اسلام واپسین دین ادیان سامی است که پس از هزار و چار صد سال از شمشیرکشی های خلفا و اصحاب رسولش، توانسته بر بخش های بزرگ و مهمی از جهان چنگ انداخته و مردم آن سرزمین ها را به برکات ناب محمدی آشنا سازد. اکنون و پس از هزار و چار صد سال، اسلام تنها دینی است که بر اعدام، سنگسار، بریدن دست و پا و گردن زدن اصرار دارد و این موارد را در قالب “شریعت یا فقه اسلامی” و در چارچوب یک “حکومت اسلامی” دنبال می کند.
به تازگی اما موج گسترش اسلام با ورود مهاجرین الله پرست به اروپا شدت گرفته و شاهد ادعای مسلمین در ایجاد “پلیس شریعت” و گنجاندن “قوانین اسلامی” در کشورهای اروپایی هستیم؛ امری که در دهه های آینده منجر به نهادینه شدن اسلام به عنوان یکی از بزرگ ترین دین های اروپا یا هتا تنها دین بزرگ و پر جمعیت این قاره خواهد شد.
مسلمانان نخست وارد خاک کشورهایی با دین و فرهنگی متفاوت می شوند و سپس با بالا رفتن شمار جمعیتشان، با دست آویز کردن دو عنصر “دمکراسی” و “حقوق بشر”، خواهان به اصطلاح “برابری مذهبی” می شوند. در نمونه هایی که تاکنون جهان به خود دیده است، دو کشور جعلی بنگلادش و پاکستان، دو کشور عمده و پر جمعیتی هستند که ضمن رواج الله پرستی در آن و بالا رفتن و تمرکز نفوس الله پرست در آن، از کشور مادر خود یعنی هندوستان بزرگ، اعلام استقلال کرده و این کشور را در پی نقشه ی استعماری انگل ستان، تجزیه کردند.
فرایند اسلامی سازی جهانی به چم (به معنای) یک سامانه ی حقوقی دولتی یا ملی به منظور ایجاد حکومت اسلامی (حکومت قرآنی یا شریعت و فقه اسلامی) می باشد و این بدان معنا خواهد بود که تا سال ۲۵۰۱، نیمی از جمعیت جهان در زیر سایه ی قانون اسلام زندگی خواهند کرد. زنگ هشداری که هم اکنون جهان آزاد باید از شنیدنش بر خود بلرزد.
از آنجا که با الگوی بنگلادش و پاکستان، الله پرستان پس از در اختیار گرفتن حق تابعیت یک کشور و همچنین مالکیت سرزمین، ادعای خاک و تشکیل حکومت می کنند، بی توجهی اروپا به واردات الله پرستان به اروپایی که مظهر تمدن نوین و آزادی های فردی و اجتماعی است، نه نشانگر یک غفلت جهانی، بلکه انجام یک فرایند جهانی سازی اسلامی می باشد؛ توطئه ای که در پس آن می توان به راهبرد جهان شمول استعمار نوین به سرکردگی انگل ستان و آمریکا اشاره کرد.
فرایند “جهانی سازی اسلام” یا ”اسلام گرایی جهانی”، ترفندی است برای سرکوب آزادی های فردی و اجتماعی. این اقدام با سرنگون کردن رژیم محبوب شاهنشاهی ایران و استحاله ی تمدن شاه و ملت به یک “رهبر امت” آغاز شد و یک حکومت پادشاهی مشروطه را به یک دیکتاتوری اسلامی با سرکردگی مستقیم آخوندها تدبیل نمود. امری که آغاز و پشتیبانی آن، از سوی دمکرات های ایالات متحده و فراماسونری جهانی به سرکردگی بنگاه های سهیونیستی انجام گرفت و در پس همه ی این موارد، رد پای مستقیم استعمار نوین روباه پیر انگل ستان را به خوبی می توان در آن تماشا کرد.
با بالا رفتن آگاهی همگانی نسبت به این توطئه ی در حال انجام، می توانیم از حالت بی تفاوتی و نظاره گر بودن بیرون آمده و با بحث و گسترش مفاهیم انسانی و حقوق بشر مبتنی بر “حقوق ذاتی وغیر شرعی انسان”، دیگران را از دام این توطئه نجات دهیم.
اسلام که بر اساس نص صریح قرآنی (سوره های محمد و الصف، آیه های شماره ی ۴)، بر این باور است که:
“پس چون با کافران برخورد کردید باید گردن هایشان را بزنید تا آنگاه که آنها را سخت بکشتید و از پای درآوردید، پس آنان را به اسارت گیرید و محکم در بندشان کنید تا یا به آزاد کردن بر آنها منّت نهید و یا فدیه (مالی یا اسیری در عوض آن) بگیرید تا آنکه جنگ افزار خود را بر زمین بگزارند؛ این است دستور الله و اگر الله می خواست، خود از آنها انتقام می گرفت واما چنین می کند تا برخی از شما را با برخی دیگر ( مؤمنان را با کفار و کفار را با مؤمنان ) آزمایش کند و کسانی که در راه الله کشته شوند، هرگز الله کارهای آنان را گم نمی سازد و پاداشی وافر به آنها می دهد”.
