رد شدن به محتوای اصلی

ده دلیل برای اینکه آخوند روحانی یک سند بد روسی را امضا کرد


متن کنوانسیون رژیم حقوقی دریای مازندران را وزارت دفاع روسیه نوشته و مفاد آن اجازه ی تفسیر متن از سوی امضا کنندگان را گرفته است. با امضای این قرارداد، افزون بر از دست رفتن ذخایر نفت و گاز، سهم ایران از ماهیگیری نیز به شدت آسیب خواهد دید.

(+فرتور) "امیر طاهری" رونامه‌ نگار و تحلیلگر بین‌ المللی، در مقاله ‎ای در روزنامه ی‎ "شرق ‎الاوسط" چاپ لندن که روز سه شنبه ۱۴ آگست منتشر شد، به بررسی کنوانسیون رژیم حقوقی دریای مازندران که ۲۱ اُم مرداد ۱۳۹۷، از سوی رژیم جمهوری اسلامی در قراقستان امضا شد، پرداخت.

او با اشاره به هم زمانی امضای این قرارداد با اعتراضات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم در ایران، می‌ نویسد هنگامی که آخوند "حسن روحانی" این کنوانسیون روسی را امضا کرد، احتمالن امیدوار بود تا "امضا"ی آن فراتر از یک حرکت دیپلماتیک نباشد، اما خشم مردم را که از پیش روی این مسئله حساس بودند، بیش از پیش برانگیخت.


صداهایی که این امضا را میهن فروشی به روسیه می ‎دانند، از سرتاسر ایران بلند شده. سردبیر "رجانیوز" تارنمای نزدیک به سپاه پاسداران، در یادداشتی مدعی شده است که کنوانسیون دریای مازندران می‎ تواند تهدیدی برای امنیت ملی ایران باشد و این ادعای "محمد جواد ظریف" وزیر خارجه ی رژیم جمهوری اسلامی را که گفته بود "امضای این قرارداد زیر نظر سید علی خامنه ‎ای دیکتاتور رژیم انجام شده است را رد کرد.

کمیسیون امنیت ملی تویله ی شورای اسلامی، در پاسخ به توفانی که در شبکه ‎های اجتماعی به راه افتاده، اعلام کرده که محمد جواد ظریف به مجلس فراخوانده شده تا پاسخگو باشد. ظریف و روحانی به امید اینکه توفان اعتراض مردم به امضای کنوانسیون فروکش کند، موضع دست پایین گرفته اند. با این حال، بعید به دید می ‎رسد که موج پر تلاتمی که علیه امضای این کنوانسیون به راه افتاده، به این زودی ‎ها فروکش کند، به ویژه آنکه همه ی نیروهای مخالف رژیم ولایت فقیه با انگیزه ‏‌های گوناگون، تمام‌ قد به صف شده‌ اند و برای جذب پشتیبانی دیگران، با صدای بلند اعتراض می ‎کنند.

نگاه دقیق به این کنوانسیون چه چیز را به ما نشان می‎ دهد ؟
نخستین نکته، سرچشمه ی عجیب به وجود آمدن سند آن است !!

کنوانسیون دریای مازندران از سوی وزارت دفاع روسیه و بدون هر گونه دخالت مستقیم چار کشور ساحلی دریای مازندران یعنی جمهوری جعلی آذربایجان، ایران، قزاقستان و ترکمنستان تنظیم شده است !! هر چار کشور روسیه و آذربایجان و قزاقستان و ترکمنستان، هموند فدراسیون مشترک‌ المنافع روسیه هستند.

"سرگئی لاوروف" وزیر خارجه ی روسیه می ‎گوید دیدگاه این کشورها طی دو دهه مذاکره بیان شده است، اما حقیقت این است که چار کشور دیگر فرصتی برای اصلاحیه یا تقاضای شفاف ‏‎سازی برای تعیین متن نهایی نداشتند و این در مذاکرات بین ‎المللی مسئله ‎ای کم‌ سابقه است.

