"معماران قدرت" کاری را می کنند که از سوی توده ی مردم احساس شود و نه دیده. معماران قدرت جهانی و منطقه ای، یعنی دست نشاندگان آنها در قاموس احزاب، جناح های سیاسی، مافیاهای اقتصادی و فرهنگی و رسانه ای و سرپرستان و ولی نعمتان بانکدار آنها، معماران بزرگ تا کوچک مهار ذهنی توده های مردم زیر دست خود را تشکیل می دهند که در ایجاد توهم ماتریکسی موسوم به "زندگی"، نقش اندیشگری، مهوری و درصدی را بازی می نمایند.
معماران قدرت در تاریکی نشسته و کنش و واکنش آنها، بر اساس برنامه ریزی ها انجام می گیرد. اینکه جهان متوجه ۱۵۰.۰۰۰ جنایات کشتار همگانی مردم عراق در خلال جنگ آمریکایی انگل ایسی با رژیم بعثی "صدام حسین"، انجام گرفته از سوی ارتش آمریکا و ارتش فاحشه ی بریتانیا ملکه الیزابت چندم شده است، تلاشی بر تاباندن روشنایی به رازهای تاریک جنایتکاران لندن و دی سی بوده است که جهان را مدیون "ژولیان آسانژ" سردبیر و بنیانگزار ویکی لیکس کرده است.
"قدرت در تاریکی"، قدرتی ضد مردمی و ضد دمکراتیک است که به دولت ها اجازه می دهد در حالی که رای و اعتماد ملی را به دست آورده باشند هم، نهانی و بدون آگاهی توده ی مردم، دست به اقداماتی بزنند که در پرتو ننربازی های حقوق بشری، بتوانند ماله ی آوردن دمکراسی و آزادی ملل را بر روی جنایت های خود بکشند و با هم دستی با رژیم های دست نشانده ی منطقه ای خود، برای نمونه در خاورمیانه، رژیم منحوس ملکه پرست جمهوری توده ای اسلامی، ذهن مردم را با دروغ و حاشیه ای بزرگ، سرگرم و منحرف سازند.
دمکراسی هرگز نمی توان از لوله ی تفنگ بیرون آید. آنچه که ناخاله های زردپرداز رسانه های تاق و جفت در مقیاس ارتش ملخ ها را از سبک و سیاق، انگیزه و هدف، اندیشه و کارورزی روزنامه نگاران حقیقی ایی همچون ژولیان آسانز و همکارانش جدا می سازد، نگرش بسته و ذهن کور و کودن آن انگل ها در حرص پرگویی و جلب توجه و عقده های ژرف و تاریک زندگی شخصیشان است.
از آنجا که هنوز ایرانیان مورد تجاوز و سرکوب و شکنجه و زندان قرار می گیرند و مردم به روزمرگی معتاد کرکی شده اند، می توان به این مثال ایمانی دوباره آورد که معماران بزرگ برای چاپیدن ده، کدخدا آغا را در تهران دیده اند !!
در فقر اطلاعات و در قحطی تحلیل های دقیق و نکته سنج طیف ایرانی و به ویژه در اپوزوسیون درمانده ی ول معطل، سخت است که بازی پیچیده ای را درک نمود و در سطحی بزرگ تر دید و فهمید، که از یکسو دیکتاتور دوم رژیم و آیت الله خویینیش، هر دو در دانشگاه دوستی ملل مسکو موسوم به "پاتریس لومومبا" درس خوانده باشند و از سوی دیگر نهادهای ملکه پرست رژیم با گسیل انبوه مزدوران سبز اصلاح طلب حکومتی خود به رسانه های پارسی زبان برون مرزی، قلب مشتاقان مخالفت با رژیم از نوع انحرافی، هوچی گرانه و غوغا سالارانه را ربوده باشند.
