رد شدن به محتوای اصلی

حد تقوا

حد تقوا که شاید بتوان به جای واژه ی عربی و اسلامی "تقوا"، واژه ی پارسی "پرهیزگاری" را گزاشت، کجاست ؟ این پرسشی است که نخست لازم است معنا و تعریف تقوا و پرهیزگاری را برایش جست.


پرهیزگاری و تقوا، بنا بر تعریف رسمی دکان دین فروشی شیعه که در "ویکی شیعه" موجود است، تعریفی گسترده و تو در تو و پیچیده است که خواننده می تواند آن را در پیوندی که گزاشته شده است، بخواند. اما چکیده اینکه، تقوا "اصطلاحی است اخلاقی به معنای خویشتن‌ داری در اطاعت از دستورات الهی و دوری از گناهان". اما حد و حدود این "خویشتن داری" و "پیروی از دستورهای الله" و "دوری از گناهان"، بنا بر  اصولی اخلاقی که اسلام مدعی آنست، چیست ؟

اسلام دین و مکتبی است که هر کردار زشت و ناپسند و ناشایستی را، با "مغلطه ای زبانی" زیبا کرده است و این سبب گمراهی در تاریخ شده است. برای نمونه، "آدم کشی" یا "قتل نفس"، کار بدی است یا کار بدی نیست ؟ اما اسلام پاسخی آشکار و صریح نمی دهد که "آدم کشی" کار بدی است، بلکه به الله پرست این "اخلاق اسلامی" را تزریق و القا می کند که: "قتل نفس و آدم کشی  کار خوبی است، به شرط آنکه مقتول یا مقتولان، از دسته ی «کفار» باشند"؛ و اینگونه است که الله پرستان رافزی و سلفی، هم از خود و هم از یکدیگر کشتارها کرده و می کنند، چون برداشتشان این است که طرف مقتول از دسته ی کفار است !!

الله پرستان، چون جانورانی وحشی در قالب انسان یا همان زامبی می باشند که نه تنها به خودشان رحم نکرده و نمی کنند، بلکه هر انسان دیگری از مسیحی و بابی و یهودی و زرتشتی و هندو و بودایی و زندیق و بهایی و... را نیز از دم تیغ گزرانده و می گزرانند و این امری است که هر ناخلف زاده ی منکر این واقعیات خونبار اسلام، با دیدن بوکوحرام و القاعده و جمهوری اسلامی و داعش و طالبان و جند الله و حزب الله و جیش العدل و...، نمی توان دیگر از آن فرار کند و این کار و ظیفه ی روشنگران و حقیقت جویان است که این جماعت زباله را با واقعیت تهوع آوری و تنفر آمیز و کین جویی که در آن به سر می برند، روبرو کنند.

دیگر نمونه ی این "تقوای کزایی اسلامی"، گرفتن و مصادره و دزدی اموال و دارای مردم است، که آیا اساسن این کار، کار خوبی است یا بدی است ؟؟ این بار نیز، الله پرستان مغلطه کرده و می گویند که "گرفتن اموال مردم" هیچ اشکالی ندارد که هیچ، مالشان مباح و خونشان هدر است، اگر کافر و مشکر باشند !! و این دزدی مال نامش دزدی نیست، بلکه غنیمت است !!



اینگونه است که آخوندها، راویان اصیل دین هنیف محمدی، جان و مال ملیون ها انسان را گرفته و آن را از آن خود دانسته اند و البته یک پنجمش را به عنوان خمس به عمام همیشه غائب موهوم پرداخته اند که البته گیر کلان شیاد آخوند یا رهبر و خلیفه و عمام وقتشان آمده است !!


انسان ۲۰۱۸ در ایران و دیگر ممالک استبداد زده ی الله زده، موجودی است که از لحاظ خرد اندیشه و تجربه ی زندگی در راستای خردورزی و دور اندیشی و نوع دوستی، در روزگار سنگ یا به گفته ی عربش در عصر حجر زندگی می کند و این قوانین مشعشع اسلام کزا هستند که بر جان و مال و ناموس وی چیره اند و حکم می رانند. این چنین است که الله پرستان در عن و گه خود غلت می زنند و در استفراغ های مذهبی و استدلال های تعصب آمیز دینی خود زندگی می کنند و فرزند به بار می آورند. این چنین تاریخی، سرفن یک "اتلاف وقت" بوده است، نه بیشتر.

