رد شدن به محتوای اصلی

سلمان‌ رشدی درباره شورش ۵۷ و خمینی در کتاب آیات شیطانی چه نوشته است ؟

سلمان رشدی يک بخش از کتاب خود را به شورش ۵۷ ايران و به تصوير کشيدن چهره ی اهریمنی خمینی حرامزاده اختصاص داده است. شايد آنچه که باعث شد تا فتوایی از سوی خمینی خونخوار برای ترور سلمان رشدی صادر شود، همين بخش از کتابش باشد. او درباره ی خمینی در کتاب آیات شیطانی نوشته است:


آری، این مرد شوم و ابرو در هم کشیده که همچنان بیدار است و لباسی گشاد بر تن دارد، عمام است. در تبعید هرگز غذا پخته نمی‌ شود. نگهبانان با عینک دودی از بیرون غذا می‌ خرند و می‌ آورند. در تبعید هر گونه تلاشی برای ریشه دواندن، خیانت می‌ نماید: "چنین تلاش‌ هایی اقرار به شکست است".

عمام مرکز چرخیست. اما پیاپی آب می‌ نوشد، هر پنج دقیقه یک لیوان آب می‌ نوشد تا خود را پاک نگاه‌ دارد !! آب را پیش از نوشیدن از یک پالایه ی ماشینی آمریکایی گزرانده و تصفیه کرده‌ اند. همه ی جوانان دور و برش با رساله ی عمام که درباره ی آب است، آشنایی دارند. عمام بی‌ هیچ جنبشی می‌ جنبد. بی‌ هیچ عملی، آنچه می‌ خواهد به انجام می‌ رساند و بی‌ آنکه واژه‌ ای بر زبان آورد، سخن می‌ گوید !! (شاید اشاره به قطب زاده ها و یزدی ها و بنی صدرها باشد).


او شعبده‌ باز است و حقه‌ اش تاریخ است. نه چیزی شگفت‌ تر از آن. این جبرییل رویا که کاملن شبیه جبرییل بیداری است، لرزان در خلوتگاه عمام ایستاده است. چشمان عمام مانند ابر به سپیدی می‌ زند. جبرییل برای پوشاندن ترسش، با کژ خلقی می‌ گوید:

"چه اصراری دارید هتمن ملک مقرب ببینید ؟ خودتان می‌ دانید، آن دوران دیگر تمام شده است".

عمام چشمانش را می‌ بندد و آه می‌ کشد. از فرش زیر پا، رشته‌ های پیچیده ی پرپشمی دراز می‌ شوند و به دور پاهای جبرییل می‌ پیچند و محکم نگهش می‌ دارند. عمام با یک حرکت که به‌ گونه ی شگفت‌ انگیزی سریع است، ریشش را روی شانه‌ اش می‌ اندازد. دامن پیراهنش را بالا می‌ زند و دوپنای دوکی شکلش که مانند هیولای پر از پشم است را هویدا می‌ کند. در سیاهی شب به هوا می‌ پرد و با ناخن‌ هایی که بلند شده و به چنگال‌ های خم شده می‌ ماند.


در کنار درهای تاریک خانه‌ ها، مادران چارقد به‌ سر، پسران عزیز کرده‌ ی شان را به‌ سوی تظاهرات هل می‌ دهند و می‌ گویند: "برو شهید شو، هر چه لازم است بکن. بمیر".

صدای غیبی می‌ گوید:
"می‌ بینی ؟ چه قدر دوستم دارند ؟"

هیچ استبدادی در دنیا نمی‌ تواند در برابر پیشروی این عشق آرام مقاومت کند !!
جبرییل گریان پاسخ می‌ دهد:
"این عشق نیست، نفرت است. آن زن ملکه، مردم را به دامان تو رانده است". (اشاره به دخالت بریتانیا و ایجاد و گسترش آشوب های خرابکارانه ی ایران؛ ملکه نماد پادشاهی متحده است، ملکه الیزابت دوم).

جبرییل که با هراس چشم از او برمی‌ گیرد، عمام را می‌ بینید که به هیبت هیولا درآمده و در حیاط جلویی کاخ دراز کشیده و دهانش را به‌ حالت خمیازه کنار دروازه باز کرده و مردم را که از آن می‌گزرند، می‌ بلعد.

حرامزاده انسان هر چه که خواست کرد و بر گردن خدا انداخت

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...