری اسلامی و استبداد اسدی و پوتینی و چینی و کره ی شمالی و... گرفته تا استبداد نامحسوس رسانه های جریان اصلی در امریکا و اروپا و... (البته استبداد رسانه ها فرق بسیار دارد با استبداد حکومت).

۳ـ مخالف و مبارز جدی و پیگیر هر نوع تبعیض جنسیتی و سیاسی و عقیدتی و دینی و...

۴ـ مخالف و مبارز جدی و پیگیر با تخریب محیط زیست.

۵ ـ مخالفت و مبارز جدی و پیگیر جنگ افروزی و خشونت حکومت ها و قدرت های سیاسی و اقتصادی.

و اما پرسش ما:

کارل مارکس می گوید:

"ما به هیچ کس رحم نخواهیم کرد و به ترحم هیچ کس هم نیازی نداریم، هنگامی که دور دور ما بشود، هیچ بهانه ای برای خودداری از به کار بردن ترور نخواهیم داشت".

We have no compassion and we ask no compassion from you. When our turn comes, we shall not make excuses for the terror
(Marx, Editorial in Final edition of Neue Rheinische Zeitung (۱۸۴۹

و پرسش این است که با توجه به این شاخصه های گل و بلبلی که رفیق سرکوهی برای شناخت چپ اصیل معرفی کرده اند، آیا کارل مارکس را چپ می دانند یا اینکه چپ تازه ای پایه گزاشته اند و مارکس و مارکسیسم را چپ نمی دانند و خود را از لنین چپ تر می دانند ؟

لنین، گوینده ی این سخنان چپ به حساب می آید یا او هم چپ تقلبی است:

"کسی که در نوشته های مارکس دیکتاتوری طبقه ی کارگر را نخوانده، هیچ گاه سوسیالیست نبوده و هیچ چیز از سوسیالیسم نفهمیده و تنها نام سوسیالیست برخود نهاده است. ما نمی توانیم انقلاب را فدای اخلاق کنیم، ولی می توانیم اخلاق را فدای انقلاب کنیم. ترحم و ملایمت در انقلاب، خطایی نابخشودنی است و جز با ترور و ارعاب و خشونت و بی رحمی نمی توان یک حکومت انقلابی را مستقر ساخت. اگر نتوانیم دشمنان خود را به گلوله ببندیم، پس چه انقلابی کرده ایم. انقلاب و موعظه های اخلاقی را نمی توان با هم جمع کرد".

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د