آیت الله شیاد روح الله خمینی که بنا بر رسوم فراماسونری لقب “معمار بزرگ” انقلاب گرفته است، در روزهایی که به تازگی بر مسند قدرت در ایران تکیه زده بود، در یکی از سخنرانی هایش ضمن توپیدن به فکل کراواتی های روشنفکرنمای انقلابی همچون بازرگان و دار و دسته ی خائن جبهه ی ملی، بیان می کند که:
“در هر انقلابی که واقع می شود، پشت سر آن یک چند هزار از این فاسدها را در مراکز عام می آیند دار می زنند و آتش می زنند، تمام می شود قضیه”:
آری، شاید برای بسیار از مردم، شنیدن این سخنان خمینی ضحاک باور کردنی نباشد، اما به راستی روزگاری بود که خمینی چنین می گفت و خمینی زادگان چنین می کردند و این هرگز از ذهن و دل خون مردم سرزمین ما پاک نخواهد شد؛ زیرا میان ما ملت ستمدیده ی ایران و استعمار جهانی به عاملیت آخوندهای ضد ایرانی، “یک دریا خون” وجود دارد.
خمینی در حالی دستور به کشتار صدها هزار تنی ایرانیان مخالف و معترض می دهد که از همان آغاز خمینی زادگان بر ثروت و خون این مردم سوار شده، فرزندانشان را به کام مرگ کشانده و اموال آنان را مصادره یا غارت نمودند و بر همه ی منابع ثروت ملی این کشور سوار گشتند و به یک عمر به نام “ملی بودن منابع” چپاول کردند و اکنون همان منابع و شرکت های نفتی و پتروشیمی را به بهانه ی خصوصی سازی، از نو مصادره کرده و به حساب های شخصی خود افزوده اند.
در این غفلت و بی تفاوتی مردم نسبت به “تاراژ ایران و ثروت هایش”، ایرانیان نه یک ملت که هزاران ملت و دسته اند.
در این کشور الله زده ی زیر خط فقر، فقاهت پیشگان دست پرورده ی برادران شرلی صفوی، تخم نفاق و خرافه را در سرتاسر نفوس این مملکت گسترانده اند و نسل اندر نسل را برده و مومن به خدایی موهوم کرده اند که بت های زنده و مرده ی شان، حکم دستگاه پول سازی و تثبیت حاکمیت و قدرت آخوندهایی است که از آستین انگل ستان بیرون آمده اند.
می خورند و می برند و چپاول می کنند و هتا یک نفر هم در بدنه ی حاکمیت این رژیم سراپا غرق در فساد و تباهی دلش به حال این مردم و این مملکت نه می سوزد و نه می تواند کاری از پیش برد. کودکان از مهد کودک از سوی آخوندی مغزشویی می شوند که داستان راستان تجاوز به کودکانشان شهره ی خاص و عام است.
دزدی های صدها ملیون دلاری و هزاران ملیارد تومانی برادران مخلص بسیج و سپاه از جیب این ملت در فقر نگاه داشته شده، شیره ی جان این مردم را کشیده است و برای هیچ کس رمقی نمانده است. مردم ایران در حالی برای چند ملیون تومان اندک دست و پا می زنند و جوانان نه کار دارند و نه می توانند تشکیل خانواده دهند که همین رژیم ولایت مدار الله پرست، یا علی یا علی گو، به جرم “شرب خمر” جوانان این کشور را به تازیانه ی اسلام عزیز می سپارد.
اکنون که اسلام، این دین خفقان و ستم بر توده های همیشه سرکوب شده، اینگونه سازمان یافته علیه انسانیت به پا خواسته است و دین فروشان به حکومت داری رسیده اند و برای همه ی جهان خط و نشان می کشند و جنگ زرگری به منظور بقای خویش راه می اندازند، پس تکلیف آن همه اخلاقیاتی که در بطن اشعار فردوسی و سعدی و حافظ، آشکار و عیان است چه می شود ؟
آیا غیرت ایرانی تنها با ۷ آبان است که معنا پیدا می کند ؟! و آیا صدها هزار کودک کاری که آمار از تجاوز ۹۵ درصدی به این کودکان می دهد، هیچ رگی را در تن این ملت غیور آریایی تحریک نمی کند ؟
در روز ۷ آبان هر چه فریاد داریم بر سر ولایت فقیه بکشیم. این دکان دارانی که بر جان و مال ما سروری می کنند را یک بار برای همیشه پایین بکشیم و حقوق و آزادی پایمال شده ی خود را استیفا کنیم. در این روز که به مناسبت "کوروش بزرگ" نام گزاری شده است، بر سر خدایی عرب فریاد بکشیم که همیشه ی روزگار برای این کشور بد خواسته است و پیراوانش علیه این مردم بد کرده اند.
روز نکبت جمهوری اسلامی را سوگواری کنیم و ۷ آبان را با شکوه هر چه تمام تر برگزار نماییم و آن را به همه ی جهان و همه ی رسانه های پارسی زبان و غیر پارسی زبان بفرستیم و جهان را از شکوه خود به وجود آوریم و صدای دادخواهی خود را به گوش همه برسانیم. یادمان باشد، هدف از این روز و در این روزگار، رهایی از ستم آخوندی و سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی شاید بتواند با موشک برای جهان شاخ و شانه بکشد، اما از درون بسیار شکننده تر از آنست که بتواند صدای مخالفت را هتا از یک شهروند خبرنگار یا یک وبلاگ نویس بشنود. این غول، از درون بسیار ضعیف است زیرا ما همه با هم آن را تا بدین نقطه رسانده ایم و تضعیفش کرده ایم.
