رد شدن به محتوای اصلی

استاد پروفیوز حاج مجید سمیعی

آلمان کشوری آزاد، سکولار و دمکراتیک است، اما این روزها یکی از کثیف ترین سرکردگان رژیم که مسئول شکنجه، قتل و اعدام هزاران ایرانی است، به جهت درمان به آلمان رفته است.

همه چیز بر خلاف آنچه پروفیوز سمیعی ادعا می کند، از پیش برنامه ریزی شده بوده است. وی با کمال وقاحت و در حالی که شعور مخاطبان خود را هیچ انگاشته، هتا مدعی می شود که اسلن چنین فردی یعنی آیت الله شاهرودی عراقی را هرگز نمی شناخته و تازه متعجب شده است که وی دقیقن از تهران به همان یک دانه بیمارستانی آمده است که وی در آنجا سمت فرنشینی آن را دارد !!

با توجه به اینکه در آلمان صدها هزار درمانگاه و هزاران بیمارستان وجود دارد، چگونه می توان پذیرفت که آخوندی شاهرودی اتفاقی سر از بیمارستانی درآورده باشد که مجید سمیعی در آن همه کاره است ؟؟

با توجه به اینکه به اعتراف خود پروفیوز سمیعی، مرض این آخوند "هیچ ارتباطی" با تخصص وی ندارد، اما وی برای این آخوند حکومتی وقت گزاشته، با وی دیدار کرده و پا به پای همراهان وی در حالی که در مشغول قدم زدن هستند، لبخند می زند و با ذوق و شوق تمام چیزهایی می گوید:


امثال آخوندهای کت و شلواری که این رژیم فاسد تهبکار را سر پا نگاه داشته اند را در تصویر می بینید. آنها خارج نشینند، بهترین تحصیلات دانشگاهی و موقعیت مالی و اجتماعی را دارند، فکل کراوات می بندند و در عین حال همه ی جنایات رژیم علیه مردم ایران را به آسانی آب خوردن، ندید می گیرند و انگار نه انگار !! اینها بودند که خمینی را به ایران آوردند.

جالب اینجاست که پروفیوز سمیعی در حالی ادعای ایرانی بودن می کند که تابعیت آمریکا و آلمان را هم زمان دارد و به گفته ی خودش در نمایش کزایی مهران مدیری به نام "دور همی" که از تلوزیون رژیم پخش می شود، وی اعتراف می کند که نخست قصد داشت این بیمارستانی که اکنون فرنشین آنست را در آمریکا بسازد، اما نشد و تصمیم گرفت تا در آلمان این کار را انجام دهد. او هرگز هتا فکرش را هم نکرد که به ایران بیاید و هتا در این خصوص تلاش هم نکرده است !!

او ایرانی نیست، او تنها اشتباهی در ایران زاده شده و سپس خیلی زود به اشتباهش پی برده و از کشور رفته است.

در همین خصوص، موجودات ریزه خواری هم در فضای مجازی سر از بالین خاک پست برداشته اند و با ذکر اینکه وی یک نخبه است و یک ایرانی است و چه و چه و چه مغز بزرگی است که مسلن مایه ی افتخار قومی باشد که دیگر افتخارش ۱۱ ملیون بی سواد مطلق است، در هر جا که حضور دارند آغاز به دفاع از این موجود پفیوز می کنند. هزاران پزشک در ایران و سرتاسر جهان وجود دارند که بدون آنکه عطش شهرت داشته باشند، دارند کارشان را می کنند.

در این رابطه:

نکته اینجسات که جناب پروفیوز سمیعی، افزون بر اینکه یک جراح اعصاب است، یک سرمایه دار چند ملیارد دلاری و یک تاجر است که خیلی خوب داد و سند و سود و زیان را تشخیص می دهد. وی در کمال تحقیر اراده ی ملی ما برای دستگیری و بازداشت این آخوند جنایتکار و اینکه وی او را این چنین گرم و صمیمی به آغوش خود پذیرفته، در گفتگویی که البته تنها در آیت الله بی بی سی انجام می گیرذ، در پایان به مردم معترض می گوید که وقت اطبا را نگیرید و من خیلی موجود مهمی هستم و برای چرت و پرت های شما وقت ندارم !! 

جناب پروفیوز سمیعی، چگونه است که سرکرده ی مجلس وحوش ولایت را می شناسی، اما
سرکرده ی قوه ی قضاییه و مجمع تشخیص مصلحت رژیم را نمی شناسی ؟؟!!
بی شرف دروغگو


جناب پروفیوز سمیعی، چگونه است که برای بگو و بخند با آخوندهای که دستشان به خون مردم ما آلوده است وقت دارید ؟؟ چگونه است که با آخوندها لاس می زنید و فرتورتان در همه جا چاپ می شود ؟؟ اما برای شنیدن صدای مردم معترضی که از شناعت و ستمگری آخوندها به ستوه آمده اند وقت ندارید ؟! رابطه ی تو از لحاظ سیاسی و اقتصادی و لاپوشانی جنایات رژیم به ویژه در خود آلمان، چیست ؟؟ 


پروفیوز سمیعی خیال می کند که می تواند با همراهی با آخوندها، برای آنان کسب اعتبار کند !! اما دقیقن واروونه اش اتفاق می افتد و آنها که معتبر می شوند هیچ، تو خودت هم هر روز بیشتر از اعتبار افتاده و می افتی. اما تو از چشم من سال هاست که افتاده ای، همان روزهایی که از خودم پرسیدم: "اگر یک ایرانی مدعی به ایران خدمت نمی کند اما ادعایش را دارد، او یک کاسبکار، اهل معامله، به فکر منافع شخصی و برتری آن به منافع ملی، یک دروغگو و متظاهر است"، چون "اگر نبود، برای ایرانیان هم همان کاری را می کرد که برای آلمانی ها کرده". اما بعدها متوجه شدم که هتا اگر این چنین هم می کرد، باز هم یک مزدور رژیم بود و نه خادم ملت و میهن.

گفتگوی این پروفیوز برجسته ی رژیم با آیت الله بی بی سی را در اینجا ببینید:


یکی از هم میهنان به نام رضا باقری این متن را در ف. بوک منتشر نمود:
"پروفسور سمیعی را بیشتر بشناسیم.
در سال ۱۹۹۹ برادر همسر من در سن ۲۱ سالگی با مرض سرطان مغزی وارد آلمان شد. با دکتر سمیعی در هانوفر تماس گرفتم و تقاضای یک ویزیت نمودم . ایشان پرسیدند آیا پرداخت ویزیت شخص می باشد یا از طرف سوسیال آمده ؟ من گفتم او پناهنده ی سیاسی است؛ ولی هر قدر پول ویزیت باشد پرداخت می کنم. ایشان گفتند بهتر است دکتر دیگری را در فرانکفورت جستجو کنید. در مقابل اصرار ما که او نیاز به قوت قلب از طریق یک دکتر ایرانی مثل شما را دارد، گفتند من هیچ گونه کمکی نمی توانم بکنم و خواهان قطع مکالمه شد. در هر صورت پس از مدت کمی برادر همسر من فوت کرد؛ اما این تقاضا و جواب منفی دکتر سمیعی را هیچ وقت فراموشم نمی کنم".

پروفیوز مجید سمیعی:
"طفلک‌ ها اینها (مخالفان رژیم اسلامی) باید فرهنگ دید خودشان را عوض کنند" !!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...