رد شدن به محتوای اصلی

رمز گشایی از نامه ی خامنه ای به پدرش در آستانه ی سفر به شوروی

در ۱۸ تیر ماه ۱۳۴۳، خامنه ای که هنوز برای سفر به شوروی تردید داشت، تصمیم می گیرد استخاره به قرآن بزند. در کتاب شرح نام نوشته شده هدایت "اهل بهبودی" که ناشر آن بنیاد مطالعات و پژوهش های سیاسی وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسالمی است و به زندگی نامه ی خامنه ای از ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ می پردازد، به این استخاره ی سرنوشت ساز اشاره شده است.


در این به اصطلاح استخاره، آیه ی ۹۹ سوره ی یوسف از جز چارم قرآن بود که توجه خامنه ای را جلب کرد. ۲۳ خامنه ای در نام های به پدرش موضوع این استخاره را هم مطرح کرده و از سفری بزرگ که در پیش رو دارد، با رمز و اشاره خبر می دهد و اینکه استخاره ای که برای این سفر زده، خوب آمده است. وی سفرش را به مهاجرت و خروج حسین ابن علی از مدینه و ورود پدر و مادر یوسف از کنعان به مسر تشبیه می کند !!


در ادامه، ضمن بررسی متن کامل نامه ی سید علی خامنه ای به پدرش که واپسین نوشته ی وی پیش از سفر به شوروی بود، به رمزگشایی از بندهای مهم آن می پردازیم:

"بسم الله الرحمن الرحيم. جعلت فداک !!
اميد است وجودات مقدسات در كنف حمايت حق در عين عافيت بوده باشد. حقير هم له الحمد در كمال سلامت و مشغول به دعاگویی هستم . روز ۲۶ ماه صفر، پريروز، خبر آوردند كه مامورين شهربانی گرگان به دنبال واعظ محترم آقای خامنه ای در حركتند و به هر جا كه احتمال وجود آن نفس نفيس می رود، سری می زنند و خبری می گيرند. گويا علت آن بود كه معظم له در چند منبر كه در يكی دو مجلس، حساس و با اهميت استر آباد برای مردم تشنه ی آن سامان می رفته، مطالبی گفته كه در كام تلخ و بيمارگونه، مامورين دولتی خوش آيند نبوده و آنان را عليه او برانگيخته و به گرفتن او واداشته است.

دوستان و ارادتمندان معزی اليه به تكاپو افتادند تا ردپای شير را محو كنند و نگزارند در زنجير افتد. هر جا مامورين برخورد كردند، راه را عوضی نشان دادند. گاه گفتند در شهر نيست و گاه وانمود كردند كه فرار نموده است و خلاصه آخرين نفر خبر آورد كه دو مامور یکی شخصی و یکی یونيفرم پوش، به مجلسی كه ساعت یازده شب تشكيل می شده رفته و با ناراحتی فراوان اظهار داشته اند كه كاش فلانی فرار كرده و رفته باشد كه جان ما از صبح در پی يافتن او از تن كثيف خارج شده و ديگر قصد عودت ندارد !!

ناگفته نماند كه مخلص از ظهر ۲۶ ماه كه موضوع را فهميد، از منزل مهماندار خود خارج شد و عصر و شب به مجلسی برای افادت نرفت. در مجالس حقير تذكر داده شد كه آقا مريضند و تشريف نمی آورند. البته مامورين دو مرتبه به در منزل هم آمده و جواب شنيده بودند كه آقا نيستند. خلاصه، شب جمعی از دوستان در منزل جمع شده و صالح دانستند كه خرج الحسين من ً يترقب را خوانده و تاسی به آن دو بزرگوار كنيم. بنده ًكخروج موسي خائفا المدينه خائفا از اين كار سخت ناراحت بودم، ولی استخاره كرديم و آيه ی شريفه ی قال ادخلو مصر انشاءاهلل آمنين ترديد را برطرف كرد. همان ساعت يكي از محترمين ماشينش را آورد و سه ساعت از نيمه شب می گزشت كه از شهر خارج شديم تا یکی از شهرهای مازندران با وضعی آنچنان آمديم و پس از آن با اتوبوس به تهران وارد گشتيم. حال، دو سه روزی در تهران و قم خواهم ماند و سپس به دست بوس حضرات به مشهد می آيم انشاءاهلل تعالا. می خواستم اثاثيه ام را از قم بباورم، ولی فعلن هم وضعم آنچنان نيست كه با استراحت خيال و فراغ بال اين كار را انجام دهم و هم كليد اتاق قم را گم كرده ام. لذا باشد برای فرصتی در آينده. به آدم های حسابی سلام برسانيد و صورت ناحسابی ها را از طرف من ببوسيد.

