"من در کنکور شیراز پذیرفته شدم، اما چون با ترورها هم زمان شد، باید با محافظ به دانشگاه می رفتم؛ اما چون دوست نداشتم تفاوتی با بقیه ی دانشجویان داشته باشم، قبول نکردم. مادرم که نگران امنیت من بود، با خاله ام که در بلژیک سکونت داشت، هماهنگ کرد که برای تحصیل دوره ی مهندسی به بلژیک بروم و پدرم هم پذیرفت. من در سال ۱۳۶۵ کارشناسی ارشد را در مهندسی مکانیک رشته ی پلاستیک ها و کامپوزیت ها از دانشگاه پلی تکنیک مونترال گرفتم و در آغاز دوره ی دکترا بودم که جنگ شهرها به اوج خود رسیده بود. مشکل اصلی کشور کمبود موشک بود. آقای هاشمی که تخصص من را می دانست، توصیه کرد دوره ی دکترا را رها کنم و برای کمک به صنایع موشک سازی به ایران برگردم که من هم با افتخار پذیرفتم".
این داستان تنها متعلق به "محسن" پسر ارشد آیت الله مردار هاشمی رفسنجانی نیست که با یک تلفن مامان جون، رهسپار فرنگ و با یک تلفن بابا جون، وارد قدرت می شود و صندلی مدیریتیش را برای همیشه حفظ می کند، بلکه ورود به قدرت و تصاحب بخشی از قدرت و ثروت در رژیم جمهوری اسلامی، به مانند دیگر حکومت های غیر دمکراتیک، تا حد بسیاری تاثیر گرفته از روابط خانوادگی و داشتن رابطه ی سببی و نسبی با صاحبان قدرت است، به گونه ای که اگر امروز نگاهی به گزشته بیندازیم، به زنجیره ای از "روابط خانوادگی" در توزیع قدرت و ثروت می رسیم؛ زنجیره ای که می توانیم رد آن را در "فساد سازمان یافته ی حکومتی در اقتصاد، امور قضایی و سیاسی"، "سرکوب خونین مخالفان" و "غیر دمکراتیک ماندن رژیم ولایت فقیه"، آشکارا ببینیم.
خمینی حرامزاده که با "هزار فامیل" خواندن حکومت مشروطه ی شاهنشاهی پهلوی، به آن یورش برد، خود پس از به گزاف به دست گرفتن سکان کشور، توزیع قدرت میان "آغا زاده ها" و بستگان نسبی و سببی را آغاز، و اینگونه بنیان حکومت خانوادگی واقعی را در ایران بنیان نهاد. حکومتی که با توسعه ی روابط خانوادگی میان آیت الله زاده ها و البته دهها دلیل دیگر، از همان ادعای پوچ مردم سالاری و جمهوری هم تهی شد، و هیچ گاه اراده ای برای به اجرا درآوردن طرح توسعه ی سیاسی هم نداشت.
تاثیر انحصاری و خانوادگی شدن قدرت و ثروت بر روند دمکراتیک شدن در ایران، موضوعی است که می توان به تفصیل به آن پرداخت، اما این گزارش به ترسیم روابط خانوادگی در جمهوری اسلامی و توزیع خانوادگی قدرت می پردازد.
پیوند آیت الله زاده ها و انحصاری شدن قدرت
دو طیف سیاسی رژیم، خمینی حرامزاده را در جریان شورش ۵۷ همراهی می کردند، به گونه ای که می توان گفت خمینی گجستک بدون همراهی و همکاری آنها، راهی به قدرت نمی یافت. طیف نخست شاگردان و آیت الله زاده هایی بودند که مجذوب دیدگاه های سیاسی و طمع کاری این پیرمرد مرتجعه مجتهد برای قدرت بودند و طیف دوم، نیروهای سیاسی ملی منقلی (مذهبی) همچون هموندان نهضت به اصطلاح آزادی، که هم به سیاست و هم به دکان داری دینی اسلام تحمیلی، عشق می ورزیدند و آرزوهای خود را در رهبری خونین و سرکوبگرانه ی خمینی ملعون می دیدند.
