ایالات متحده یا بهتر است بگویم مجموعه شرکت های خصوصی اطلاعاتی و امنیتی، نفتی و بانکداران خصوصی بین المللی که این کشور و دارایی هایش را به مانند یک شرکت بزرگ در اختیار داشته و می گردانند، با رویکردی تهاجمی به پیش می روند تا بر دیگر منابع موجود در کشورهای دیگر سلطه یابند. ایالات متحده که بازیچه ی انگل ستان و اسراییل است، اکنون خیز نهایی خود به منظور پایان دادن به دوره ای کهن و نهادینه کردن نظم نوین جهانی را برداشته است. دستور کار برای اربابان سرمایه داری جهانی، رویه ای است که از سه بخش: “ایجاد مشکل، ایجاد واکنش و دادن راه حل” تشکیل می شود (In English: Problem, Reaction, Solution).
بر اساس این راهکار، نخست مشکلی را هدفدار و با انگیزه (ها) یی ایجاد می کنند و سپس واکنش مردمی به وجود آمده را با رسانه ها و از راه سیاست مداران و شرکت هایی که تقاضای مردم را برطرف می کنند، جهت دهی می نمایند و سپس خودشان راه حل مورد نظرشان را مطرح می کنند. بدین ترتیب همان راهکاری برای همان مشکل ایجاد شده اجرا می گردد تا ساختار اجتماعی، سیاسی، یا اقتصادی به گونه ای دگرگون گردد که نه به سود مردم و ملت ها که به سود همان کسانی باشد که مالک سرمایه ها هستند و از ابزار قدرت به منظور چیرگی بیشتر و قدرت بیشتر بهره می برند.
نمونه های ایجاد این مشکل ها در قالب های کلان به دو شکل “انقلاب” و “جنگ” دیده می شوند. همه ی انقلاب ها و جنگ ها از اینرو مهندسی شده بوده و نقش عوامل ایجاد کننده ی آن همیشه نقشی سطحی است و این افراد سرفن مهره هایی تربیت شده هستند که دستورها را اجرا می کنند.
همانگونه که اسنودن پیشتر در یکی از افشاگری های خود بیان داشت که بن لادن زنده است و در جزیره ای در هاوایی زندگی می کند، ابوبکر بغدادی نیز زنده است. صدام حسین نیز که مهره ی خودشان بود، همچنان زنده است و در جزیره ی “هاولند” زندگی می کند.
در حالی آمریکا ادعا کرده است که بن لادن را کشته است، که تنها شاهد این ماجرا خود آمریکاست و شاهد مکر این روباه البته دم خودش است !! در حالی صدام به دار به اصلاح مجازات آویخته شد که دو فرایند مهم “مهار ذهنی” و “جراحی پلاستیک” بر روی بدل های صدام انجام شده بود و ابوبکر بغدادی که هیچ کس هیچ توضیح راست و درست و دقیقی نسبت به تامین سرمایه های گروهک تروریستیش نداده است، فردی است که به ناگهان از ناکجا سربرمی آورد، دستار به سر می شود و با یک دست قرآن و با دست دیگر اسلحه، شریعت ناب محمدی را بر اساس سوره های الصف و محمد آیه های ۴ پیاده می کند، نفت سرزمین های اشغال شده را معلوم نیست به چه کسی می فروشد اما معلوم هست که چه کسانی از آن سود می برند !! صدها تروریست چشم آبی از اروپا و آمریکا راهی همین مناطق اشغال شده ای می شوند که در محاصره ی نیروهای آمریکایی، جمهوری اسلامی، دولت سوریه، ارتش روسیه و خود عراق است !!
از میان این همه حصار پفکی، نیرو وارد و نیرو خارج می کنند، نفت می فروشند، قله و مایحتاج وارد می کنند و زمانش که برسد آرام آرام کوچک و کوچک تر می شود و مانند سرطانی که کوچک شده و این توهم را ایجاد می کند که از بین رفته است، در عین اینکه به همه می قبولاند که دولت اسلامی عراق و شام برای همیشه از بین رفته است، بار دیگر و به یکباره سربرخواهد آورد و این بار نه تنها بدخیم تر خواهد شد که به راستی دولت اسلامی به مرزهای ایران و چاه های بصره هم خواهند رسید تا رویای از نیل تا فراتی که اقلیم خودسر نتوانست آن را برای اسراییل محقق کند را جامه ی عمل بپوشاند.
این یک پیش بینی است، اما الگوی سرطان از دید من بهترین الگو برای تشابه سازی داعش است.
