رد شدن به محتوای اصلی

روند بازی فروپاشی

داشتم به سخنان "مانوک خدابخشیان" عزیز در گفتگو با "امیر قاسمی" از تلوزیون تپش گوش می دادم که وی از عبارت "روند بازی فروپاشی" استفاده کرد؛ پیش خود گفتم چه اصطلاح جالبی !!

مانوک خدابخشیان
پیشتر باید بگویم که امیر قاسمی سرانجام یخ دامبالا دیمبوی لس آنجلسی را شکست و پا به عرصه ی سیاست گزاشت و تلوزیون پرقدرت قدیمی خود را امروز در اختیار کسی قرار داده است که به معنای واقعی کلمه حرفی برای گفتن و دردی برای فریاد کردن دارد و خوشحالم که با وجود آنکه بسیاری از جمله خودم، وی را فردی سیاسی نمی دیدم، اما با ورودش به عرصه ی سیاست، نه تنها سراغ دله موشان و مزدوران رنگ و وارنگ و کرم های کونی آویزان یکی دوقران علاف اروپا و آمریکا نرفت، که یک راست به سراغ کسی رفت که باید می رفت.

اما از این که بگزرم، مانوک خدابخشیان با تحلیلی که درباره ی روند فروپاشی رژیم ها به دست داد، آن را یک فروپاشی از درون ساختار درون حکومتی و جنگ گرگ های جناح های گوناگون رژیم توصیف کرد. از "محفل کیان" سخن گفت که سرحلقه اش را آخوند مزدور روسی به نام "آیت الله بی مقدار خویینی ها" و "عباس عبدی" و "حجاریان" و "علوی تبار" تشکیل می دهند که به فرمان روسیه ی شوروی، رایزنی ایالات متحده در ایران را اشغال کرده و کارکنان آن را به گروگان گرفتند؛ وی این جماعت که یک دسته از مزدوران روسیه در ایران هستند را "چپ اسلامی" خواند.

اینها اصطلاحاتی هستند که به راستی در میان کمتر اخبار و رسانه ای شنیده ایم یا هتا هرگز گوشمان هم بدانها نخورده است.


افزون بر این، مانوک درباره ی بی غیرتی و مسخ شدگی و یخ زدن توده های ایرانی سخن گفت که برای باد معده و درد مقعد و بخور و برینشان در خیابان ها تظاهرات می کنند و هتا حاضرند بسوزانند و بشکنند و واژگون سازند، اما دریغ از یک آخ از ملت و یک اوخ از یکی چکمه پوش که از برای تجزیه ی دریای مازندران، به گفته ی وی "چکمه ی تمام ایرانی" بپوشد و مخالفتی، فریادی، اعتراضی چیزی کند !!

او این خفت ملی را "اعتراض در سکوت" خواند. اعتراضی از جنس ایشالا که گربه بوده !!

این جستار را برای آن نوشتم که هم به امیر قاسمی فرخنده باد گفته باشم به خاطر تریبون دادن به مانوک و نیز حضور سیاسی خوش گامش با ایشان و هم اندکی از انبوه تحلیل های درست و میهن دوستانه ی مانوک را منتشر کرده باشم که دوستان فرهیخته ی این وبلاگ، اقبال بیشتری به آن کرده و از آن گفته ها استفاده کنند و در چرخه ی مبارزاتی خود علیه رژیم، هم از درونمایه و هم از ادبیات وی بهره ببرند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د