رد شدن به محتوای اصلی

طارق رمضان اسلام شناس سرشناس سوئیسی به اتهام تجاوز در پاریس بازداشت شد - ۲/۲

بخش نخست این جستار را در اینجا بخوانید.

ایندا می گوید که پس از اینکه از او پوزش خواهی کردم، او گفتگوی صمیمی‌ تری را با من آغاز کرد. با دگرش لحنش، دیگر در دید من آن دانشمندی که تصور می کردم نبود، بلکه یک مرد بود که حرف می زد. شک کردم که واقعن طارق رمضان باشد؛ برای همین او با اسکایپ با من تماس گرفت و ما تصویری صحبت کردیم. من هیجان زده بودم و او در نظرم خوش تیپ و جذاب آمد. من واقعن خوشحال بودم که او به من علاقه مند شده است. او شماره ی مرا گرفت و به من پیشنهاد کرد هنگامی که به پاریس می آید، همدیگر را ببینیم.


در مارچ ۲۰۱۲، در هتلی در شرق پاریس قرار گزاشتیم و او به من گفت که با تاکسی بیایم و محتاط باشم تا در مکانی آرام بتوانیم صحبت کنیم.

من کاملن به او اعتماد داشتم، اما اشتباه می کردم. مانند این بود که برای دیدن برادر بزرگم می روم. من زیر نفوذ او بودم. هنگامی که در اتاق هتلش را زدم او از من استقبال کرد، ظرفی از شیرینی شرقی را تعارف کرد که من رد کردم. چند دقیقه پس از آن، او مرا بوسید و من اجازه دادم او مرا ببوسد. سپس او خودش را روی من انداخت و گلوی مرا آنقدر سفت فشار داد که فکر کردم دارم می میرم و چون مقاومت می‌ کردم، به من سیلی می‌ زد و پس از آن هم به من تجاوز کرد. او به من فحش می‌ داد و می‌ گفت که برای همین به اینجا آمده ام و اینکه سزاوار این کار هستم !!


ایندا در پاسخ به این پرسش که آیا شب را با او گزراندی، می گوید:
"بله، اما خواسته ی من نبود. بدترین شب زندگیم بود. بامداد که شد، او دوش گرفت و یک اسکناس توی کیف من گزاشت برای تاکسی. اما من پولش را نمی خواستم، من فاحشه نبودم. او اتاق را ترک کرد و از من خواست که برای رعایت احتیاط، پس از او اتاق را ترک کنم".


ما پس از آن ماجرا، صحبت می‌ کردیم و او اصرار داشت که در پاریس هر دو هفته یک بار همدیگر را ببینیم، چرا که از زنش راضی نبود و به من وعده می داد که با من ازدواج می کند.

هنگامی که من تقاضایش را برای دیدار دوباره رد کردم، او شروع کرد به فحش دادن و تهدید کردن. هنگامی که گفتم شکایت می کنم، مرا تهدید کرد و بچه هایم را هم تهدید می کرد. من زیر سلطه ی او بودم. من در کتابم فصلی به این موضوع اختصاص داده ام، اما نام طارق رمضان را با نام سپنج جایگزین کرده ام. (ایندا عیاری کتابی منتشر کرده است از تجربه هایش به عنوان زن پیشتر الله پرست با عنوان "انتخاب کردم آزاد باشم"، می گوید).

او در پاسخ به این پرسش که چرا اکنون تصمیم به شکایت گرفته ای، می گوید:‌
"کارزار مبارزه با آزار جنسی مرا تحریک کرد که نام طارق رمضان را فاش کنم. به خودم گفتم زنانی که در شبکه‌ های اجتماعی از آزار جنسی می گویند، چه برتری ایی نسبت به من دارند ؟ من هم باید آنچه بر سرم آمده را افشا کنم".


او می گوید که پیام‌ های تهدید آمیز بسیاری حاوی فحاشی دریافت کرده است، گرچه پیام های حمایت آمیز هم کم نبوده اند.

ایندا در پاسخ به این پرسش که برخی می گویند با نام بردن از طارق رمضان در پی ضربه زدن به اسلام هستی، می گوید:
"من خودم را یک زن الله پرست می دانم و به آن افتخار می کنم !! آیا من باید ساکت می ماندم چون طارق رمضان برای پیشبرد تمایلات و غرایز جنسیش از اسلام استفاده می کند ؟ از دید او، یا شما روسری داری یا فاحشه هستی و برای همین مورد تجاوز قرار می گیرید".

دومین شکایت از طارق رمضان به اتهام تجاوز، روز پنج شنبه ی گزشته از سوی یک زن ۴۲ ساله مطرح شده است.