نکته ی دوم، متن این سند است که برای نوشتن آن یک سامانه ی نوین برای دریای مازندران "اختراع" شده، در حالی که تمام کنوانسیون ‎های بین ‎المللی که پیش از این برای حقوق دریاها، دریاچه‌ ها و رودخانه ‎ها در سراسر جهان موجود است، نادیده گرفته شده اند.

استدلال روسیه این است که دریای مازندران بسیار بزرگ تر از آن است که بخواهد یک دریاچه در نظر گرفته شود و کوچک تر از آن است که بخواهد یک دریا باشد. به هر حال اگر ما تعریف حقوقی و به رسمیت شناخته شده ی بین ‏‌المللی از دریاچه ‎ها را در نظر بگیریم، دریای مازندران در تعریف یک دریاچه می ‎گنجد و اگر یک دریاچه شناخته شود، شامل کنوانسیون ‎های جاری از جمله قرارداد "دریاچه ‎های بزرگ لارنتیان" بین آمریکا و کانادا، "دریای آرال" بین ازبکستان و قزاقستان و "رودخانه ی آلبرت" در آفریقا می ‎شود. سود تعهد به چنین تعریفی این است که دریای مازندران زیر قوانین و کنوانسیون‌ های بین‎ المللی که تا کنون از سوی مجامع بین‌ ‏المللی رسمیت دارند، قرار می ‎گیرد.

دریاچه ی آرال

نکته ی سوم این است که در متن وزارت دفاع روسیه، به عنوان مرجع قانونگزار که شامل نوشتن متن قرارداد و نقشه ‎ها می ‎شود، اسناد تاریخی مربوط به حق و حقوق ایران و هر گونه اقتدار سیاسی ایران زیر پا گزاشته شده است، آن هم با وجود این واقعیت که در سال ۱۸۲۸ تا سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی، ایران و روسیه در قالب ‏‌های مختلف، مالکیتی اشتراکی روی این بزرگ ترین دریاچه ی جهان داشتند. گر چه مطمئنن در این دوره ی تاریخی، سهم "۵۰ درصدی" ایران در دریای مازندران بیشتر حالتی نمادین داشت، زیرا روسیه که بسیار قدرتمندتر از ایران بود، به آسانی همسایه ی ضعیف خود را نادیده می‌ گرفته است.

نکته ی چارم این است که متنی که روحانی به صورت ضمنی نیز امضا کرده، شامل تایید توافقاتی است که روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان برای همکاری با یکدیگر امضا کرده‎ اند. این توافق نامه ‎ها که بین این چار کشور انجام شده، در کردار ۸۷ درصد سهم از دریا را به خود آنها اختصاص داده که یعنی هر اتفاقاتی در آینده بیفتد، ایران نمی‎ تواند بیشتر از ۱۳ درصد سهم داشته باشد !!


خط چین ‎ها فرمولی است که روسیه در پی آن است و همانگونه که دیده می ‎شود، منابع انرژی بسیاری را از ایران دریغ می کند.

نکته ی پنجم این است که ایران در بین این ۵ کشور، تنها کشوری خواهد بود که سهمی از آب‌ های داخلی و آنچه به عنوان تالاب و خلیج ‎های کوچک محسوب می‎ شود ندارد. بزرگ ترین این خلیج‎ ها که "خیلج سیاه" است، به طور کامل به ترکمنستان اختصاص داده شده است. خط ساحلی ایران تقریبن یک خط صاف است و به جز یک شعبه ی خیلی کوچک به نام "تالاب انزلی" در استان گیلان ندارد. این یعنی حدود سهم ایران پشت ۱۵ مایل است.

خلیج سیاه در ساحلی شرقی کاسپین در دل ترکمنستان
نکته ی ششم این است که در این کنوانسیون، ۱۰ مایل به عنوان "آب‎ های اختصاصی" ماهیگیری و ۱۵ مایل به عنوان آب ‎های ساحلی تعیین شده است. این مسئله نه تنها صنعت ماهیگیری ایران را نابود می‎ کند، بلکه جلوی عملیات ضد قاچاق و صیادی غیر قانونی و شاید هتا فعالیت ‎های خصمانه از سوی گروه‎ هایی که امنیت ملی را تهدید می ‏‌کنند را نیز بگیرد.

