رد شدن به محتوای اصلی

پروفسور حقوق بشر پانترک، "رضا براهنی": "با بازگشت آیت الله خمینی، فقر و خفقان از میان می‌ رود" !!

در تاریخ  دو‌شنبه ۱۰ اُم بهمن ماه ۱۳۵۷ ف. خ. برابر ۳۰ اُم  ژانویه ی ۱۹۷۹ میلادی، پروفسور حقوق بشر پانترک های سامانه ی خورشیدی عسطاد "رضا براهنی" در وصف عمام محبوب خود که در ماه دیده بودش، اینگونه سرود...

نامه ی فدایت شوم حرامزاده ی خمینی زاده استاد حقوق بشر پانترک "رضا براهنی"
به خمینی حرامزاده
رضا براهنی در مقاله‌ ای در رویه ی پنجم روزنامه ی "اطلاعات امروز"، "خمینی" حرامزاده را "بزرگمرد تاریخ اسلام و ایران" خواند و زنده یاد "شاهپور بختیار" را به خاطر جلوگیری از ورود وی محکوم کرد. وی بستن فرودگاه را تاکتیک مزدوران آمریکایی خواند که آن را از جنگ ویتنام به ارث برده و اینک در ایران پیاده می‌ کنند. وی خمینی حرامزاده را مشروع‌ ترین رهبر یک کشور و بختیار را غیر مشروع‌ ترین نخست وزیر تاریخ خواند که پلیدترین و کثیف‌ ترین چهره ی تاریخ جهان یعنی امپریالیسم آمریکا در پشت سر او قرار دارد !!

وی نوشت که مردم ایران از دورترین قصبات به تهران آمده‌ اند تا بزرگ‌ ترین استقبال تاریخ جهان را از آن مظهر آزادی ایرانیان کرده و درودها و سپاس‌ های پاک خود را نثار قدوم آن "بزرگمرد تاریخ اسلام و ایران" کنند.

براهنی افزود که دوران پایانی مرگ سرمایه‌ داری جهانی، به علت انقلاب ایران فرا رسیده است و با بازگشت خمینی گجستک به ایران، ایرانیان از یوغ بندگی و بردگی آزاد شده و فقر، افلاس، خفقان، ورشکستگی، نومیدی، آزمندی و حرص سرمایه‌ دارانه از میان خواهد رفت.

رضا براهنی در مقاله ی خود نوشت:

