رد شدن به محتوای اصلی

چرا جمهوری اسلامی مهره های خود را می سوزاند

از سوی سرکردگان رسمی و غیر رسمی رژیم همچون پاسدار "محسن رضایی" و حاجی لکلک عظما "علی اکبر رائفی پور"، اندک زمانی پس از اعلام رسمی اینکه "دوران اصلاح طلبی و اصول گرایی دیگر تمام شده است"، جمهوری اسلامی مشغول سوزاندن مهره های خود شد.

سه ناخاله و مزدور بازنشست شده ی رژیم، "آریاسب مغان باوند زاده"، "امید دانا" و "نسرین ستوده"
این مهره ها یا در واقع مزدوران مواجب بگیر رژیم در برون مرز و درون مرز، هرزه ها و انگل هایی سیاسی بودند که برای سال ها در خدمت اپوزوسیون سازی پلاستیکی و جاانداز رژیم، به فعالیت های حاشیه ای و انحرافی، تبلیغاتی به سود رژیم و یا ایجاد درگیری های بی مورد و غیر منطقی در بدنه ی اپوزوسیون، اقدام می کردند. اعلام این سیاست رژیم در پایان دادن به دوران بازی پینگ پنگی اصلاح طلبی و اصول گرایی، در پی شعارهای براندازانه ی مردم در خیزش دی ماه ۹۶ ف. خ. صورت گرفت که مردم شعار می دادند: "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا".

اپوزوسیون سازی جمهوری اسلامی، امر تازه ای نیست، اما به تازگی چندین مورد از آن به شکلی زنجیروار در درازنای چند ماه گزشته رخ داده است که بد نیست به شکلی عینی به بررسی آنها بپردازم.

نخستین مورد از سوزاندن زباله های سیاسی رژیم، بازگرداندن "آریا اسبه مغان باوند زاده"ی حرامزاده از ترکیه به کردستان عراق و سپس به ایران بود که به اندازه ی کافی در همین وبلاگ بدان پرداخته ام. این مزدور که سبب لو رفتن و دستگیر شدن صدها تن از هم میهنانی شده است که قصد فعالیت تشکیلاتی علیه رژیم را داشته اند، سبب فروپاشی زندگی های بسیاری شده است. جمهوری اسلامی برای آنکه به همه اعلام کرده باشد کار آریا اسبه پایان یافته، با یک نمایش تکراری و نخ نما، او را به ۲۲ سال و ۶ ماه زندان وهمی محکوم کرد تا برای همیشه او را از دید رسانه ها و مردم و دیگر کنجکاوان رهانیده باشد؛ حال آنکه او آزادانه در ویلای خود در شهنه کلاه و تهران، در حال زندگی است.

پفیوز کون برشته "سید فرامرز دادرس"
پس از این جرثومه ی دروغ، عروسک خیمه شب بازی دیگری به نام "نسرین ستوده" را نیز بازنشست می کنند که برای بیش از ده سال او را به بازی گرفته بودند. این فرد که در قاموس یک وکیل بیدادگری اسلامی ظاهر شده است، آشکارا از جمله اصلاح طلبان حکومتی و همکار فرومایگان معتادی همچون "سید محمد نوریزاده" بوده است و او نیز با حکم سنگین ۴۴ ساله ای کزایی، برای همیشه از صحنه ی بازی خارج و تبدیل به مهره ای سوخته می گردد.

البته همه ی این افراد، ماه ها و سال ها پیش از آنکه از سوی رژیم بازنشسته شوند، از سوی اپوزوسیون شناسایی و رسوا شده بودند و نقش من در افشای ماهیت مزدوری آریا اسبه، نقش نخست و بسیار برجسته ای بوده است.

در همین راستا، مزدور دیگر رژیم در سوئد موسوم به دلقک رسانه یا همان "امید دانای باقر خاله"، یکی از منفورترین چهره ها در اپوزوسیون پلاستیکی جاانداز رژیم بود که با افشاگری های گسترده و هماهنگ بسیاری از افراد از جمله خود من، زمان درازی است که تشت رسوایی این جرثومه نیز از پشت بام افتاده است، تا اینکه میخی بر تابوت آن بدینگونه منتشر می شود:


از روزگار هخا تا به امروز، مردم ساده لوح ما و اپوزوسیون کودن و دکاندار، هرگز قصد نداشته اند ذره ای شعور به هم بزنند تا بلکه دیگر فریب بازی های رژیم را نخورند. جمهوری اسلامی هم تا ابلهانی از این دست در میان اپوزوسیون کزایی و کودک صفت وجود دارند، همچنان به بازی های احمقانه ی خود ادامه خواهد داد و ساده لوحان ایرانی را سرگرم خواهد کرد تا با دست به سر کردن آنها و ایجاد مشغولیت برای مشتی دله و زباله ی سیاسی، به آنها این توهم را بقبولاند که عددی هستند تا با این کار، آنها را در همان مسیر ابلهانه که به ناکجا آباد ختم خواهد شد، نگاه دارد.

جرثومه هایی همچون فرشگردی ها و "رضا ضراب" ها، همگی جزو تاس و مهره ی این بازی فراگیر رژیم هستند و جمهوری اسلامی بسیار از وجود چنین بیمارهایی خرسند است، به ویژه که در مورد این فرد، پیشینه ی دزدی و قاچاق و توزیع مواد مخدر نیز وجود دارد !!

سلطان اوهام روح الله زم بچه آخوند که از یکسو به شاهزاده رضا پهلوی توهین و تحقیر
روا می دارد و از سوی دیگر با نداشتن کوچک ترین امیدی به براندازی رژیم، اعتراف
می کند که قصد دارد برود و به کشاورزی بپردازد و در جای دیگری وهم می زند که
در فردای آزادی ایران، صدا و سیما مال اوست !! 
ماجرای افتضاح "روح الله زم" بچه آخوند هم نمونه ی واپسین جریان مهره سوزی های رژیم است که در مورد آن بسیار گفته و نوشته شده است، هر چند دیر زمانی پیش از آن، از سوی کسانی همچون خودم و نیز تارنمای "سپیده دم" و "خبربین"، بارها درباره ی این فرد و دیگر جرثومه های دروغ حکومتی، روشنگری و افشاگری صورت گرفته است.

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د