آرزوی داشتن ژولیان آسانژها در ایران، آرزویی انقلابی است. آرزویی که می تواند با از فنر دررفتن یک مهره ی مهم در دستگاه مخوف اطلاعاتی ساواما، جامه ی کردار بر خود بپوشاند.
شهروندان مستقل یک هازمان آزاد، مبارزه ی خود را نمی توانند با آگاهی و خرد و مطالعه به پیش ببرند و از اینرو، ملت های آزاد و به ژرفا دستکاری شده همچون اروپا و آمریکا، در نهایت از خود ژولیان آسانژ و "اسنودن" تولید می کنند. اما خوی دیکتاتوری و کیش شخصیت و عقده های فرای درمان پذیری ایرانی، هتمن جلوی این تولید و انفجار فروغ از دل تاریکی ها را می گیرد. آنجا که در انجیل نوشته بود: "نور از دل تاریکی می تابد و تاریکی این را درک نمی کند" !!
نقطه ی شوم آنجا در کمین کشورهایی همچون ایران نشسته است که در کشورهای پیشرفته، پیچیدگی رسانه ها در اوج خود رسیده است و این همان نقطه ای است که یا ایران نیز به ناچار و با کودنی متوقعانه ای، با شور و شوق به درون تله اش خواهد رفت، یا طیفی از روزنامه نگاری افشاگرانه در فضای مجازی قد عمل خواهد کرد که از دل نهادهای امنیتی و اطلاعاتی برخاسته باشند. یکی از علل بدشگون خفه خون گرفتن رسانه های پارسی زبان و به ویژه وبلاگ نویسان نسبت به فاجعه ی دستگیری ژولیان آسانژ البته، همان کوری و کودنی ذهن کسانی است که به اصطلاح بی هویت خویش، "لایو" می دهند و همیشه فناوری رسانه ای با اینترنت پر سرعت، در سوراخ کونشان آماده ی گه خوری و مزخرف پرانی است.
ضرورت مهار و در اختیار گرفتن رفتار و اندیشه های مردم، ضرورتی است که نخبگان بدان پی برده اند و برای هازمانی که قرار بوده و است از راه اعمال قدرت مهار گردد، آزادی بیشتر و بیشتر نه تنها خطری محسوب نمی شود، که به کور و کودن تر شدن اذهان مردمی کمک شایانی می کند و مردم بیشتر غرق زردنویسی و ویدیو بازی و خاله زنک بازی هایی از سنخ "امید دلقک باقر خاله" می شوند. رژیم اسلامی در تلاشش در اشراف بر اینترنت، یکی بنیانگزاری این جریان بوده است.
دانایان می دانند که در پیشبرد اهداف خود، چه آزادی خواهانه (لیبرال و چپ آمریکایی) و چه اسلامی (انگل ایسی، اسراییلی، عربی) باشد، این اندیشه که مردم بهترین دادوران بر سر منافع خود هستند را باید رد و انکار نمایند و بدین روش، گم شدن ۶۰ دکل نفتی در آب های کزایی و نیلگون خلیج همیشه فارس، کک کسی را هم نخواهد گزید !!
جامعه ای که منافع خود را تصمیم گیری نکند، هتمن دچار هم دستی با جنایتکاران حکومتگر بر خودش می شود و در ولی نعمتی آن می چرد و فربه می شود و هتا از غداره بندان شیرین سخنی که بدکرداریشان اینک از سوی مردم، تعبیر به نیک خواهی می شود، دفاع هم خواهد کرد. این رژیم، مردم را به جنگ و ویرانی می کشاند و وجدان ها هتا اگر درد هم بگیرند، اما از خواب بیدار نمی شوند. اگر می خواهید ثروت و اختیار ثروت و مهار تصمیم گیریشان را به دست آورید، مستقیم و غیر مستقیم جانشان را تهدید کنید و این پیام را پیوسته برای اذهان کور و کودنشان بفرستید که زندگیشان در صورت همراهی نکردن از دست می رود، اما در صورت هم رنگ حکومت شدن، سود خوبی به جیب خواهند زد؛ ساز و کار ترس و طمع.