"حضرت آیت‌ الله العظمی روح الله خمینی، مبارز بزرگ انقلاب ایران و رهبر عالی قدر شیعیان جهان، پس از سال‌ها تبعید، اینک اراده کرده‌ اند که به آغوش مردم خویش بازگردند. این تبعید بر خلاف اصول دمکراسی و بر خلاف قوانین ایران و کلیه ی اصول و قوانین بین‌ المللی و منشور سازمان ملل، به وسیله ی خودکامه‌ ترین فرد روی زمین یعنی شاه ایران، بدیشان تحمیل شده بود. بازگشت حضرت آیت الله خمینی به کشور، بازگشتی که کلیه ی مردم ایران برای استقبال از آن خود را آماده کرده‌ اند، نه تنها مطابق قوانین ایران، قوانین بین المللی و منشورهای سازمان ملل و حقوق بشر است، بلکه حقی راستین است که حضرت آیت‌ الله خمینی با مبارزه ی بی‌ امان، پیگیر و استوار خود، بدان دست یافته‌ اند. علاوه بر این، مبارزه ی حضرت آیت‌ الله با شاه، استعمار، دیکتاتوری و استثمارگر خارجی در ایران، آنچنان عموم مردم ایران را از کارگر، روستایی، بازاری، خیابانی، دانشجو، محصل، زن و مرد و پیر و جوان، پزشک، مهندس، روشنفکر، استاد دانشگاه، نویسندگان مطبوعات و شاعران و هنرمندان، از خود بی خود و هیجان‌ زده کرده است که بدون تردید می‌ توان گفت که اینک بزرگ ترین استقبال تاریخ جهان در شرف قوام یافتن و وقوع پیدا کردن است. مردم ایران با آرامش تمام، از کلیه ی شهرها و دورترین قصبات و روستاهای کشور به پاییتخت روی آورده اند تا بلکه از نزدیک چهره ی مبارز بزرگ ایران را ببینند و درودها، تهنیت‌ ها و سپاس‌ های پاک و بی‌ شائبه ی خود را نثار قدوم این بزرگمرد تاریخ اسلام و ایران بکنند. از آنجا که حضرت آیت‌ الله خمینی، مظهر آزادی ایرانیان از یوغ بندگی و بردگی استعمار و سلطنت ملعبه قرار گرفته در دست استعمار هستند، مردم ایران بازگشت ایشان را به فال نیک گرفته‌ اند و احساس می‌ کنند که به زودی با کوشش‌ های بیشتری که در خود ایران برای ایجاد یک دمکراسی گسترده، عمیق و واقعی به عمل خواهد آمد، ایران سرانجام پا به مرحله‌ ای خواهد گزاشت که در پایان آن، فقر، افلاس، خفقان، ورشکستگی، نومیدی، آزمندی و حرص سرمایه‌ دارانه از میان برخواهد برخاست و ایرانی از هرج و مرج اقتصادی، بی‌ نقشه و حکومتی بی‌ برنامه نجات خواهد یافت و با داشتن برنامه‌ ای دقیق، به بازسازی جامع کشور همت خواهد گزاشت. لکن دولت غیر قانونی بختیار، دولتی که امپریالیسم آمریکا برای پر کردن خلع شاه در ایران کاشته است، دولتی که به وسیله ی مجلس غیر قانونی، به شاهی غیر قانونی و توشیحات غیر قانونی همایونی، تکیه‌ ای متزلزل بر کرسی نخست‌ وزیری زده است، باری همین دولت بی‌ قانون، فرودگاه‌ های کشور را بسته اعلام کرده، توپ و تانک و مسلسل به فرودگاه مهرآباد آورده و باندهای فرودگاه را با تانک و بشکه مفروش کرده است. تاکتیک بستن فرودگاه‌ ها، تاکتیکی که مستشاران و مزدوران آمریکایی از جنگ ویتنام به ارث برده و به ایران آورده‌ اند، تهدیدی است مستقیم به جان رهبر بزرگ مسلمان ایران و انقلاب ایران به وسیله ی دولت غیر قانونی بختیار. این تهدید هتا در نامه ی پرطمطراق بختیار به حضرت آیت الله خمینی نیز به چشم می‌ خورد، وقتی که غیر مشروع ترین و غیر قانونی‌ ترین نخست‌ وزیر تاریخ یعنی بختیار، به مشروع‌ ترین رهبر یک مملکت هشدار می‌ دهد که وارد ایران نشود، چرا که ممکن است خون ریخته شود و تلویحن حضرت آیت الله خمینی و تمام مردم ایران را از یک کودتای نظامی می‌ ترساند، در واقع به عملی دست می‌ زند که جز یک محمد رضا شاه، جز یک پینوشه و جز یک سوهارتو، بدان دست نزده‌ اند و نمی‌ توانند هم بزنند. آقای بختیار انقلاب ایران را از کودتایی می‌ ترساند که او و افسران شاه علیه آیت الله خمینی خواهند کرد. ما می‌گوییم قدرتی که پشت سر آقای بختیار و نخست‌ وزیری غیر قانونی او ایستاده، پلیدترین و کثیف‌ ترین چهره ی تاریخ جهان، یعنی امپریالیسم آمریکاست و این نیرو، خباثت و سبعیت و درنده خویی لازم را در اختیار خود دارد تا بتواند در ایران یک کودتای خونین راه بیندازد. ولی ما این را هم می‌ گوییم که این کودتا برای آنکه موفق شود، باید کودتاچیان را از روی نعش گلگون سی و چهار ملیون شهید زن و مرد عبور دهد. اگر کودتاچی می‌ خواهد هر جرعه ای آب گوارا از گلویش پایین برود، باید تمام ملت را بکشد. چرا که تمام ملت در برابر کودتا قد علم خواهند کرد. ما می‌ گوییم دوران احتضار سرمایه‌ داری جهانی، دقیقن به علت انقلاب ایران فرا رسیده، وگرنه به جای آنکه دولت آمریکا آن چهل و شش هزار مستشار نظامی و جاسوس آمریکایی و خانواده‌ های آنان را به ده هزار نفر تقلیلل دهد، نیم ملیون سرباز در بنادر جنوب ایران و هتا در وسط تهران پیاده می‌ کرد و پل یک کودتای آمریکایی را بر روی بستری از خون مردم ایران می‌ بست. ولی شرایط تاریخی یعنی از یک سو اهمیت همه جاگیر بودن انقلاب ایران و از سویی دیگر، دلمردگی و ورشکستگی تاریخی و سیاسی امپریالیسم، دست رد به سینه ی اندیشه ی کودتای آنی و ناگهانی در ایران می‌ زند. مردم ایران از سراسر کشور به تهران آمده‌ اند تا سپاس خود را به حضرت آیت الله خمینی تقدیم بدارند. آقای بختیار می‌ خواهد از ورود حضرت آیت الله خمینی و از سپاسگزاری مردم ممانعت به عمل آورد. این عمل بختیار را محکوم می‌ کنیم و از عموم مردم ایران دعوت می‌ کنیم که به دست با کفایت خود، فرودگاه‌های کشور را بر روی حضرت آیت الله باز کنند".


