رد شدن به محتوای اصلی

تجزیه ایران تنها به سود استعمارگران و استثمارگران است؛ و فدرالیسم قومی سرانجامی جز تجزیه ی کشور ندارد

به یادگار اعلا حضرت رضا شاه بزرگ در نجات کردستان همیشه ایرانی از
دسیسه ی روسی "ملا قاضی محمد" پانکرد تجزیه طلب
بیانیه ای از سوی "دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان" (دقیقن به همین شکل) زیر عنوان "کردها حق دارند خواستار حمایت بین المللی گردند" منتشر شده است که کاملن و از هر جهت، نشان از انگیزه ی پلید نویسندگان بیانیه دارد و قصدی جز تجزیه طلبی از آن مفهوم نمی شود. بیانیه پس از بیان و شرح وضع لیبی که شورای امنیت ملل متحد علیه دیکتاتوری قذافی قطع نامه تصویب کرد و ارتش اروپایی آمریکایی ناتو در لیبی دخالت نظامی کرد و منجر به جنگ داخلی در آن کشور شد، از همان منابع و نیروها درخواست کرده است که به یاری کردها نیز بشتابند و کردها را از دست چند کشوری که قوم کرد در آنها اقامت دارد و زندگی می کند، نجات دهند؛ و سرانجام استقلال کردها را تامین سازند.

هتا در بیانیه، واژه ی ایران پس از نام حزب دمکرات حذف شده است و اعلامیه، حزب دمکراتی را معرفی می کند که یا بین المللی است و یا حزبی است متعلق به تمام نقاط کردنشین چار کشوری که کردها در آن زندگی می کنند و به هر تقدیر معلوم نیست کدام کردستان مورد نظر نویسندگان است. 

با بررسی و پرس و جویی که دوستان هم اندیش به کار بردند، معلوم شد این بیانیه مربوط به حزب دمکرات کردستان ایران نیست و از سوی آن حزب صادر نشده، بلکه از سوی شاخه ای از این حزب که سال ها پیش از حزب مادر انشعاب کرده و جدا شده است، تهیه و پخش شده است.

تروریست های پیشمرگه متعلق به گروهک های تروریستی و تجزیه طلب در اقلیم
خودسر کوردکستان
من نمی خواستم وارد این بحث شوم و خود را با متعصبانی درگیر کنم که برتری جویی قومی ذهنشان را از هر چه مفهوم میهن پرستی و احترام به یگانگی مردم کشور خویش است، پاک کرده است. برای این گروه و اینگونه مردمان، کشور ایران مملکتی غریبه و بیگانه است و ناچار استقلال و تمامیت ارضی چنین سرزمینی، برای آنها جنبه ی فانتزی دارد. مشکل آن دسته ی اندک شمار از کردهای زاده شده در ایران که چنین بیانیه ای را پخش می کنند، در این است که با وجودی که نعل وارونه می زنند و نشانی غلط می دهند تا سخن و دیدگاه خود را به گوش باور برسانند و به وهم خویش مخاطب خود را فریب دهند، از جهان سیاست نیز توقع دارند که این فریبکاری را نبیند و گواهی و رای مثبت نسبت به خواست ناپسند و خلافشان صادر کند.

هیچ نزدیکی و ارتباطی بین آنچه در لیبی رخ داده و درجریان است، با وضع کرد و کردستان وجود ندارد. کسانی که چنین رابطه ای را درست کرده و می سازند، یا نا آگاهند و یا فریبکار و در این سنجش بی اصل و مناسبت، هدف های شوم ضد ایرانی خود را جستجو می کنند.

مردم یک کشور مستقل به نام لیبی با چند گونه قوم و قبیله، ۴۲ سال در زیر آتش استبداد یک دیکتاتور دیوانه سوخته و ساخته اند و در زمانی که با کمک یکدیگر به پرخاش و اعتراض برخاسته اند، چون از یک سو فریادها و توانائی هایشان در برابر نیروی نظامی دیکتاتور هیچ بوده است و از دیگر سو، جهان آزاد بیش از این دیوانه بازی های حاکمشان را تحمل نیاورده، قوای خود را به بهانه ی پشتیبانی از آن مردم و به دفاع از آنان، به میدان فرستاده و تصمیم به تظاهر به هم دردی و همراهی با این مردم گرفته است. این چه ربطی به قوم کرد و به ویژه کرد ایرانی دارد که به هرتقدیر و علت، در بین چار کشور پراکنده است و به چند گونه گویش به نام کردی گپ می زنند و بیشترشان سخن همدیگر را نمی فهمند ؟

"سالار جاف"، میهن پرست کرد ایرانی که به خاطر مبارزه علیه رژیم ولایت فقیه،
از سوی چپ های اسلامی و مارکسیستی اعدام شد
من اعلام می کنم که قوم کرد در ایران مانند دیگر ایرانیان از حکومت به شدت ناخرسند است، اما از این که ایرانی است به خود می بالد. تنها خواسته ی مهمش این است که هم تراز با مردمان کشورهای آزاد و دمکرات، از نعمت آزادی و دادگری برخوردار باشد و هم ردیف با دیگر مردم هم میهنش ارزیابی شود تا در سایه ی آزادی و دمکراسی، به آن هم سانی و برابری برسد.