خمینی دجال با تصاحب قدرت، به طور موقت اداره ی امور اجرایی را به نیروهای ملی مذهبی به سرکردگی مهندس بازرگان سپرد، اما خیلی زود قدرت را از آنها بازستاند و به آیت الله زاده ها و بستگان نسبی و سببی سپرد. معدود نیروهایی غیر آخوند و غیر آخوند زاده ای که در دوران خمینی حرامزاده به قدرت رسیدند، چهره های مذهبی و کلا سرمایه دار بازار بودند که منابع مفت خوارگی پولی و مالی کلا شیادان آخوند ملقب به "علمای اسلام" را تامین می کردند. چهره هایی همچون "عسکر اولادی های یهودی که بنا به ضرورت زمان و مصلحت دکان، الله پرست شدند و خود را "تازه مسلمان" خواندند و نیز، "لاجوردی ها" از این طیف بودند که تعدادشان به انگشتان دو دست نمی رسید (منهای نیروهای سرکوبگر نظامی).
هموندان خانواده های "آخوند صدر، آیت الله سلطانی طباطبایی و آیت الله حائری"، سه ضلع تکمیل کننده ی خانواده ی خمینی حرامزاده و خانواده های وابسته همچون خانواده های "آیت الله خاتمی، آیت الله اشراقی، آیت الله روحانی" و...، تشکیل دهنده ی حلقه ی نخستین قدرت در رژیم جمهوری اسلامی بودند که به مرور زمان و با بزرگ تر شدن توله ها و نوه ها، این حلقه ی انحصار قدرت و ثروت در ایران، توسعه یافت. طوری که امروز با مرور چار دهه از عمر ننگین جمهوری اسلامی، به نام ۲۵۰ خانواده ی عمده برمیخوریم که بیشینه ی قدرت را به شکل انحصاری در اختیار دارند.
حلقه ی شکل گرفته پیرامون خانواده ی خمینی ملعون، که بیشترین سهم در جمهوری اسلامی داشته اند را، در جدول یک ببینید. در این حلقه، مستحکم ترین رابطه را چار خانواده ی "خمینی حرامزاده، سلطانی طباطبایی، صدر و خاتمی" دارند و پیوند ضعیفی میان خانواده های خمینی و خامنه ای می توان دید:
درخت خانوادگی صاحبان قدرت در رژیم الله
حلقه های خانوادگی کوچک تر در جمهوری اسلامی
قدرت در جمهوری اسلامی محدود به حلقه ی آغازین که پیرامون خانواده ی آیت الله خمینی حرامزاده شکل گرفته است، نبوده و حلقه های کوچک تر خانوادگی متعددی در کنار این حلقه ی مرکزی، بخش های دیگری از قدرت و ثروت را در اختیار داشته اند که می توان چند حلقه ی مهم را به این شکل ترسیم کرد:
۱ـ حلقه ی رسولی محلاتی، ناطق نوری، آخوندی و شهیدی.
۲ـ حلقه ی روحانی، فریدون، خشرو، سرخه ای.
۳ـ حلقه ی محتشمی پور، تاج زاده، طباطبایی، صفارهرندی، رفیق دوست، هاشمی ثمره، موسا پور و باهنرو
۴ـ حلقه ی بهشتی، اژه ای، پیشگاهی فرد.
۵ـ حلقه ی مشکینی، ری شهری.
۶ـ حلقه ی احمدی نژاد، رحیم مشایی، خورشیدی.
۷ـ حلقه ی نوری همدانی، مصباح یزدی، محمدی عراقی.
۸ـ حلقه ی موسوی خویینیها، میر دامادی، مجردی.
۹ـ حلقه ی منتظری، ربانی املشی، هاشمی، فقیه ایمانی.
۱۰ـ حلقه ی موسوی اردبیلی، هاشمی شاهرودی، جوادی آملی، هاشمی رفسنجانی.
۱۱ـ حلقه ی حائری شیرازی، دستغیب، توکلی، زیبا کلام، معین، ایمانی و آل هاشمی.
آقا زاده های راه یافته به قدرت از راه نمایش های انتخاباتی
دمکراتیک ترین راه ورود به قدرت، صندوق رای است. در سامانه های دمکراتیک، ورود آقا زاده ها به قدرت، همچون ورود غیر آقا زاده ها، امری معمول، حقوقی و دمکراتیک شناخته می شود. آنچه که ورود آقا زاده ها به تویله ی مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و مجلس خبرگان را با نشان پرسش روبرو می کند، اعمال نظارت استصوابی از سوی شورای نگهبان و حذف دیگر مهره های ناخواسته ی نامزد انتخاباتی آقا زاده ها، پیش از برگزاری انتخابات و یا ورود رانتی به سیاهه های انتخاباتی احزاب دستچین شده است. رژیم غیر مردمی و غیر دمکراتیک جمهوری اسلامی، ورود به قدرت را محدود به "خودی ها" می داند و چه کسی خودی تر از "آقا زاده ها" !! نگاهی به سیاهه ی نمایندگان مجلس وحوش ولایت در ۱۰ دوره ی گزشته، نشان می دهد که شمار بسیاری از به اصطلاح نمایندگان راه یافته به تویله ی مجلس، از رانت پدر، برادر، دایی، امو و شوهر برخوردار بوده اند !! نمونه هایی همچون:
۱ـ فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی.