دشمن محلی نخبگان اطلاعاتی، هتمن تبدیل به دشمنی از سنخ امنیتی خواهد شد و آن همان چیزی است که رژیم اسلامی غداره بند، منت آن را همیشه بر همان مردم گزاشته و فخر آن را به آنها و جهانیان فروخته، که: "عوضش امنیت داریم" !!
امنیت پلیسی که برای برده ها و امنیت پلاستیکی با بیماری بی تفاوتی و شریک جرم شدن مردم در جنایت های رژیم، امنیت و صلح نیست. صلح و دوستی، فرایندی گام به گام و دراز مدت است که در ایران هتا پله های آغازین آن موسوم به "آشتی ملی" هم برداشته نشده و این ملت هزار پاره، در افسانه ی وحدت و یگانگی، با هر ساز رژیم عمام زمان باز و نفت مفت فروش قاچاقچی، می رقصد.
ژولیان آسانژ روزنامه نگار افشاگر جنایت ها و تبانی های پشت پرده و از مردم مخفی شده ی دولت هایی که کباده ی دمکراسی می کشند تا دست نشاندگان منطقه ای خود همچون ولایت فقیه را در سرکوب مردم یاری رسانی کنند |
"قدرت در تاریکی"، قدرتی ضد مردمی و ضد دمکراتیک است که به دولت ها اجازه می دهد در حالی که رای و اعتماد ملی را به دست آورده باشند هم، نهانی و بدون آگاهی توده ی مردم، دست به اقداماتی بزنند که در پرتو ننربازی های حقوق بشری، بتوانند ماله ی آوردن دمکراسی و آزادی ملل را بر روی جنایت های خود بکشند و با هم دستی با رژیم های دست نشانده ی منطقه ای خود، برای نمونه در خاورمیانه، رژیم منحوس ملکه پرست جمهوری توده ای اسلامی، ذهن مردم را با دروغ و حاشیه ای بزرگ، سرگرم و منحرف سازند.
دمکراسی هرگز نمی توان از لوله ی تفنگ بیرون آید. آنچه که ناخاله های زردپرداز رسانه های تاق و جفت در مقیاس ارتش ملخ ها را از سبک و سیاق، انگیزه و هدف، اندیشه و کارورزی روزنامه نگاران حقیقی ایی همچون ژولیان آسانز و همکارانش جدا می سازد، نگرش بسته و ذهن کور و کودن آن انگل ها در حرص پرگویی و جلب توجه و عقده های ژرف و تاریک زندگی شخصیشان است.
ژولیان آسانژ از درون ون پلیس و در هنگام دستگیری، پیام پیروزی و ادامه ی کارهای روشن اندیشانه ی خود را می فرستد |
در فقر اطلاعات و در قحطی تحلیل های دقیق و نکته سنج طیف ایرانی و به ویژه در اپوزوسیون درمانده ی ول معطل، سخت است که بازی پیچیده ای را درک نمود و در سطحی بزرگ تر دید و فهمید، که از یکسو دیکتاتور دوم رژیم و آیت الله خویینیش، هر دو در دانشگاه دوستی ملل مسکو موسوم به "پاتریس لومومبا" درس خوانده باشند و از سوی دیگر نهادهای ملکه پرست رژیم با گسیل انبوه مزدوران سبز اصلاح طلب حکومتی خود به رسانه های پارسی زبان برون مرزی، قلب مشتاقان مخالفت با رژیم از نوع انحرافی، هوچی گرانه و غوغا سالارانه را ربوده باشند.
آرزوی داشتن ژولیان آسانژها در ایران، آرزویی انقلابی است. آرزویی که می تواند با از فنر دررفتن یک مهره ی مهم در دستگاه مخوف اطلاعاتی ساواما، جامه ی کردار بر خود بپوشاند.
