رد شدن به محتوای اصلی

اقوام وحشی و بدوی در ایران

فدرالیسم نه تنها یعنی تجزیه ی ایران، که یعنی مرگ انسانیت در بازماندگان ایران و جنگ های خانمان سوز و تمام نشدنی در کشورک های تکه پاره شده ی نوپا. کابوس شومی که هرگز تعبیر نخواهد شد


ایران آریایی الله زده، چند هزار سال تمدن ندارد، بلکه در چند هزار سال پیش دارای تمدن بوده است. این واقعیت تلخی است که البته نمی تواند دستاویز هیچ یک از کشورهای بدوی همسایه نیز گردد که خود دارای بدوی ترین و وحشی ترین رژیم ها می باشند.


اگر امروزه بارقه هایی از تمدن را در کشور خود شاهدیم و فرهنگ و موسیقی و اخلاق و قانونی هرچند شکسته بسته وجود دارد، تنها به خاطر پادشاهی ایرانساز پهلوی است که سنگ بنای ایران نوین را ریختند و در برافراشتن آرمان شهر ایران متمدن آینده، خون دل ها خوردند تا ملت ما از مردمی که تراخم و خرافات دینی و وهم و افکار و احساسات قی آلود سرتاسر زندگیشان را تا پایان دوران شوم قجر القجوری گرفته بود، به مردمی تبدیل کنند که در اندیشه ی آزادی و آبادانی و حقوق خود باشند. پهلوی می کوشید تا ایرانیان را به دروازه ی تمدن بزرگ برساند که آذرخشی الهی بر پیکره ی ایران نواخت و همه ی آنچه که رشته شده بود را پنبه کرد.

امروزه ایرانیان در ظاهر متمدنند و این تمدن و شهری گری بستگی به خیلی چیزها دارد. از آن جمله، یکی ملی گرایی و انسان دوستی و حقوق بشر و کرامت اخلاق و شرافت انسانی است.

در خبرها آمده است که اقوامی وحشی در ایران که در دو شهر دزفول و اندیمشک یافت شده اند، بر سر آنکه تابلوی کزایی شهدای حرم رژیم در کجای جاده و در دامنه ی کدام یک از دهات مذکور باشد، همچون گله ی گرگ ها به جان یکدیگر افتاده اند و به ساختمان های حکومتی از جمله فرمانداری دزفول یورش آورده و آنجا را به آتش کشیده اند.


این اقدام نشان می دهد که ایرانیان نیز می توانند به اندازه ی مدعیان حقوق بشر و دمکراسی و سکولاریسم در فرانسه، خوی توحش خود را همچنان نگاه داشته باشند.

ضمن آنکه هر گونه اقدام خشونت آمیزی را علیه هر کس و به هر بهانه ای محکوم می نمایم، به این نیز می اندیشم که موجودات بدوی ایی که بر سر خط مرزی میان دو دله دهات اندیمشک و دزفول که همگی نیز از یک ملیت و یک تبار و یک زبان و هتا یک دین کزایی هستند، می توانند اینگونه با توحش و بربریت دست به آشوب زده و خون یکدیگر را بریزند، پس چه خواهد شد آنگاه که این مردم مسلح نیز شوند و گروهک های تروریستی ایی همچون مجاهدین خائن خلق، بتوانند در این کشور برای بار دیگر عرض اندام کرده و تروریست های خاموش خود موسوم به "کانون های شورشی" را به میان این امة وحشی بفرستند !!

باید به این مورد نیز به خوبی تامل کرد که در جریان به اصطلاح مبارزات آزادی خواهانه علیه رژیم، بیشترین موجی که در این چند سال ایجاد شده است، موج تجزیه طلبی و قوم گرایی و نژاد پرستی و برافروختن اختلافات دیرینه ی مذهبی میان سلفی ها و رافضی ها بوده است و لازمه ی براندازی رژیم ولایت فقیه، سرکوبی و حذف کامل این انگل های تجزیه طلب و قومگرا و هر فرد و سازمان و نهادی است که به بهانه های مذهبی و دینی، در حالت مخالفت با رژیم می باشد.


من به عنوان برانداز جمهوری اسلامی، خود را وابسته به هیچ فرقه و دسته و قومیتی نمی دانم. تنها یک ایرانی میهن پرست و خداناباور هستم و از هر جریان تجزیه طلبانه و نوکر راست و چپ و عربی و غربی و اسلامی و غیر اسلامی، اعلام بیزاری می کنم.

جمهوری اسلامی خود در بستر جنین ناآرامی هایی شکل گرفته و توانسته است وحشی ترین وحشیانی که خود او را به قدرت رسانده اند، سرکوب کرده و آنها را به تپاله هایی اشرف نشین و لیبرتی نشین و آلبانی نشین تبدیل سازد.

ملیاردها دلار هزینه های سرسام آور اسراییل و انگل ستان، آمریکا و عرعربستان، تنها بر ایجاد فشار بر ایجاد و افزایش گسل های قومی و مذهبی است. امنیت ملی ما در خطر قطعی قرار دارد و باز تکرار می کنم که لازمه ی براندازی جمهوری اسلامی، جدا کردن سره از ناسره و جدا کردن مبارز سیاسی از تجزیه طلب و هر جرثومه ای است که درد و ورم دین و مذهب خود را دارد.


ما یک جمهوری اسلامی برای براندازی داریم و دیگر نیازی به قوز بالا قوز و تپاله گه های وامانده ی بازمانده از مارکس و مصدق نداریم. هنگامه ی آنست که ایرانیان میهن پرست، خط و خطوط سیاسی خود با جریان های ایرانستیز چپ و ارازل و اوباش بدوی ایی که نامشان رفت را یک بار و برای همیشه مشخص و برجسته سازند تا دیگر کثافاتی همچون "زینب جلالیان" و "رامین حسین پناهی" تجزیه طلب و تروریست پانکرد کومله ای را با "نداها" و "محمد مختاری ها" و "زینالی ها" در یک سوی قرار ندهند.

زیرا من نه بازیچه ی دست ولایت فقیه خواهم شد و نه فریب حرامزادگان هفت خط چپ خلقی مجاهدین خائن را خواهم خورد که این توحش و بربریت را به پای تظاهرات براندازانه و بدتر از آن، به تعبیر این جرثومه های کثافت، آن را "قیام مردم قهرمان و غیور دزفول" بنامم !!



این یک بررسی میدانی و کاربردی در رد فدرالیسم از هر نوعش بود

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د