۲ـ جمیله کدیور همسر سید عطا الله مهاجرانی و خواهر محسن کدیور.
۳ـ مهدی مفتح فرزند شهید مفتح و داماد آیت الله محمدی گیلانی.
۴ـ علی مطهری فرزند شهید مطهری، برادر همسر علی لاریجانی.
۵ـ محمود صادقی فرزند شهید صادقی.
۶ـ احمد ناطق نوری برادر اکبر ناطق نوری.
۷ـ فاطمه ذوالقدر دختر مستفا ذوالقدر و خویش محمد باقر نوبخت.
۸ـ علی نوبخت برادر محمد باقر نوبخت.
۹ـ کمال پیرموذن برادر نورالدین پیرموذن.
۱۰ـ رضا خاتمی برادر سید محمد خاتمی.
۱۱ـ محمد رضا تابش و خلیلی اردکانی خواهر زاده های سید محمد خاتمی.
۱۲ـ محسن علوی فرزند محمود علوی.
۱۳ـ علی عباس پور تهرانی برادر شهید عباس پور و باجناق علی لاریجانی.
۱۴ـ احمد توکلی پسر خاله ی علی لاریجانی.
۱۵ـ امیدوار رضایی برادر محسن رضایی.
شمار بسیاری از این دست نمایندگان را می توان به این سیاهه افزود. ضمن اینکه، بسیاری از نمایندگان منصوب تویله ی مجلس شورای اسلامی، پس از راهیابی به قدرت، با اعمال نفوذ زمینه ساز ورود خانواده های سببی و نسبی خود به قدرت می شوند. بررسی ها نشان می دهد که در درازنای نزدیک به ۴۰ سال گزشته، حدود ۲۵۰ خانواده به طور عمده، سهمی قابل توجه از قدرت و ثروت را در اختیار گرفته اند و با انحصاری کردن قدرت، در حفظ آن کوشیده اند و اجازه ی هیچ گونه دگرش بنیادینی که قدرت آنها را به خطر اندازد، نمی دهند.
پژمان تهوری
همین جستار در کیهان سوئد
این داستان تنها متعلق به "محسن" پسر ارشد آیت الله مردار هاشمی رفسنجانی نیست که با یک تلفن مامان جون، رهسپار فرنگ و با یک تلفن بابا جون، وارد قدرت می شود و صندلی مدیریتیش را برای همیشه حفظ می کند، بلکه ورود به قدرت و تصاحب بخشی از قدرت و ثروت در رژیم جمهوری اسلامی، به مانند دیگر حکومت های غیر دمکراتیک، تا حد بسیاری تاثیر گرفته از روابط خانوادگی و داشتن رابطه ی سببی و نسبی با صاحبان قدرت است، به گونه ای که اگر امروز نگاهی به گزشته بیندازیم، به زنجیره ای از "روابط خانوادگی" در توزیع قدرت و ثروت می رسیم؛ زنجیره ای که می توانیم رد آن را در "فساد سازمان یافته ی حکومتی در اقتصاد، امور قضایی و سیاسی"، "سرکوب خونین مخالفان" و "غیر دمکراتیک ماندن رژیم ولایت فقیه"، آشکارا ببینیم.
خمینی حرامزاده که با "هزار فامیل" خواندن حکومت مشروطه ی شاهنشاهی پهلوی، به آن یورش برد، خود پس از به گزاف به دست گرفتن سکان کشور، توزیع قدرت میان "آغا زاده ها" و بستگان نسبی و سببی را آغاز، و اینگونه بنیان حکومت خانوادگی واقعی را در ایران بنیان نهاد. حکومتی که با توسعه ی روابط خانوادگی میان آیت الله زاده ها و البته دهها دلیل دیگر، از همان ادعای پوچ مردم سالاری و جمهوری هم تهی شد، و هیچ گاه اراده ای برای به اجرا درآوردن طرح توسعه ی سیاسی هم نداشت.