به سخنی روشن تر، هم میهن دست دوم به حساب نیاید !! هم اکنون بیشتر نزدیک به اتفاق کردها در کردستان ایران و درون میهن، جدا از استبداد آخوندی، از آرامش نسبی برخوردارند و همانند دیگر مردم ایران زمین، ستم و حماقت حکومت اسلامی را نظاره گر بوده و ضمن تحمل، با آن مخالفند. این مردم در شمار بیشینه، نه از فدرالیسم خبری دارند و نه به جدایی از ایران می اندیشند. اینگونه سخنان که به شدت بوی جدایی و تجزیه طلبی از آن استشمام می شود، تنها در درون گروهک های سیاسی ایی که خود را قیم مردم کرد می دانند، جریان دارد و به صورت هدف و اساس نامه ی این گروهک ها درآمده است. مردم کرد از این بند بازی ها حیرانند و هیچ خبر ندارند و این جاه طلبان و سیاست بازان را نمی شناسند.

از سوی دیگر، تاریخ در هیچ جا نشانی به دست نداده است که کردها زمانی مستقل بوده و کشوری داشته باشند و یا در کتاب های جغرافیایی سراغ نداریم کشوری به نام کردستان بر روی کره ی زمین دیده شده باشد؛ زیرا به یقین همه ی سرزمین کردستان در بیشتر زمان های گزشته، همواره بخشی از جهانگیری شاهنشاهی و بخشی از کشور مستقل ایران بوده است. این موضوع را تاریخ چه در زمان مادها و چه در دوره ی هخامنشیان و سپس به هنگام حکومت سلوکیان و سرانجام دودمان ساسانیان، همیشه گواهی داده و به ما نشان می دهد. پس از یورش اعراب چادر نشین و غارتگر به جهانگیری ما و شکست ساسانیان و برقراری رژیم امریالیستی اعراب الله پرست نیز، کردستان همانند دیگر بخش های ایران، همراه دیگر مردم ایران و میهن پرستان و مانند دیگر نواحی ایران، به ناچار مطیع نیروی اشغالگر و خلفای عرب بوده است تا سرانجام این سرزمین را حماقت و تعصب مذهبی پادشاهان صفوی، به دو نیم کرد و نیم بزرگش را در جنگ های پر زیان مذهبی از دست داد و نصیب امپریالیسم خلفای عثمانی که با شیعیان صفوی همواره در جنگ بودند شد و نیم کوچکش در دامن مادر میهن باقی ماند. البته بلاهت پادشاهان قاجار نیز در بخشی از این مصیبت دخیل بوده است و آنان نیز بخشی را به تاراژ دادند.

مادران کردی که به خاطر شهادت فرزندانشان به دست تروریست های پیشمرگه ی کومله
کشته شدند، در سوگ و غمگساری فرو رفته اند
آن نیمه ی بزرگ تر، پس از شکست و تجزیه ی کشور پهناور عثمانی به دست استعمارگران بریتانیایی و فرانسوی، بین سه کشور عراق و ترکیه و سوریه بخش شد و شمار انبوهی از مردمان کردی که از هر نظر ایرانی بودند و فرهنگ ایران را پاس می داشتند، به زیر چیرگی دو فرهنگ ناهمگون با فرهنگ کرد و ایرانی یعنی ترک و عرب افتاد. بخش بزرگش به ترکیه رسید و بخش کوچکش به عراق واگزار شد. 

بنا بر این، همه ی بخش های این سرزمین همیشه جزو کشور بزرگ ایران و همراه ایران بوده است. در نتیجه، ادعایی به این مفهوم که "ما بازگشت استقلال خود را خواستاریم"، امری تازه ساز است و در هیچ تاریخی نشانی از استقلال کردستان به چشم نمی خورد. گر چه برخی از سرکردگان قبیله های کرد و عشیره های کردستان عثمانی در ۳۰۰ سال گزشته، به مخالفت با حکومتشان برخاسته و بیشترشان پیه زندان و تبعید و هتا مرگ را هم به تن مالیده و ناموفق بوده اند، اما در هیچ گوشه ی تاریخ ایران ما، نام و نشانی از کشور کردستان نمی یابیم. بنا بر این، ادعای حضرات برای برگرداندن وضع گزشته، نابجا و بی بن مایه و بی ریشه است. پخش این بیانیه از سوی چند نفر انگشت شمار کردنما که از کشورهای نیرومند جهان یاری برای رسیدن به استقلال و جدایی از ایران را در سر پروریده و طلبیده اند، جز خباثت و خیانت نامی دیگر ندارد.

محمد علی مهرآسا

سال ۲ اُم "فاک" (فرار از کرکوک) فرخنده باد

در آستانه ی سال ۲ اُم "فاک در ۱۱ اُم فروردین ماه هستیم، سالروز فرخنده ی فرار پانکردهای اشغالگر از کرکوک و سنجار و چند شهر کوچک دیگر.

تروریست های پیشمرگه ی پانکرد که هم زمان کلید طرح اسراییلی، انگل ایسی تجزیه ی منطقه را با همه پرسی غیر قانونی در اقلیم خودسر کوردلستان زده بودند، با پخ نیروهای مردمی عراق، فرار را بر قرار در کرکوک ترجیح دادند.

این پیروزی از آنجا برای ایرانیان میهن پرست دو چندان اهمیت می یابد که "داریوش سوم" پیشتر در نبردی با اشغالگران مقدونی و یونانی، در جنگی در همین منطقه شکست خورده بود، اما امروز نه نشانی از یونان و تمدن اشغالگر یونانی آنجاست و نه نشانی از مزدوران اشغالگر پانکرد.
این مقاله چند ماه پیش نوشته شده و فراموشی سبب شده است که در محاق بماند و امروز منتشر شود. به هر حال بحثی است که همیشه تازه است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د