رد شدن به محتوای اصلی

بیانیه ی شاهزاده "رضا پهلوی" درباره ی قرارداد ننگین دریای مازندران که به امضای سرکردگان رژیم رسیده است

پاسداری از منافع ملی از موضع ضعف ممکن نیست
سه‌شنبه ۱۴ آگست ۲۰۱۸


هم‌ میهنانم!

همان‌گونه که می‌دانید، در روز ۲۱ اَمرداد ماه جاری، در شهر آکتائو در کشور قزاقستان، حکومتِ اسلامی، میهن ما را درگیر معاهده‌ی دیگری کرد که به "کنوانسیونِ وضعیتِ حقوقی دریای خزر" شناخته شده است. این معاهده در ۲۴ ماده، میان ۵ کشور ساحلی، برای "تقویتِ رژیم حقوقی دریایِ خزر" و "تعیین و تنظیم حقوق و تعهداتِ طرف‌ها" در استفاده از "آب‌ها، بستر، زیربستر، منابع طبیعی و فضای هوایی" آن تدوین شده و به امضا رسیده است. لازم به یادآوری است که سه کشور از "طرف‌ها"ی پنج‌گانه‌ی این کنوانسیون، برخاسته از فروپاشی روسیه شوروی هستند، کشوری که در دو معاهده‌ی ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ میلادی، تنها "طرف" مذاکره و قرارداد با ایران بود.

در معاهده‌ی اخیر، قزاقستان "امین" کنوانسیون و مصوباتِ آن تعین شده و "نقشه‌های دریایی وزارتِ دفاع روسیه" سندِ پایه برای تعریفِ جغرافیایی "دریای خزر" مقرر گردیده‌اند. ماده ۸ این معاهده، "تعیین حدود بستر و زیربستر دریای خزر به بخش‌ها"، به منظور قادر ساختن دولت‌ها "به اعمال حقوق حاکمه خود در بهره‌برداری از منابع" بستری و زیربستری را، منوط به توافق بین آنها در چارچوب "اصول و موازین شناخته‌شده‌ حقوق بین‌الملل" کرده است.

هم‌ میهنانم!

پاسداری از منافع ملی از موضع ضعف ممکن نیست. نمونه‌های تاریخی این آموزه‌ی عقلایی و آزموده‌ی تجربی بسیارند.

عهدنامه ترکمنچای یکی از تلخ‌ترینِ اینها است که جایی ویژه در وجدان ملی ما پیدا کرده است. بر پایه‌ی این عهدنامه که از موضع ضعف در اسفند ۱۲۰۶ خورشیدی امضا شد، نه تنها پاره‌ای گسترده از پیکر میهن جدا شد، که ایران حق کشتی‌رانی در دریای خزر را نیز از دست داد.

قطعنامه ۵۹۸ در تیرماه ۱۳۶۷، و بیست‌وچهار سالی پس از آن، "برنامه جامع اقدام مشترک"، معروف به برجام، در تیرماه ۱۳۹۴، نمونه‌ها‌ی تاریخی معاصرِ مذاکره از موضع ضعف و درماندگی‌اند.

پس از آزادسازی خرمشهر از نیروهای اشغالگر بیگانه در خردادماه ۱۳۶۱ خورشیدی، اگر منافع ملی مدِ نظرِ حاکمانِ وقت می‌بود، میهن ما می‌توانست از موضع قدرت پا به میدان مذاکرات بگذارد. وجدانِ ملی ما هرگز فراموش نخواهد کرد که چگونه سلحشوران ایرانی، با تارومار کردنِ قوای اشغالگرِ خارجی، کشور ما را در موضع بالقوه‌ی قدرت، و فاشیزم بعثی را در چنان موضع ضعفی قرار دادند که خواهان آتش‌بس، مذاکره و پرداخت غرامت به ایران شد. ما دلاوری پاسدارانِ راستینِ میهن و ملت و نیز خیانت به ازخودگذشتگی آنها را هرگز فراموش نخواهیم کرد. هرگز!

افسوس و صد افسوس اما که حکومتِ اسلامی در آن زمان نیز نه منافع عام ملی که منفعتِ خاصِ فرقه فاسد خود را در سر داشت، و نه هیچ چیز دیگری را. با خیانت به دلاوری‌ها و ازخود‌گذشتگیِ پاسدارانِ راستینِ میهن و ملت، و با ادامه‌ دادن به جنگ پس از آزادسازیِ خرمشهر، سرانِ فرقه تبهکار حاکم، نه تنها صدها هزار تن از فرزندان میهن ما را به خاک و خون نشاندند و مادران ما را داغ‌دیده کردند و صدها میلیارد دلار به کشور ما خسارت وارد آوردند، که از موضع ضعف پای میز مذاکرات حاضر شده و قطعنامه کذایی 598 را امضا کردند. ما خیانتِ ایشان را هرگز فراموش نخواهیم کرد. هرگز!