آخوند حسن روحانی مدعی است این نگرانی ‎ها بی ‎جاست و ادعا می ‎کند مشخص شدن این مسائل به مذاکرات پسین موکول شده که استدلال عجیبی است؛ اگر نویسندگان قرارداد چنین محاسباتی که کمینه های بنیادین یک رژیم حقوقی است را در کنوانسیون منظور نکرده باشند، پس برای چه کنوانسیون نوشته ‎اند ؟؟!!

نکته ی هفتم این است که در درونمایه ی این قرارداد روسی که اختراع وزارت دفاع این کشور است، تعاریف تازه ای جایگزین تعاریف فنی و حقوقی شناخته شده‏ ‌ی دریاها می ‎شود. برای نمونه، اصطلاح شناخته شده ی "فلات قاره" با "بستر دریا" جایگزین می‎ شود که واژه ای است ادبی نه حقوقی و همچنین واژه ی "تالوگ" جایگزین واژه ی "ژرفای آب" شده است. قصد نویسندگان روسی احتمالن این بوده است که تفسیر حقوقی متن را با توجه به قوانین حقوقی موجود در دریاها، بر اساس تعاریف بین ‏‎المللی دشوارتر کنند.

نکته ی هشتم این است که این کنوانسیون مجوز برای تفسیر هیچ کدام از عبارات به کار برده شده در متن را نمی‌ ‏دهد. در چنین شرایطی، دست روسیه به عنوان قدرت بزرگ تر برای اجرای مفاد آن باز گزاشته می ‎شود.

اینکه دیگر کشورهای ساحلی دریای مازندران از جمله ایران، حق اصلاح کنوانسیون را "ندارند"، یعنی اینکه کنوانسیون از سوی روسیه دیکته شده است.

نکته ی نهم مربوط به یکی از موارد بالاست. این سند در صورت اختلاف بین دو یا چند کشور ساحلی، هیچ امکانی برای داوری ندارد. در حالی که ایران و جمهوری جعلی آذربایجان و ترکمنستان در مورد "میدان ‎های نفتی البرز"، با یکدیگر اختلاف دارند. اگر این قرارداد به گونه ای کامل اجرا شود، سهم ایران در ذخایر نفت و گاز دریای مازندران تنها یک درصد خواهد بود.

لکه‎ های سیاه و سرخ، میادین نفت و گاز دریای مازندران هستند و خطوط سرخ مرزها
در مجموع سهم ایران در حدود ۱۴،۸۰۰ کیلومتر مربع از مساحت ۳۷۱۰۰۰ کیلومتر مربع در دریای مازندران خواهد بود. با وجود این واقعیت که دریای ایرانی مازندران بیشترین ژرفا را در بخش جنوبی دارد سهم آب ایران نزدیک ۲۲ درصد خواهد بود. بخش شمالی که به روسیه نزدیک هستند بسیار کم ژرفا می باشد که بیشتر آن هم در زمستان یخ می‎ زند.

نکته‌ ی پایانی اینکه، امضای این قرارداد از سوی رییس جمهور ولایت فقیه که فراتر از یک تقلب سیاسی است و راهبردهای دیکته شده ی "ولادمیر پوتین" را لاپوشانی می کند، احساسات ملی ایرانی ‎ها را بسیار جریحه ‎دار کرده است. پوتین شبه‌ جزیره ی کریمه را با یک همه پرسی غیر قانونی به خاک خود پیوست کرد و اکنون می ‏‌خواهد با کنوانسیون تحمیلی دریای مازندران، سهم ۵۰% ایران را نیز بالا بکشد.

منبع: شرق‌ الاوسط
نویسنده: امیر طاهری
ترجمه و تنظیم: کیهان لندن

روسیه پیشتر هم ایران را تجزیه کرده است و باز هم این کار را خواهد کرد؛ هوشیار باشیم...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د