تاثیر انحصاری و خانوادگی شدن قدرت و ثروت بر روند دمکراتیک شدن در ایران، موضوعی است که می توان به تفصیل به آن پرداخت، اما این گزارش به ترسیم روابط خانوادگی در جمهوری اسلامی و توزیع خانوادگی قدرت می پردازد.
پیوند آیت الله زاده ها و انحصاری شدن قدرت
دو طیف سیاسی رژیم، خمینی حرامزاده را در جریان شورش ۵۷ همراهی می کردند، به گونه ای که می توان گفت خمینی گجستک بدون همراهی و همکاری آنها، راهی به قدرت نمی یافت. طیف نخست شاگردان و آیت الله زاده هایی بودند که مجذوب دیدگاه های سیاسی و طمع کاری این پیرمرد مرتجعه مجتهد برای قدرت بودند و طیف دوم، نیروهای سیاسی ملی منقلی (مذهبی) همچون هموندان نهضت به اصطلاح آزادی، که هم به سیاست و هم به دکان داری دینی اسلام تحمیلی، عشق می ورزیدند و آرزوهای خود را در رهبری خونین و سرکوبگرانه ی خمینی ملعون می دیدند.
خمینی دجال با تصاحب قدرت، به طور موقت اداره ی امور اجرایی را به نیروهای ملی مذهبی به سرکردگی مهندس بازرگان سپرد، اما خیلی زود قدرت را از آنها بازستاند و به آیت الله زاده ها و بستگان نسبی و سببی سپرد. معدود نیروهایی غیر آخوند و غیر آخوند زاده ای که در دوران خمینی حرامزاده به قدرت رسیدند، چهره های مذهبی و کلا سرمایه دار بازار بودند که منابع مفت خوارگی پولی و مالی کلا شیادان آخوند ملقب به "علمای اسلام" را تامین می کردند. چهره هایی همچون "عسکر اولادی های یهودی که بنا به ضرورت زمان و مصلحت دکان، الله پرست شدند و خود را "تازه مسلمان" خواندند و نیز، "لاجوردی ها" از این طیف بودند که تعدادشان به انگشتان دو دست نمی رسید (منهای نیروهای سرکوبگر نظامی).
هموندان خانواده های "آخوند صدر، آیت الله سلطانی طباطبایی و آیت الله حائری"، سه ضلع تکمیل کننده ی خانواده ی خمینی حرامزاده و خانواده های وابسته همچون خانواده های "آیت الله خاتمی، آیت الله اشراقی، آیت الله روحانی" و...، تشکیل دهنده ی حلقه ی نخستین قدرت در رژیم جمهوری اسلامی بودند که به مرور زمان و با بزرگ تر شدن توله ها و نوه ها، این حلقه ی انحصار قدرت و ثروت در ایران، توسعه یافت. طوری که امروز با مرور چار دهه از عمر ننگین جمهوری اسلامی، به نام ۲۵۰ خانواده ی عمده برمیخوریم که بیشینه ی قدرت را به شکل انحصاری در اختیار دارند.
حلقه ی شکل گرفته پیرامون خانواده ی خمینی ملعون، که بیشترین سهم در جمهوری اسلامی داشته اند را، در جدول یک ببینید. در این حلقه، مستحکم ترین رابطه را چار خانواده ی "خمینی حرامزاده، سلطانی طباطبایی، صدر و خاتمی" دارند و پیوند ضعیفی میان خانواده های خمینی و خامنه ای می توان دید:
درخت خانوادگی صاحبان قدرت در رژیم الله
حلقه های خانوادگی کوچک تر در جمهوری اسلامی
قدرت در جمهوری اسلامی محدود به حلقه ی آغازین که پیرامون خانواده ی آیت الله خمینی حرامزاده شکل گرفته است، نبوده و حلقه های کوچک تر خانوادگی متعددی در کنار این حلقه ی مرکزی، بخش های دیگری از قدرت و ثروت را در اختیار داشته اند که می توان چند حلقه ی مهم را به این شکل ترسیم کرد:
۱ـ حلقه ی رسولی محلاتی، ناطق نوری، آخوندی و شهیدی.
۲ـ حلقه ی روحانی، فریدون، خشرو، سرخه ای.