ماجراجویی هسته‌ای تبهکارانِ حاکم نیز پس از هزینه کردن چندصد میلیارد دلار از منابع کشور، در انزوای کامل و در بن‌بستِ اقتصادی تحریم‌های همه‌جانبه، مستور در لفافِ لبخندهای مَکر و حیله، از موضع ضعف و زبونی، ارمغانی جز "فتح‌الفتوح" برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ در تیرماه ۱۳۹۴ در پی نداشت.


هم‌ میهنانم!

پاسداری از منافع میهن و ملت تنها از موضع قدرت ممکن است. نمونه‌ی بارز آن، عهدنامه‌ی ۱۹۷۵ الجزایر است. این پیمان که به‌راستی یک "پیروزیِ ملی" بود، موفقیتی بزرگ برای سیاستِ خارجی ایران از موضع قدرت در آن زمان است و نسخه‌ی اصلی‌اش، به عنوان یکی از اسنادِ سازمان ملل متحد، در مقر این نهاد بین‌المللی به امانت گذاشته شده است. پیمان الجزایر، در ۸ ماده و ۳ پروتُکل، در خردادماه ۱۳۵۴ به امضا رسید و با تعینِ خطِ مرزی ایران و عراق در اروندرود، در ۲۱ و ۲۹ ارديبهشت‌ماه ۱۳۵۵، به ترتيب به تصويب دو مجلس شوراى ملى و سناى وقت رسيد. در گواه اهمیتِ این پیمان‌نامه برای منافع ملی ایران همین کافی است که صدام حسین، پنج روز پیش از صدور دستور حمله به خاک کشورمان، متن آن را در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ در مجلس عراق و در مقابل دوربین‌های تلویزیونی پاره و مفاد آن را ملغی اعلام کرد.

هم‌ میهنانم!

فرقه تحت‌الحمایه حاکم هیچ غایتی در سر ندارد، مگر حفظ منافع خاص خود و الیگارشی و نومانکلاتورای فاسدِ آن. از بدایتِ تحقق حکومتی این فرقه تابه‌امروز و در هر تحلیلِ نهایی، منافع ملی در چارچوبِ عقیدتی و در ساختارهای حقوقی و اجرایی آن، کمترین جایی نداشته و ندارد. گروگانگیری و خسارت‌های نجومی ناشی از آن و پایانِ مفتضحانه‌ی این رسوایی بی‌سابقه در تاریخ دیپلماسی؛ ادامه‌ی جنگ با "امواج انسانی" و در پی آن، توسعه‌ی گورستان‌ها و نابودی بنیه‌ی کشور؛ ماجراجویی چندصد میلیاردی هسته‌ای و "فتح‌الفتوحی" که جز قطع مداوم برق و انزوا و تحریم و بی‌آبرویی برای ملت و میهن، هیچ دستآورد دیگری به همراه نداشته؛ توسعه‌طلبی فرقه‌ای در میان‌رودان و در شامات و در یمن، و هزینه‌ی گزافِ آن برای ملت و میهن... همه و همه گویای تسلسلِ باطلی است که برای تضمینِ بقای منافعِ خاصِ فرقه‌ای فاسد، منافع عامِ ملت و میهنِ ما را مدام از موضع ضعف در باج‌دهی‌های پی‌درپی بین‌المللی ذبح می‌کند.


هم‌ میهنانم!

تبه‌کارانِ حاکم برای بقای خود، نه تنها منافع ملی ما در مرزهای شمالی و جنوبی و شرقی و غربی کشور، که موجودیت و هویت و ماهیتِ ملی و تاریخی ما را تا پای انقراض هم خواهند بُرد.

هم‌ میهنانم!

چرخشی بزرگ اما در کار است. بیداری و خودآگاهی ملی روزافزون شما، ناقوسِ مرگِ تبهکاران، و نوزایش و فَرَشگَرد ایران را به صدا درآورده است. زبونی روزافزون نظام و رأس‌الخیمه آن، گواه این بیداری است. با همین بیداری ملی و با بازخوانی و بازنگری نقاد در تمامی مبانی و مفاهیم و ارکانِ حقوقی و دیوانی، و با بازسازی همه‌جانبه‌ی میهن در تمامی سطوح دانشگاهی، آموزشی، تربیتی، فرهنگی، اقتصادی، تجاری، کشوری و لشکری است که نه تنها ایرانی باز خواهیم ساخت آباد و سربلند و آزاد، که حقوق آن را، در هر کجا که باشد، بار دیگر احقاق خواهیم کرد.

پاینده ایران

رضا پهلوی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د