پس چگونه می تواند دینی آشتی جو و صلح آمیز باشد و با دیگر باورمندان به ادیان دیگر و خداناباوران، کنار آید ؟
هم اکنون در کشورهای نیجریه، مالزی و اندونزی، الله پرستان در حال وارد آوردن فشارهای شدید و سازمان یافته به منظور برپایی حکومت الله از راه تصویب قوانین اسلامی در مجموعه ی قوانین کشوری هستند تا این کشورها را تبدیل به کشورهای زیر حاکمیت قوانین اسلامی کنند؛ و کشورهایی همچون مسر و ترکیه در این امر با بحران روبرو هستند و به زودی به زمان حکومت خلفای اسلامی ایی بازخواهند گشت که جهان را برای سده های متمادی در جنگ و خونریزی فروبردند.
با نگاهی به الگوی پاکستان که در سال ۱۹۴۷ جمعیتش برابر با ۵۰ ملیون تن و شمار کمینه هایش برابر با ۱۲% یعنی ۱۲.۵۰۰.۰۰۰ بوده است، اگر که نرخ رشد کمینه ها همان نرخ رشد جهانی و کنونی ۱.۳ می بود، هم اکنون باید جمعیت این کمینه های دینی برابر با ۲۵.۰۰۰.۰۰۰ تن می بود، اما در عوض، هم اکنون جمعیت کمینه های دینی در پاکستان برابر با ۲% یعنی ۲,۷۰۰,۰۰۰ تن بیشتر نیست !!
این بدان معنا است که کشور الله پرست و جعلی پاکستان، در خلال این ۵۵ سالی که از کشور هندوستان تجزیه شده است، ۲۲,۳۰۰,۰۰۰ انسان با دین های دیگر را یا مجبور به دگرش دین کرده یا از کشور بیرون نموده یا آنها را کشته است !! و به دید نمی رسد که همان سازمان های به اصطلاح جهانی مدافع حقوق بشر همچون عفو بین الملل، اسلن و ابدن هیچ مشکلی با این قضیه داشته باشند.
زمان آن فرارسیده و البته هنوز دیر نیست تا جهان آزاد از سرطان در حال گسترش اسلام به خود بیاید.
همین مقاله در کیهان سوئد
به تازگی اما موج گسترش اسلام با ورود مهاجرین الله پرست به اروپا شدت گرفته و شاهد ادعای مسلمین در ایجاد “پلیس شریعت” و گنجاندن “قوانین اسلامی” در کشورهای اروپایی هستیم؛ امری که در دهه های آینده منجر به نهادینه شدن اسلام به عنوان یکی از بزرگ ترین دین های اروپا یا هتا تنها دین بزرگ و پر جمعیت این قاره خواهد شد.
مسلمانان نخست وارد خاک کشورهایی با دین و فرهنگی متفاوت می شوند و سپس با بالا رفتن شمار جمعیتشان، با دست آویز کردن دو عنصر “دمکراسی” و “حقوق بشر”، خواهان به اصطلاح “برابری مذهبی” می شوند. در نمونه هایی که تاکنون جهان به خود دیده است، دو کشور جعلی بنگلادش و پاکستان، دو کشور عمده و پر جمعیتی هستند که ضمن رواج الله پرستی در آن و بالا رفتن و تمرکز نفوس الله پرست در آن، از کشور مادر خود یعنی هندوستان بزرگ، اعلام استقلال کرده و این کشور را در پی نقشه ی استعماری انگل ستان، تجزیه کردند.
فرایند اسلامی سازی جهانی به چم (به معنای) یک سامانه ی حقوقی دولتی یا ملی به منظور ایجاد حکومت اسلامی (حکومت قرآنی یا شریعت و فقه اسلامی) می باشد و این بدان معنا خواهد بود که تا سال ۲۵۰۱، نیمی از جمعیت جهان در زیر سایه ی قانون اسلام زندگی خواهند کرد. زنگ هشداری که هم اکنون جهان آزاد باید از شنیدنش بر خود بلرزد.