به این توجه کنید که اگر صدام نبود، اگر خمینی خونخوار نبود، جنگی هشت ساله هم نبود !! اگر خمینی نبود و صدام بود، جنگی به وجود نمی آمد و اگر اعلاحضرت شاهنشاه ایران را با نیرنگ و خیانت از قدرت برکنار نمی کردند، هرگز دیوی به نام خمینی بروز نمی کرد و این داستان اسلن آغازی نمی داشت. پس بازی این نقشه، یک آغاز دارد که همیشه آن آغاز خود آغازی دیگری داشته است و این زنجیره ادامه دارد، همانگونه که ادامه داشته است.
جمهوری اسلامی در این میان نقشی کلیدی بازی می کند؛ رژیمی تمامیت خواه و فاشیست مذهبی که دقیقن الگویی مذهبی از روی اسراییل است با مرکزیت دینی رسمی در هسته ی خود. هتا آخوندهای ولایت فقیه هم به مانند خاخام های یهودی به سربازی نمی روند اما هر دو از جیب ملت می خورند و کارشان پرورش سفلگی و خرافات دینی و سواری کردن روی مردم است.
بازی میان این و آن، راه انداختن صفحه ی شترنج و رنگ کردن مردم و ایجاد دسته و جناح و حزب، سرخ و سپید کردن آنها و ایجاد شکاف میان سیاه و سپید، یک بازی است که همه دوست دارند هر جور شده در آن بازی کنند. آنچه که فراسوی این بازی وجود دارد اما، حقوق بشر، آزادی و مردم سالاری واقعی و استیفای حقوق از دست رفته و تاریخی انسان است.
کلیت همه ی این بازی ها، مجموعه ای است از بازی هایی درون بازی های دیگر که ریشه در تاریخ درازنای انسان دارند و دامنه هایش تا به امروز کشیده شده اند. مردمی که امروز در حال چیدن میوه هایی هستند تلخ یا شیرین، از گزشته هایی که دانه های همان درخت کاشته شده و درخت هایش داشته شده اند و باغبانانی داشته و آب و کود و خاک از برای رشد و شکوفاییشان صرف شده تا این میوه امروز، چه تلخ و چه شیرین، به دست امروزیان برسد.
زندگی یک بازی است و هیچ مفهمومی به جز مفهوم “قدرت” نیست که آن را ایجاد می کند، ادامه و قوام می دهد و به آینده می رساند.
ابوبکر یک نام نیست، یک رمز است و شاید علت این رمزگزاری این باشد که نخستین خلیفه ی اسلام پس از محمد، ابوبکر بود.
بر اساس این راهکار، نخست مشکلی را هدفدار و با انگیزه (ها) یی ایجاد می کنند و سپس واکنش مردمی به وجود آمده را با رسانه ها و از راه سیاست مداران و شرکت هایی که تقاضای مردم را برطرف می کنند، جهت دهی می نمایند و سپس خودشان راه حل مورد نظرشان را مطرح می کنند. بدین ترتیب همان راهکاری برای همان مشکل ایجاد شده اجرا می گردد تا ساختار اجتماعی، سیاسی، یا اقتصادی به گونه ای دگرگون گردد که نه به سود مردم و ملت ها که به سود همان کسانی باشد که مالک سرمایه ها هستند و از ابزار قدرت به منظور چیرگی بیشتر و قدرت بیشتر بهره می برند.
نمونه های ایجاد این مشکل ها در قالب های کلان به دو شکل “انقلاب” و “جنگ” دیده می شوند. همه ی انقلاب ها و جنگ ها از اینرو مهندسی شده بوده و نقش عوامل ایجاد کننده ی آن همیشه نقشی سطحی است و این افراد سرفن مهره هایی تربیت شده هستند که دستورها را اجرا می کنند.
همانگونه که اسنودن پیشتر در یکی از افشاگری های خود بیان داشت که بن لادن زنده است و در جزیره ای در هاوایی زندگی می کند، ابوبکر بغدادی نیز زنده است. صدام حسین نیز که مهره ی خودشان بود، همچنان زنده است و در جزیره ی “هاولند” زندگی می کند.