شهروندان مستقل یک هازمان آزاد، مبارزه ی خود را نمی توانند با آگاهی و خرد و مطالعه به پیش ببرند و از اینرو، ملت های آزاد و به ژرفا دستکاری شده همچون اروپا و آمریکا، در نهایت از خود ژولیان آسانژ و "اسنودن" تولید می کنند. اما خوی دیکتاتوری و کیش شخصیت و عقده های فرای درمان پذیری ایرانی، هتمن جلوی این تولید و انفجار فروغ از دل تاریکی ها را می گیرد. آنجا که در انجیل نوشته بود: "نور از دل تاریکی می تابد و تاریکی این را درک نمی کند" !!
برپایی تظاهرات برای آزادی ژولیان آسانژ و اعتراض به دستگیری غیر قانونی او از سوی پلیس رژیم فاحشه ی بریتانیا ملکه الیزابت چندم |
ضرورت مهار و در اختیار گرفتن رفتار و اندیشه های مردم، ضرورتی است که نخبگان بدان پی برده اند و برای هازمانی که قرار بوده و است از راه اعمال قدرت مهار گردد، آزادی بیشتر و بیشتر نه تنها خطری محسوب نمی شود، که به کور و کودن تر شدن اذهان مردمی کمک شایانی می کند و مردم بیشتر غرق زردنویسی و ویدیو بازی و خاله زنک بازی هایی از سنخ "امید دلقک باقر خاله" می شوند. رژیم اسلامی در تلاشش در اشراف بر اینترنت، یکی بنیانگزاری این جریان بوده است.
دانایان می دانند که در پیشبرد اهداف خود، چه آزادی خواهانه (لیبرال و چپ آمریکایی) و چه اسلامی (انگل ایسی، اسراییلی، عربی) باشد، این اندیشه که مردم بهترین دادوران بر سر منافع خود هستند را باید رد و انکار نمایند و بدین روش، گم شدن ۶۰ دکل نفتی در آب های کزایی و نیلگون خلیج همیشه فارس، کک کسی را هم نخواهد گزید !!
جامعه ای که منافع خود را تصمیم گیری نکند، هتمن دچار هم دستی با جنایتکاران حکومتگر بر خودش می شود و در ولی نعمتی آن می چرد و فربه می شود و هتا از غداره بندان شیرین سخنی که بدکرداریشان اینک از سوی مردم، تعبیر به نیک خواهی می شود، دفاع هم خواهد کرد. این رژیم، مردم را به جنگ و ویرانی می کشاند و وجدان ها هتا اگر درد هم بگیرند، اما از خواب بیدار نمی شوند. اگر می خواهید ثروت و اختیار ثروت و مهار تصمیم گیریشان را به دست آورید، مستقیم و غیر مستقیم جانشان را تهدید کنید و این پیام را پیوسته برای اذهان کور و کودنشان بفرستید که زندگیشان در صورت همراهی نکردن از دست می رود، اما در صورت هم رنگ حکومت شدن، سود خوبی به جیب خواهند زد؛ ساز و کار ترس و طمع.
دشمن محلی نخبگان اطلاعاتی، هتمن تبدیل به دشمنی از سنخ امنیتی خواهد شد و آن همان چیزی است که رژیم اسلامی غداره بند، منت آن را همیشه بر همان مردم گزاشته و فخر آن را به آنها و جهانیان فروخته، که: "عوضش امنیت داریم" !!
امنیت پلیسی که برای برده ها و امنیت پلاستیکی با بیماری بی تفاوتی و شریک جرم شدن مردم در جنایت های رژیم، امنیت و صلح نیست. صلح و دوستی، فرایندی گام به گام و دراز مدت است که در ایران هتا پله های آغازین آن موسوم به "آشتی ملی" هم برداشته نشده و این ملت هزار پاره، در افسانه ی وحدت و یگانگی، با هر ساز رژیم عمام زمان باز و نفت مفت فروش قاچاقچی، می رقصد.
نظرات