رد شدن به محتوای اصلی

تظاهر به اسلام

برای ما ایرانیان، تظاهر به اسلام چیز کمی نیست و به خوبی با آن آشنا هستیم. اسلام برای ما ایرانیان، بنا به گفته ای، یک اسلام پنیری است که هر وقت دلمان خواست مقداری از آن را روی نان دلخواه خود می مالیم و به اندازه و کیفیتی که لازم می دانیم از آن در خوراک روزمره ی مادی و معنوی زندگی خود استفاده می کنیم.

ما اینقدر از این پنیر استفاده کرده ایم که بخشی از یاخته های هازمان ما را به خنگی گرفتار کرده است !!

کس خل المجانین، رابعة بنت اسکول از نوادگان هزرط
اسلامی بودن با درد و ورم اسلام عزیز را داشتن، برای بیشتر ما ایرانیان، دو چیز متفاوت و جدای از یکدیگر هستند. بدین معنا که دستوراتی که اسلام صادر کرده است را به صرف مسلمان بودن می پذیریم اما به لحاظ شرایط و مصلحت، یا همان دل به خواهی گزینش کردن دستورات دین در زندگیمان، آنها را کاربردی نمی کنیم و از اینرو، اسلام برای بیشتر ما ایرانیان، تبدیل به درد و ورم الزام آوری نشده است.

اما با این کژدار و مریز رفتار کردن با این دین بهیمه ای و بیابانی که با شمشیری آخته از دل صحرا بر پیکر فرهنگ و تمدن جهان و از جمله ایران تاخته است، دیگر نمی توان زیست. دیگر نمی توان و نباید با این اهریمن خوش خرام که دل های بسیاری را مسحور خود کرده و روحیه ی انسانی بسیاری را مسخ نموده است، کژدار و مریز برخورد کرد. باید تکلیفمان را با این دین توحش و زور، یک بار و برای همیشه روشن کنیم.

شما شاید خود از آن دسته مسلمانانی باشید که نه نماز می گزارید و نه روزه می گیرید و نه خمس و زکات می دهید و نه برده داری می کنید و دست از نوشیدن مسکرات می کشید. این نمونه ی آشکار یک "اسلام پنیری و تظاهر به اسلام" است !!

زنان ایرانی خوانندگی می کنند و اصولن در فرهنگ ایرانی، موسیقی نه تنها بر خلاف اسلام حرام نیست، که از واجبات معرفت فرهنگی و عرفان ایرانی برشمرده می شود.


اسلام، منبع درآمد سرشاری برای صحرای عربستان است. افزون بر نفت، مفت خوارگان عرب با مکیدن خون ایمان دله های الله پرست، ارتزاق می کنند و گزافه سر می دهند که این الله است که روزی دهنده است !! ایران در چنبره ی هشت پای اسلام گرفتار است و همه ی رسانه ها بر این تبل می کوبند که اسلام با آزادی و دمکراسی و حقوق بشر منافات و ضدیت ندارد !!

شیرینک عبادی الله پرست، لچک عربی اسلامی را از سرش انداخته، اما هنوز به درد و ورم اسلام عزیز گرفتار است و بر این باور است که حقوق بشر اسلامی، امری است ممکن و شدنی !!


از سوی دیگر، خواننده ی زن الله پرست به اجرای نمایش خوانندگی می پردازد، آن هم با حجاب اسلامی !!

اینها همه، یک التقاط مسخره و متعفن از برای نگاه داشت دین و دستگاه سرکوب و خرافه پراکنی و مغزشویی و مهار ذهنی مردمی است که ۱۴۰۰ سال است داغ ننگ اسلام تحمیلی را بر پیشانی خود دارند و هزاران گور عمام زاده ی کوچک و بزرگ، چنگال خود را بر جان این ملت بدبخت فروکرده اند و در عوض گرفتن پول و سرسپردگی مومنین بالله، آنان را شفا می دهند، به بهشت می فرستند، گناهانشان را می بخشند و برایشان زوج مناسب پیدا می کنند !!

خریت و بلاهت در ایران الله زده، حد و نهایت ندارد. با آتش زدن مسجد و حسینیه، نمی توان دین و دستور کار دین برای سرکوب آزادی های انسان را از بین برد. این تنها آموزش از کودکی است که می تواند یک انسان را از مغزشویی شدن به وسیله ی دین و از سوی دین فروشان، بازدارد، او را و آزادی اندیشه و اختیار و اراده ی آزادش را نجات دهد.


آنان با خشونت و شمشیر بر ما و کشورمان چیره شدند و با دروغ و فریب و تظاهر به خوب بودن، بر این تسلط خود ادامه می دهند. امروز اسلام دیگر نمی خواهد شما این تصور را داشته باشید که دینی است برخاسته از دل صحرایی خشمگین و بی مدارا و تشنه ی خون و قدرت و پول و آسایش.

اسلام، امروز می خواهد با ظاهری زیبا و فریبنده و تظاهر به آزادی و دروغ گویی و دروغ زنی، به حکمرانی ستمکارانه و جفاکارانه اش ادامه دهد. این دین است که سرشت آن با خوی آزادی و میل به سرکشی انسانی در تضاد است؛ دین را آورده اند تا ما را مهار کند و بر ما فرمان براند. ما خود بر خود فرمان خواهیم راند و این بن مایه و تعریف حکومت دمکراتیک است.

سکولاریسم به شما نمی گوید دین الزامن مزخرف و چرند است. سکولاریسم شما را مسخ می کند و این نسخه ی جعلی را به شما می دهد که دین هم حق دارد در هازمان آزاد، به جولان نکبت بار و سرکوبگرانه ی خود ادامه دهد و مغزها را با دروغ و خرافات شستشو دهد و هتا حزب سیاسی راه اندازی کند و در مجلس شرکت نماید !!

سکولاریسم، یک دوره ی درمان و گزرا و البته الزامی بود. ما می بایست از پس این گزار، به رویکرد تازه ی دیگری برسیم. به آنجا که دیگر بر اساس سکولاریسم نه تنها دین از دولت (مجریه) جدا باشد، که از کل سیاست و حکومت (مقننه، مجریه، قضاییه) جدا باشد. سکولاریسم خوب است، اما دیگر کافی نیست و اگر برای کشور خود این نسخه را تجویز می کنیم، راه نادرستی را در پیش گرفته ایم و آنچه که به دست خواهیم آورد، شاید چیزی باشد که فرانسه یا بریتانیا در ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال پیش از این به دست آورده اند.

از خود بپرسید که چگونه است که همه ی اپوزوسیون های رژیم خونریز ولایت فقیه، دم از سکولاریسم می زنند، اما در کردار بسیاری از آنان، همچنان خوی اسلام پناهی و دین زدگی و سرسپردگی به قاموس دین و البته اسلام کزا وجود دارد. به مجاهدین خلق نگاه کنید... آنان همچنان که خود را دمکرات و سکولار می دانند، اما هتا دست از لچک عربی اسلامی خود نشسته اند و روزهای کزایی آشورا و تاسوآ را با تظاهر به سوگواری برای حسین، به کوفتن سر و سینه مشغول می شوند که چه شده ؟! هیچ، ۱۴۰۰ سال پیش از این، دو پسر امو با یکدیگر به جنگ برخاسته اند و یکی دیگری را سلاخی کرده !!


جمهوری اسلامی:
مرگ بر مجاهدین و کفار !!
یا حسین، میر حسین !!
حسین سردار شهیدان !!


همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د