“در هر انقلابی که واقع می شود، پشت سر آن یک چند هزار از این فاسدها را در مراکز عام می آیند دار می زنند و آتش می زنند، تمام می شود قضیه”:
آری، شاید برای بسیار از مردم، شنیدن این سخنان خمینی ضحاک باور کردنی نباشد، اما به راستی روزگاری بود که خمینی چنین می گفت و خمینی زادگان چنین می کردند و این هرگز از ذهن و دل خون مردم سرزمین ما پاک نخواهد شد؛ زیرا میان ما ملت ستمدیده ی ایران و استعمار جهانی به عاملیت آخوندهای ضد ایرانی، “یک دریا خون” وجود دارد.
خمینی در حالی دستور به کشتار صدها هزار تنی ایرانیان مخالف و معترض می دهد که از همان آغاز خمینی زادگان بر ثروت و خون این مردم سوار شده، فرزندانشان را به کام مرگ کشانده و اموال آنان را مصادره یا غارت نمودند و بر همه ی منابع ثروت ملی این کشور سوار گشتند و به یک عمر به نام “ملی بودن منابع” چپاول کردند و اکنون همان منابع و شرکت های نفتی و پتروشیمی را به بهانه ی خصوصی سازی، از نو مصادره کرده و به حساب های شخصی خود افزوده اند.
در این غفلت و بی تفاوتی مردم نسبت به “تاراژ ایران و ثروت هایش”، ایرانیان نه یک ملت که هزاران ملت و دسته اند.
در این کشور الله زده ی زیر خط فقر، فقاهت پیشگان دست پرورده ی برادران شرلی صفوی، تخم نفاق و خرافه را در سرتاسر نفوس این مملکت گسترانده اند و نسل اندر نسل را برده و مومن به خدایی موهوم کرده اند که بت های زنده و مرده ی شان، حکم دستگاه پول سازی و تثبیت حاکمیت و قدرت آخوندهایی است که از آستین انگل ستان بیرون آمده اند.
می خورند و می برند و چپاول می کنند و هتا یک نفر هم در بدنه ی حاکمیت این رژیم سراپا غرق در فساد و تباهی دلش به حال این مردم و این مملکت نه می سوزد و نه می تواند کاری از پیش برد. کودکان از مهد کودک از سوی آخوندی مغزشویی می شوند که داستان راستان تجاوز به کودکانشان شهره ی خاص و عام است.
دزدی های صدها ملیون دلاری و هزاران ملیارد تومانی برادران مخلص بسیج و سپاه از جیب این ملت در فقر نگاه داشته شده، شیره ی جان این مردم را کشیده است و برای هیچ کس رمقی نمانده است. مردم ایران در حالی برای چند ملیون تومان اندک دست و پا می زنند و جوانان نه کار دارند و نه می توانند تشکیل خانواده دهند که همین رژیم ولایت مدار الله پرست، یا علی یا علی گو، به جرم “شرب خمر” جوانان این کشور را به تازیانه ی اسلام عزیز می سپارد.
اکنون که اسلام، این دین خفقان و ستم بر توده های همیشه سرکوب شده، اینگونه سازمان یافته علیه انسانیت به پا خواسته است و دین فروشان به حکومت داری رسیده اند و برای همه ی جهان خط و نشان می کشند و جنگ زرگری به منظور بقای خویش راه می اندازند، پس تکلیف آن همه اخلاقیاتی که در بطن اشعار فردوسی و سعدی و حافظ، آشکار و عیان است چه می شود ؟
آیا غیرت ایرانی تنها با ۷ آبان است که معنا پیدا می کند ؟! و آیا صدها هزار کودک کاری که آمار از تجاوز ۹۵ درصدی به این کودکان می دهد، هیچ رگی را در تن این ملت غیور آریایی تحریک نمی کند ؟
در روز ۷ آبان هر چه فریاد داریم بر سر ولایت فقیه بکشیم. این دکان دارانی که بر جان و مال ما سروری می کنند را یک بار برای همیشه پایین بکشیم و حقوق و آزادی پایمال شده ی خود را استیفا کنیم. در این روز که به مناسبت "کوروش بزرگ" نام گزاری شده است، بر سر خدایی عرب فریاد بکشیم که همیشه ی روزگار برای این کشور بد خواسته است و پیراوانش علیه این مردم بد کرده اند.
روز نکبت جمهوری اسلامی را سوگواری کنیم و ۷ آبان را با شکوه هر چه تمام تر برگزار نماییم و آن را به همه ی جهان و همه ی رسانه های پارسی زبان و غیر پارسی زبان بفرستیم و جهان را از شکوه خود به وجود آوریم و صدای دادخواهی خود را به گوش همه برسانیم. یادمان باشد، هدف از این روز و در این روزگار، رهایی از ستم آخوندی و سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی شاید بتواند با موشک برای جهان شاخ و شانه بکشد، اما از درون بسیار شکننده تر از آنست که بتواند صدای مخالفت را هتا از یک شهروند خبرنگار یا یک وبلاگ نویس بشنود. این غول، از درون بسیار ضعیف است زیرا ما همه با هم آن را تا بدین نقطه رسانده ایم و تضعیفش کرده ایم.
مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر جمهوری اسلامی شعار نیست، یک هنجار است
همین مقاله در کیهان سوئد
نظرات