بهایی ها چند ویژگی دارند. یکی اینکه شمارشان بسیار است. ما شمار بسیاری درویش و صوفی داریم، اما آنها هم چند شاخه می شوند و یک دسته نیستند. دوم اینکه، یک سازماندهی خودجوش دارند. یعنی هر جا که نه بهایی باشد، یک سازمان درست می کنند و امورشان را اداره می کنند. این در ایران بی نظیر است که افراد معمولی طوری تربیت شوند که سازمان درست کنند و خودشان را اداره کنند. سوم، استقلال مالیشان است. اینها وابسته به دولت نیستند. اینها با پول های خودشان جامعه را اداره می کنند. چارم، چون از سیاست و خشونت رسمن پرهیز می کنند، هرگز حربه ای دست حکومت نمی دهند که سرکوبشان کند و وجاهت خود را حفظ می کنند. برای همین است که جمهوری اسلامی از بهایی ها می ترسد.
علت اینکه رژیم از تشکیل دانشگاه بهایی می ترسد، تربیت دکتر و مهندس نیست، علتش این است که این دانشگاه خودش یک سازمان مستقل از حکومت است و حکومت اداره ای روی آن ندارد. حکومت از تشکیل یک حزب کوچک در داخل خودش می ترسد، اکنون یک جامعه ای هست که از شمال تا جنوب ایران همه آشکارا می گویند بهایی هستند. پنهان نمی کنند و به تعبیر خوب می گویم، یک خیره سری هم دارند که هر اندازه هم آزارشان بدهی، دست به خشونت نمی زنند. اگر داستان هابیل و قابیل را در قرآن نگاه کنید، هابیل به قابیل می گوید که اگر دستت را به سمت من دراز کنی که من را بکشی، من دستم را روی تو بلند نمی کنم.
یک تاریخی شکل گرفته بر این اساس که کسی که زور کشتن را دارد پیروز نیست و جمهوری اسلامی آن طرفی است که زور کشتن دارد و با زور شکست می خورد و فکر می کند که زور جای حق را می گیرد. ما در داستان بهایی ها و جمهوری اسلامی، یک نبرد تاریخی داریم؛ نبردی که در سپیده دم تاریخ و روایتی افسانه ای است، زور در برابر حق. ممکن است در این نسل خیلی ها آزار ببینند، اما همچنان که در تاریخ جلوتر می رویم، می بینیم که بخش بزرگی از هازمان ایران، متفاوت از نیکانشان می اندیشند و این دین چنان گسترش جهانی پیدا کرده که دیگر سازمان های بین المللی از حقش دفاع می کنند. زور ماندنی نیست. حق هرگز از بین نمی رود. هتا انسان مرده هم حق دارد.
پدرم و بسیاری از دوستان پدرم، هموند "انجمن حجتیه" بودند. بسیاری از روشنفکران ما فکر می کنند که مسئله ی بهاییان تنها مسئله ی کمینه ای از هازمان و نه کل مردم است، اما در واقع چنین نیست، همانگونه که مسئله ی زنان مسئله ی مردان هم به شمار می رود. تا تاریخ آیین بهایی را ندانیم، از تاریخ معاصر پرننگ و عار ایران و قساوت قلب خود آگاه نخواهیم شد و تا آگاهی نداشته باشیم، از رفتار خود شرمسار نخواهیم شد و تا شرمسار نشویم، رفتار خود را دگرش نخواهیم داد.
مهدی خلجی
نظرات