روزنامه ی لوموند نوشته است که این زن که نامش فاش نشده، گفته است که در سال ۲۰۰۹ از سوی طارق رمضان مورد تجاوز قرار گرفته است. وی با روایتی تکان دهنده، همراه با جزییات از این تجاوز سخن گفته است. روایتی که گویای صحنه ی ایجاد رابطه ی جنسی با خشونت شدید بوده است.

به گزارش لوموند، این زن فرانسوی که در آن زمان به اسلام گرویده بود، گفته است:
"طارق رمضان در هتل هیلتون لیون به من وقت ملاقات داد. او اکتبر ۲۰۰۹ برای سخنرانی آمده بود".

او گفته است که از سال ۲۰۰۸ با طارق رمضان مکاتبه ی اینترنتی داشته، چرا که به دنبال مشاوره می گشته است، همانند بسیاری از الله پرستان که برای استفاده از سخنان وی در جلساتش شرکت می کنند.

این زن در اکتبر ۲۰۰۹ برای نخستین بار با طارق رمضان دیدار می کند. او می گوید:
"او به من گفت نمی‌ شود اینجا ایستاد، همه ما را نگاه می کنند. من فرد مشهوری هستم و مغربی‌ ها (اشاره به شهروندان کشورهای شمال افریقا) در پذیرش هتل مرا شناخته اند و دست از نگاه کردن به ما بر نمی دارند".


او می‌ گوید که طارق رمضان به وی پیشنهاد کرده که به اتاق هتلش بروند و صحبت هایشان را همراه با نوشیدن چای ادامه دهند.

روزنامه ی پاریزین، ادامه ی این ماجرا را اینگونه حکایت می کند که پس از چای، طارق رمضان از پشت او را گرفته و محکم به صورتش سیلی زده و با مشت به شکمش کوبیده است و خطاب به این زن گفته است:
"تو مرا منتظر گزاشتی، بهای سنگینی برای آن می پردازی".

این زن می گوید هیچی نمی‌ فهمیدم و گریه می کردم و او با خشونتی شدید به من تجاوز کرد، من از درد فریاد می زدم که بس کن. این زن می گوید که او با یک وسیله هم به او تجاوز کرده که برای او درد فراوانی داشته است و سپس او را از موهایش گرفته و روی زمین می کشیده است.


این زن گفته است که امروز هنوز هم آثار این تجربه ی دهشتناک او را رها نمی‌ کند. این زن از پیامک شوک آور طارق رمضان سخن گفته است که در آن برای او از گزراندن شبی عاشقانه و لطیف سخن گفته است !!

این زن همچنین می گوید که آثار و پیامدهای این تجاوز جنسی آنقدر برای او شدید بوده که یک بار اقدام به خودکشی با دارو کرده، خانه اش را از دست داده و دچار افسردگی شده است.

این دو ادعای تجاوز جنسی، در حالی مطرح می شود که وکیل طارق رمضان درباره ی دومین ادعای تجاوز جنسی اظهار نظر نکرده است، اما در ارتباط با ادعای ایندا عیاری، آن‌ را رسمن دروغ خوانده و از وی به اتهام افترا شکایت کرده است. با این حال، طارق رمضان شخصن در این مورد اظهار نظری نکرده است.

روزنامه ی پاریزین نوشته است که چندین روایت دیگر از کسانی که مورد تجاوز و یا آزار جنسی طارق رمضان قرار گرفته اند مطرح شده است.


طارق رمضان اسلام شناس سرشناس سوییسی و استاد دانشگاه آکسفورد، نوه ی تروریست الله پرست مسری حسن البنا بنیانگزار فرقه ی فراماسونری برادری الله پرستان (اخوان المسلمین) است و برای سخنرانی‌ هایش در کشورهای اروپایی و الله زده، فردی شناخته شده است.

حامیان طارق رمضان در شبکه های اجتماعی، طبق معمول این اتهامات را ساخته و پرداخته ی سهیونیسم بین الملل خوانده اند !! برخی نیز گفته اند همه ی کسانی که پیش از این اتهاماتی را علیه طارق رمضان مطرح کرده اند، نخست کتابی نوشته اند و در رسانه های اجتماعی سر و صدا به راه انداخته اند.

اگر اتهاماتی که اکنون علیه او مطرح شده است در دادگاه ثابت شود، این رویداد را باید همچون زلزله ای در اردوگاه الله پرستان در اروپا تلقی کرد، زلزله ای حاج سعید توسی در ایران، تاکنون برنده ی او بوده است !!

همین جستار در ایران گلوبال

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د