نامه رضا براهنی به خمینی حرامزاده به تاریخ ۷ اُم دی ماه ۱۳۵۷ ف. خ."حضرت آیت‌ الله‌ العظما روح‌ الله خمینی، مبارز بزرگ انقلاب ایران

نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌ های غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
میهمنا به رفیقان خود رسان بازم

پس از سلام و درود و تهنیت فراوان، من از دوستان شادروانان جلال آل‌ احمد و دکتر شریعتی و نویسنده ی شجاع ایران دکتر "علی‌ اصغر حاج سید جوادی" هستم. بارها و بارها، وقتی با دکتر سید جوادی صحبت کرده‌ ام، ایشان اشتیاق دیدار آن حضرت، رهبر بزرگ اسلام و انقلاب ایران را با ایشان در میان گزاشته‌ ام، چون قرار بود ایشان به غرب سفر کنند، زیارت آن حضرت را موکول به زمانی کرده‌ ایم که ایشان رخصت سفر به این سوها را پیدا کنند. شاید به همت و رهبری آن حضرت و کوشش بزرگ ملت ایران، به زودی این دیدار در کشور خودمان و در میان مردم خودمان صورت بگیرد. اشتیاق دیدارم را از دوست ارجمند آقای دکتر یزدی هم پنهان نتوانسته‌ ام بکنم. استواری، استقامت، خرد عظیم سیاسی و شجاعت توام با هوشیاری آن حضرت و فروتنی توام با بردباری که در برابر ظالم خیره‌ سری چون شاه و اشرار سرمایه‌ پرست و سرمایه‌ دار در آمریکا و سهیونیسم جهانی از خود متجلی ساخته‌ اید، چراغ روشنی بوده است فرا راه تمام کسانی که تاکنون در سراسر جهان، به ویژه ایران، قدم در راه مبارزه ی انقلابی گزاشته‌ اند.

روش عن فکر پانترک خمینی پرست رضا براهنی
مردم عزیز، نجیب و انسان‌ دوست ما که قرن‌ ها تحت فشار خودکامگی چون شاهان پهلوی زیسته‌، سروش آزادی را از زبان آن حضرت شنیده‌ و با افشاندن خون خود و نثار جان‌ های عزیز خود، بدان سروش پاسخ مثبت داده‌ اند.

انقلاب ایران از کلمات ساده، سنجیده، قابل فهم، رسا، انسانی، هوشیارانه ی آن ملهم و قوی شده، بالیده و سرانجام به جنگلی از درختان تناور تبدیل شده که دیگر نه تبر قشون شاه می‌ تواند بزند و بیندازدش و نه قورخانه ی بزرگ‌ ترین قدرت تاریخ یعنی آمریکا می‌ تواند بسوزاند و خاکسترش کند. درود این شاگرد ناچیز انقلاب را که نه داعیه‌ ای دارد و نه دار و دسته‌ ای و فقط نوک ناچیز قلمش را دارد و شب و روز با وجود بضاعت مزجاتش می‌ نویسد تا شاید در حدود خود پرده‌ های ظلم و ظلمت را در همان دور و بر خود کنار بزند، بپذیرید و نیز تسلیت صمیمی مرا به خاطر جان‌ نثارها و شهادت‌ های فرزندان عزیز وطنمان که فوج‌ فوج به خاک می‌ افتند تا روزی مردم ایران آفتاب روشن آزادی را در برابر خود ببینند.

در مقاله‌ ای که ضمیمه ی تقدیم حضورتان کرده، کوشیده‌ ام جنبه‌ های مختلف انقلاب کنونی ایران را تا آنجا که عقل ناقص و قاصرم اجازه می‌ داد، روشن کنم. از نگرانی‌ هایم هم صحبت کرده‌ ام. امیدوارم در این مقاله، به دیده محبت نگاه کنید و از راهنمایی‌ ها و ارشاد خود بی‌ بهره‌ ام نگزارید.

سلامت و پیروزی آن حضرت و پیروزی انقلاب بزرگ ایران، آرزوی قلبی من است.

با احترام و ارادت صمیمانه. رضا براهنی"

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د