اینگونه بود که با شریعت های زرنشتی و یهودی و مسیحی و هزاران البته اسلامی، ما دگر اندیشان که به گونه ای دیگر می اندیشیدیم و آزادی خود را در این دیگرگونگی می جستیم، تبدیل به "قربانیان همیشگی تاریخ" شدیم.

ما باید که دست از مظلوم نمایی - نه بدان معنا که ستمدیده و ستم کش نبوده ایم و بر ما ستمکاری ها و جفاها نرفته است -، برداریم و از این "نقش قربانی بودن" بیرون بیاییم. اما در میان ما، از آنجا که دسته های بسیاری از مردم ما، همبستگی لازم و دلاوری لازم و شرایط لازم را ندارند، دست روی دست گزاشته، خداخدا کنان این آرزوی وهمی را در دل های خونین و سیاه خود می پرورانند که کسی از جایی ظاهر شود و از غیبت به درآید و یک منجی سر و کله اش پیدا شود تا بلکه ما را از این رنج و قربانی بودن و قربانی شدن نجات دهد !!

ایرانیان چگونه می توانند ولع خود را برای مادیات و پول مهار کنند ؟ چگونه است که مردمی "حریص و طماع"، با این خباثت فکر و پلیدی اندیشه، هزاران سال زیسته اند و نامش را تمدن گزاشته اند ؟ و چگونه شد که اسلام کزا توانست بر جان و مال و ناموس ما طمع کند و بر کشور ما و نسل های ما چیره گردد ؟

باید دانست که "حریص" آن ناکسی است که در گردآوری و داشتن هر چیز، بیش از نیاز خود می خواهد و "طماع" آن ناکسی است که به داشته های دیگران رشک و حسادت برده، بر خود دست درازی و تجاوز به جان و مال و ناموس دیگری را جایز می شمارد. من اینگونه این دو را معنی کرده ام و چون نیک بنگریم، به سختی می توان یک تن را یافت که "ناکسی حریص و طماع" نباشد.

پس آسان ترین راه برای نان به نرخ روز خوران آنست که کتمان حقیقت کرده، این اصل اخلاقی انسانی و نه اسلامی و دینی، مبنی بر "تقوا پیشگی" و "پرهیزگاری" و "دوری جستن از حرص و طمع" را به وادی فراموشی سپارند و بکنند هر آنچه دلشان می خواهد و این چنین به بقای اسلام و ماندگاری رژیم ولایت فقیه، کمک ها نمایند (تف بر ایشان).

فقیرمان حریص پول است و دارایمان طماع پول !!

زراندوز، بر خودروی گران قیمتش می نشیند تا به مردم فخر فروشد و روحیه ی "طمع ورزی" و "حریص بودن" را در دل آنان زنده نگاه دارد و آن را تقویت کند. دشمنی و کینه ی فقیر و غنی نسبت به یکدیگر، بافت اجتماعی ایران را تشکیل داده است و هم این دله های زباله بوده اند که تمدن را در این کشور شکل داده اند که بوی تفعن اسلامیش از هر کران و وجهش به مشام می رسد.


اینگونه است که در میان ما ایرانیان، همیشه بسیار ناکسان بوده اند که از برای پول، به مردم و میهن خود خیانت کرده و برای پول، میهن فروشی کرده اند.

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم

"حد اخلاق چیست ؟" را، باید تعریف نمود و باید دانست و فهمید که اگر کاری بد است، "مطلقن" آن را انجام ندهیم. این آموزه ی حافظ است که اخلاق ناب و پاک انسانی را برای پارسی زبانان بیان می کند، که دقیقن مخالف اخلاق اسلامی است؛ چرا که در اخلاق اسلامی، تجاوز به زن دیگری بد است، اما تجاوز به زن کافر و مشرک، حلال اندر حلال است و الله پرست می تواند کنیز یا "برده ی جنسی" را از فرد یا قوم مغضوب، به زور شمشیر و تجاوز بگیرد !! قوانین اسلامی، ضد بشریند نه اخلاقی.

گفتیم و رفتیم...

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم

شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم

خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم

آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د