در حالی آمریکا ادعا کرده است که بن لادن را کشته است، که تنها شاهد این ماجرا خود آمریکاست و شاهد مکر این روباه البته دم خودش است !! در حالی صدام به دار به اصلاح مجازات آویخته شد که دو فرایند مهم “مهار ذهنی” و “جراحی پلاستیک” بر روی بدل های صدام انجام شده بود و ابوبکر بغدادی که هیچ کس هیچ توضیح راست و درست و دقیقی نسبت به تامین سرمایه های گروهک تروریستیش نداده است، فردی است که به ناگهان از ناکجا سربرمی آورد، دستار به سر می شود و با یک دست قرآن و با دست دیگر اسلحه، شریعت ناب محمدی را بر اساس سوره های الصف و محمد آیه های ۴ پیاده می کند، نفت سرزمین های اشغال شده را معلوم نیست به چه کسی می فروشد اما معلوم هست که چه کسانی از آن سود می برند !! صدها تروریست چشم آبی از اروپا و آمریکا راهی همین مناطق اشغال شده ای می شوند که در محاصره ی نیروهای آمریکایی، جمهوری اسلامی، دولت سوریه، ارتش روسیه و خود عراق است !!
از میان این همه حصار پفکی، نیرو وارد و نیرو خارج می کنند، نفت می فروشند، قله و مایحتاج وارد می کنند و زمانش که برسد آرام آرام کوچک و کوچک تر می شود و مانند سرطانی که کوچک شده و این توهم را ایجاد می کند که از بین رفته است، در عین اینکه به همه می قبولاند که دولت اسلامی عراق و شام برای همیشه از بین رفته است، بار دیگر و به یکباره سربرخواهد آورد و این بار نه تنها بدخیم تر خواهد شد که به راستی دولت اسلامی به مرزهای ایران و چاه های بصره هم خواهند رسید تا رویای از نیل تا فراتی که اقلیم خودسر نتوانست آن را برای اسراییل محقق کند را جامه ی عمل بپوشاند.
این یک پیش بینی است، اما الگوی سرطان از دید من بهترین الگو برای تشابه سازی داعش است.
به این توجه کنید که اگر صدام نبود، اگر خمینی خونخوار نبود، جنگی هشت ساله هم نبود !! اگر خمینی نبود و صدام بود، جنگی به وجود نمی آمد و اگر اعلاحضرت شاهنشاه ایران را با نیرنگ و خیانت از قدرت برکنار نمی کردند، هرگز دیوی به نام خمینی بروز نمی کرد و این داستان اسلن آغازی نمی داشت. پس بازی این نقشه، یک آغاز دارد که همیشه آن آغاز خود آغازی دیگری داشته است و این زنجیره ادامه دارد، همانگونه که ادامه داشته است.
جمهوری اسلامی در این میان نقشی کلیدی بازی می کند؛ رژیمی تمامیت خواه و فاشیست مذهبی که دقیقن الگویی مذهبی از روی اسراییل است با مرکزیت دینی رسمی در هسته ی خود. هتا آخوندهای ولایت فقیه هم به مانند خاخام های یهودی به سربازی نمی روند اما هر دو از جیب ملت می خورند و کارشان پرورش سفلگی و خرافات دینی و سواری کردن روی مردم است.
بازی میان این و آن، راه انداختن صفحه ی شترنج و رنگ کردن مردم و ایجاد دسته و جناح و حزب، سرخ و سپید کردن آنها و ایجاد شکاف میان سیاه و سپید، یک بازی است که همه دوست دارند هر جور شده در آن بازی کنند. آنچه که فراسوی این بازی وجود دارد اما، حقوق بشر، آزادی و مردم سالاری واقعی و استیفای حقوق از دست رفته و تاریخی انسان است.
کلیت همه ی این بازی ها، مجموعه ای است از بازی هایی درون بازی های دیگر که ریشه در تاریخ درازنای انسان دارند و دامنه هایش تا به امروز کشیده شده اند. مردمی که امروز در حال چیدن میوه هایی هستند تلخ یا شیرین، از گزشته هایی که دانه های همان درخت کاشته شده و درخت هایش داشته شده اند و باغبانانی داشته و آب و کود و خاک از برای رشد و شکوفاییشان صرف شده تا این میوه امروز، چه تلخ و چه شیرین، به دست امروزیان برسد.
زندگی یک بازی است و هیچ مفهمومی به جز مفهوم “قدرت” نیست که آن را ایجاد می کند، ادامه و قوام می دهد و به آینده می رساند.
ابوبکر یک نام نیست، یک رمز است و شاید علت این رمزگزاری این باشد که نخستین خلیفه ی اسلام پس از محمد، ابوبکر بود.
همین مقاله در کیهان سوئد
نظرات