از آنجا که با الگوی بنگلادش و پاکستان، الله پرستان پس از در اختیار گرفتن حق تابعیت یک کشور و همچنین مالکیت سرزمین، ادعای خاک و تشکیل حکومت می کنند، بی توجهی اروپا به واردات الله پرستان به اروپایی که مظهر تمدن نوین و آزادی های فردی و اجتماعی است، نه نشانگر یک غفلت جهانی، بلکه انجام یک فرایند جهانی سازی اسلامی می باشد؛ توطئه ای که در پس آن می توان به راهبرد جهان شمول استعمار نوین به سرکردگی انگل ستان و آمریکا اشاره کرد.
فرایند “جهانی سازی اسلام” یا ”اسلام گرایی جهانی”، ترفندی است برای سرکوب آزادی های فردی و اجتماعی. این اقدام با سرنگون کردن رژیم محبوب شاهنشاهی ایران و استحاله ی تمدن شاه و ملت به یک “رهبر امت” آغاز شد و یک حکومت پادشاهی مشروطه را به یک دیکتاتوری اسلامی با سرکردگی مستقیم آخوندها تدبیل نمود. امری که آغاز و پشتیبانی آن، از سوی دمکرات های ایالات متحده و فراماسونری جهانی به سرکردگی بنگاه های سهیونیستی انجام گرفت و در پس همه ی این موارد، رد پای مستقیم استعمار نوین روباه پیر انگل ستان را به خوبی می توان در آن تماشا کرد.
با بالا رفتن آگاهی همگانی نسبت به این توطئه ی در حال انجام، می توانیم از حالت بی تفاوتی و نظاره گر بودن بیرون آمده و با بحث و گسترش مفاهیم انسانی و حقوق بشر مبتنی بر “حقوق ذاتی وغیر شرعی انسان”، دیگران را از دام این توطئه نجات دهیم.
اسلام که بر اساس نص صریح قرآنی (سوره های محمد و الصف، آیه های شماره ی ۴)، بر این باور است که:
“پس چون با کافران برخورد کردید باید گردن هایشان را بزنید تا آنگاه که آنها را سخت بکشتید و از پای درآوردید، پس آنان را به اسارت گیرید و محکم در بندشان کنید تا یا به آزاد کردن بر آنها منّت نهید و یا فدیه (مالی یا اسیری در عوض آن) بگیرید تا آنکه جنگ افزار خود را بر زمین بگزارند؛ این است دستور الله و اگر الله می خواست، خود از آنها انتقام می گرفت واما چنین می کند تا برخی از شما را با برخی دیگر ( مؤمنان را با کفار و کفار را با مؤمنان ) آزمایش کند و کسانی که در راه الله کشته شوند، هرگز الله کارهای آنان را گم نمی سازد و پاداشی وافر به آنها می دهد”.
پس چگونه می تواند دینی آشتی جو و صلح آمیز باشد و با دیگر باورمندان به ادیان دیگر و خداناباوران، کنار آید ؟
هم اکنون در کشورهای نیجریه، مالزی و اندونزی، الله پرستان در حال وارد آوردن فشارهای شدید و سازمان یافته به منظور برپایی حکومت الله از راه تصویب قوانین اسلامی در مجموعه ی قوانین کشوری هستند تا این کشورها را تبدیل به کشورهای زیر حاکمیت قوانین اسلامی کنند؛ و کشورهایی همچون مسر و ترکیه در این امر با بحران روبرو هستند و به زودی به زمان حکومت خلفای اسلامی ایی بازخواهند گشت که جهان را برای سده های متمادی در جنگ و خونریزی فروبردند.
با نگاهی به الگوی پاکستان که در سال ۱۹۴۷ جمعیتش برابر با ۵۰ ملیون تن و شمار کمینه هایش برابر با ۱۲% یعنی ۱۲.۵۰۰.۰۰۰ بوده است، اگر که نرخ رشد کمینه ها همان نرخ رشد جهانی و کنونی ۱.۳ می بود، هم اکنون باید جمعیت این کمینه های دینی برابر با ۲۵.۰۰۰.۰۰۰ تن می بود، اما در عوض، هم اکنون جمعیت کمینه های دینی در پاکستان برابر با ۲% یعنی ۲,۷۰۰,۰۰۰ تن بیشتر نیست !!
این بدان معنا است که کشور الله پرست و جعلی پاکستان، در خلال این ۵۵ سالی که از کشور هندوستان تجزیه شده است، ۲۲,۳۰۰,۰۰۰ انسان با دین های دیگر را یا مجبور به دگرش دین کرده یا از کشور بیرون نموده یا آنها را کشته است !! و به دید نمی رسد که همان سازمان های به اصطلاح جهانی مدافع حقوق بشر همچون عفو بین الملل، اسلن و ابدن هیچ مشکلی با این قضیه داشته باشند.
زمان آن فرارسیده و البته هنوز دیر نیست تا جهان آزاد از سرطان در حال گسترش اسلام به خود بیاید.
همین مقاله در کیهان سوئد
نظرات