۲۸ صفر ۱۳۸۴ قمری - االحقر علی الحسيني الخامنه"


برای رمزگشایی از این نامه، باید به کلیدهای گنجانده شده در آن توجه کرد. از آنجا که خامنه ای دچار این توهم بود که ماموران امنیتی شاه وی را دنبال می کنند، نامه را به رمز برای پدرش نوشت و در آن توضیح داد که قصد سفر به خارج از کشور را دارد. در بخشی از نامه، خامنه ای می گوید که در شب ۲۶ صفر ۱۳۸۴ قمری، برابر با ۱۶ تیر ماه ۱۳۴۳، جمعی از دوستان در خانه ای در استر آباد، گرگان، گرد آمدند و شعری دعا گونه خواندند با مضمون "خرج الحسین من المدینه خائفا کخروج موسی خائفا یترقب"، این بخشی از یک قصیده ی معروف عربی است که البته خامنه ای کلمه ی پایانی آن را غلط نوشته است و به جای "یترقب" باید می نوشت "یتکتم" !!

این قصیده را جعفر حلی در مدح و ثنای عمام حسین عمام دوم شیعیان نوشته است. ۲۵ این بیت مخصوص به ماجرای خروج عمام حسین از مدینه برای رفتن به سمت کوفه اشاره دارد که در نهایت به کشتار وی می انجامد. در مصراع دوم هم اشاره می شود به خروج موسا از شهر برای حفظ جانش که یکی از داستان های معروف قرآن است و در آیه های ۲۰ ،۲۱ و ۲۲ سوره ی قصص و آیه ی ۲۶ سوره طه بیان شده است. ترجمه ی پارسی این بیت که خامنه ای به آن اشاره می کند، می شود اینکه: "عمام حسین از مدینه با ترس و نگرانی خارج شد، همانگونه که موسای پیامبر از شهر با ترس و نگرانی خارج شد".

خامنه ای در نامه به پدرش با این واژه ها و اشعار رمز می گوید که همه ی دوستان موافق بوده اند که وی باید کشور را ترک کند و هتا اگر ترس و نگرانی هم دارد، باید به پیشوایان امور دینی تاسی جسته و از آنان در این هجرت پیروی کند. اما آنگونه که به صراحت در نامه می نویسد، خامنه ای هنوز نگران است، برای همین تصمیم می گیرد تا برای این سفر بزرگ استخاره ای به قرآن بزند. نکته اینجاست که سید علی خامنه ای در زمان نوشتن این نامه نه در مشهد که خانه ی پدری اش آنجا بوده است و نه در قم که به تحصیل علوم دینی در حوزه ی علمیه ی آن شهر مشغول بوده است، حضور دارد. وی در زمان نوشتن این نامه و انجام استخاره ی مذکور، در سفر بوده است. خامنه ای در شهر گرکان و استر آباد، مهمان بود. پرسش اینجاست که وقتی خامنه ای در سفر بود و در شهری ما بین مشهد و قم به سر می برد، برای کدام سفر بزرگ و نگران کننده ای به قرآن استخاره می زند ؟


پاسخ را به روشنی در مطالب رمز آلود ادامه ی نامه می توان دریافت. خامنه ای برای پدرش می نویسد که در استخاره به قرآن، با آیه ی ۹۹ سوره ی یوسف روبرو شد و تردیدها و نگرانیش برطرف شد و تصمیم گرفت که پا به راه این هجرت بزرگ بگزارد. آیه ای که خامنه ای به آن اشاره می کند، مربوط به هجرت پدر و مادر یوسف از شهر کنعان به مسر می باشد و اینکه یوسف پدر و مادرش را گرم در آغوش گرفته و به آنها می گوید که به خواست خداوند می توانند در آرامش و امنیت به مسر وارد شوند. مسر در دوران یوسف، جهانگیری بزرگی بوده و خامنه ای از اینکه در استخاره اش برای سفر به جهانگیری شوروی آیه ای می آید که از ورود پدر و مادر یوسف به جهانگیری مسر استقبال می کند، هیجان زده شده و بی درنگ عزم را جزم کرده و همان نیمه شب راهی گیلان می شود تا از آنجا از مسیر دریایی به سبک عمام حسین و موسا، مخفیانه به خارج از کشور هجرت کند !!


اما نکات دیگری هم در این نامه به چشم می خورد که ارتباطی با موضوع سفر وی به شوروی ندارد، اما بررسی آنها خالی از لطف نیست. خامنه ای در این نامه با به کار بردن الفاظی چون "واعظ محترم"، "نفس نفیس"، "معظم له"، "شیر"، "معزی الیه" و "آقا"، در مدح و ثنای خویش، درجه ی خودپرستی و خود شیفتگی مزمن را در شخصیت خود به نمایش می گزارد. همان روحیاتی که ۲۵ سال پس از آن، وقتی بر تخت دیکتاتوری رژیم و ولایت فقیه تکیه می زند، آثار ویرانگرش نمایان می گردد.

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د