رد شدن به محتوای اصلی

جنایتی جنگی که هرگز پرونده ای برایش باز نشد

جمهوری اسلامی جنگی خانمان سوز را به مردم و کشور ما و نیز مردم و کشور عراق تحمیل کرد و به دروغ و به گزاف، نام "جنگ تحمیلی" بر آن نهاد، حال آنکه جنگی ضد ملی و میهنی بود که برای ۶ سال، بی فرجام و خونبار و ویرانگرانه پایان یافت، بدون آنکه دستاوردی نیک برای میهن ما و مردم عراق داشته باشد.


این جنگ بنا به اعتراف خود سرکردگان نظامی و سیاسی رژیم، از برکات بزرگ انقلاب برای رژیم خونریز ولایت فقیه بود که هم توانستند مخالفان درون مرز را قلع و قمع کنند و هم میخی بر تابوت آزادی و صلح و آرامش در منطقه بکوبند. جنگی ویرانگر که دیوانه ای چون خمینی حرامزاده یک سوی تناب و خونخواری چون صدام حسین، سر دیگر تناب را گرفته و می کشیدند.


این روایتی است از عملیات "کربلای ۴" که عملیاتی تهاجمی و نه تدافعی از سوی جمهوری اسلامی به درون خاک عراق بود. عملیاتی که در خلال آن، هزاران هم میهن جوان و غیور ایران زمین به خاک و خون کشیده شدند و در حالی که عملیات لو رفته بود و نه تنها سرکردگان و موقعیت رهبری و فرماندهی جنگ این را می دانستند، که هتا عناصر اطلاعات عملیات جنگ هم در میدان از آن آگاه بودند، اما دژخیمان ولایت فقیه که بوی خون و اشغالگری و تجزیه ی شهرهای شیعه ی عراق، او را سرمست و مغرور کرده بود، دست بردارد نبود.

بدین طمع، خمینی حرامزاده پیر زالو صفتی که در تخت آرامش و آسایش در تهران لمیده بود و از کاخ خود فرمان جنگ صادر می کرد، در واپسین سال های منحوس لاشخوارانه ی خود، تا توانست ایران را به تباهی کشاند و تا توانست خون جوانان ایران را همچون ضحاک ریخت. آیت الله خمینی که نشانه ی راستین الله مدینه در خونخواری و جنگ افروزی بود، در بوق جنگ دمید و صدامی نژاد پرست و الله پرست و مزدور و نوکری فنر دررفته، از سوی دیگر جهنم به این دیوانگی لبیک الله پسندانه داد.


عملیاتی که هیچ یک از سربازانش آموزش نظامی ندیده بودند و کوچک ترین آمادگی ایی برای نبرد نداشتند. جنگی که سخنرانان و مشوقانش سه هفته پیشتر، با شوت و کف و سرودهای کزایی ملت ساده لوح خرکن وقت و در آن فضای جنون و ماه زده، برای قربانیان فردایش سرود مرگ و قهرمانی های پوچ سر دادند. آدم کشانی که طرح جنگ می ریختند و خودشان در عافیت به سر می بردند تا سپس به قدرت و ثروت این کشور چنگ بزنند و مزد جان باختگان چشم و گوش بسته ی شهیدمان را با اختلاس و دزدی و فحشا و سرکوب و شکنجه و زندان، داده باشند.

دردی که امروز روایت می شود، دردی نیست که در هیچ گاه در درازنای تاریخ بتوان آن را فراموش کرد. دردی است که تاسف آن بیشتر از تکراری بودنش در گزر تاریخ است، دردی که همیشه دشمنان اصلی این ملت، بر سر این ملت آورده اند و مردم ما هرگز نتوانسته اند گرگ در رخت میش را تشخیص دهند. 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...