۳ـ حلقه ی محتشمی پور، تاج زاده، طباطبایی، صفارهرندی، رفیق دوست، هاشمی ثمره، موسا پور و باهنرو
۴ـ حلقه ی بهشتی، اژه ای، پیشگاهی فرد.
۵ـ حلقه ی مشکینی، ری شهری.
۶ـ حلقه ی احمدی نژاد، رحیم مشایی، خورشیدی.
۷ـ حلقه ی نوری همدانی، مصباح یزدی، محمدی عراقی.
۸ـ حلقه ی موسوی خویینیها، میر دامادی، مجردی.
۹ـ حلقه ی منتظری، ربانی املشی، هاشمی، فقیه ایمانی.
۱۰ـ حلقه ی موسوی اردبیلی، هاشمی شاهرودی، جوادی آملی، هاشمی رفسنجانی.
۱۱ـ حلقه ی حائری شیرازی، دستغیب، توکلی، زیبا کلام، معین، ایمانی و آل هاشمی.
آقا زاده های راه یافته به قدرت از راه نمایش های انتخاباتی
دمکراتیک ترین راه ورود به قدرت، صندوق رای است. در سامانه های دمکراتیک، ورود آقا زاده ها به قدرت، همچون ورود غیر آقا زاده ها، امری معمول، حقوقی و دمکراتیک شناخته می شود. آنچه که ورود آقا زاده ها به تویله ی مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و مجلس خبرگان را با نشان پرسش روبرو می کند، اعمال نظارت استصوابی از سوی شورای نگهبان و حذف دیگر مهره های ناخواسته ی نامزد انتخاباتی آقا زاده ها، پیش از برگزاری انتخابات و یا ورود رانتی به سیاهه های انتخاباتی احزاب دستچین شده است. رژیم غیر مردمی و غیر دمکراتیک جمهوری اسلامی، ورود به قدرت را محدود به "خودی ها" می داند و چه کسی خودی تر از "آقا زاده ها" !! نگاهی به سیاهه ی نمایندگان مجلس وحوش ولایت در ۱۰ دوره ی گزشته، نشان می دهد که شمار بسیاری از به اصطلاح نمایندگان راه یافته به تویله ی مجلس، از رانت پدر، برادر، دایی، امو و شوهر برخوردار بوده اند !! نمونه هایی همچون:
۱ـ فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی.
۲ـ جمیله کدیور همسر سید عطا الله مهاجرانی و خواهر محسن کدیور.
۳ـ مهدی مفتح فرزند شهید مفتح و داماد آیت الله محمدی گیلانی.
۴ـ علی مطهری فرزند شهید مطهری، برادر همسر علی لاریجانی.
۵ـ محمود صادقی فرزند شهید صادقی.
۶ـ احمد ناطق نوری برادر اکبر ناطق نوری.
۷ـ فاطمه ذوالقدر دختر مستفا ذوالقدر و خویش محمد باقر نوبخت.
۸ـ علی نوبخت برادر محمد باقر نوبخت.
۹ـ کمال پیرموذن برادر نورالدین پیرموذن.
۱۰ـ رضا خاتمی برادر سید محمد خاتمی.
۱۱ـ محمد رضا تابش و خلیلی اردکانی خواهر زاده های سید محمد خاتمی.
۱۲ـ محسن علوی فرزند محمود علوی.
۱۳ـ علی عباس پور تهرانی برادر شهید عباس پور و باجناق علی لاریجانی.
۱۴ـ احمد توکلی پسر خاله ی علی لاریجانی.
۱۵ـ امیدوار رضایی برادر محسن رضایی.
شمار بسیاری از این دست نمایندگان را می توان به این سیاهه افزود. ضمن اینکه، بسیاری از نمایندگان منصوب تویله ی مجلس شورای اسلامی، پس از راهیابی به قدرت، با اعمال نفوذ زمینه ساز ورود خانواده های سببی و نسبی خود به قدرت می شوند. بررسی ها نشان می دهد که در درازنای نزدیک به ۴۰ سال گزشته، حدود ۲۵۰ خانواده به طور عمده، سهمی قابل توجه از قدرت و ثروت را در اختیار گرفته اند و با انحصاری کردن قدرت، در حفظ آن کوشیده اند و اجازه ی هیچ گونه دگرش بنیادینی که قدرت آنها را به خطر اندازد، نمی دهند.
پژمان تهوری
همین جستار در کیهان سوئد
نظرات