رد شدن به محتوای اصلی

موشکافی داستان دروغین نوح بر اساس اسناد و دلایل

چرا باورمندان در برابر کسب علم و آگاهی مقاومت می‌ کنند ؟
چرا افرادی به جهل خود خرسند و مفتخر هستند ؟


همواره در دانش بشر، نکات نادانسته‌ ای وجود خواهد داشت. وجود این حفره‌ های دانش، دلیل خوبی برای باور داشتن به "خدا" نیستند. انسان خردگرا، در مورد آنچه نمی داند باید صداقت داشته باشد و بگوید "نمی دانم !!". نباید به جای آن، موجودات خیالی را دلیل نادانسته‌ ها بداند و بخواهد اینگونه حفره‌ های درون ذهن خود را پر کند. استفاده از همین طرز تفکر، باعث شده است هر چه قدر که دانش بشری پیشرفت کرده، حوزه ی فعالیت خدایان نیز محدودتر شود.

خداباوران معمولن اعتراف می کنند که خدایشان را نمی فهمند و از کارهای او سر در نمی‌ آورند؛ به همین دلیل است که معمولن در پاسخ به رفتارهای تناقض آمیز دوست خیالیشان می گویند: "هتمن حکمتی در کار است که ما نمی دانیم !!".

بسیاری از خداباوران هتا ویژگی‌ های اصلی و دقیق خدا که در تعریف خدا مطرح شده است را هم نمی دانند. این افراد به چیزی اعتقاد دارند که خود نمی‌ دانند چیست !! به عبارت دیگر، نادانی خود را به عنوان خدا مورد ستایش قرار می‌ دهند. این افراد از روش "خدای حفره‌ ها" استفاده نمی‌ کنند، بلکه خدای آنها تمامن یک حفره است. "خدا فلان کار را کرده است"، پاسخ قانع کننده و معتبری برای هیچ ذهن کاوشگری نیست.


مدت زمانیست که شایعه سازان مطلبی بر سندیت "داستان نوح"  را در فضای مجازی به اشتراک گزاشته اند و هم میهنان گرامی آن را بدون در دید گرفتن درستی آن، ناآگاهانه دستی بر انتشار بیشتر آن دارند؛ همانند دیگر شایعات.

لتفن به متن شایعه توجه فرماید:

در قرآن کریم به بقایای کشتی نوح و الواحی که سپس کشف شده اند اشاره می کند:

"و او را بر مرکبی که از الواح و میخ هایی ساخته شده بود سوار کردیم. زیر نظر ما روان بود [این] پاداش کسى بود که مورد انکار واقع شده بود و به راستى آن [سفینه] را بر جاى نهادیم [تا] عبرتى [باشد] پس آیا پندگیرنده ‏اى هست ؟"

قابل ذکر است در روایات معتبر راجع به این موضوع کاملن گفته شد است که نام پنج تن آل عبا در آن وجود دارد.

حال این الواح که قرآن به آنها اشاره کرده، چه بودند ؟

بر روی بخشی از بدنه ی کشتی نوح، یک لوحه ی سنگی یافت شد که به زبان سامی نوشته شده بود. این لوحه بیش از هشت ماه مورد برسی زبان شناسان روسی [۸] قرار گرفت و متنی که در آن نوشته شده بود این بود:

"O my Lord, my helper! Keep my hand with mercy and with your Holy Bodies, Mohammed, Alia, Fatima, Shabbar (Hassan) , and Shabbir (Hussain). They are all biggest and honorable."The world established for them Help me by their names. You can return to right.

ترجمه:
ای‌ خدای‌ من‌! و ای‌ یاور من‌! به‌ رحمت‌ و کرمت‌ مرا یاری‌ نما! و به‌ پاس‌ خاطر این‌ نفوس‌ مقدّسه‌: مُحمّد إیلیا (علیّ) شَبَر (حَسَن‌) #شُبَیْر (#حُسَین‌) فاطِمَه‌ آنان‌ که‌ همه‌ ی بزرگان‌ و گرامیند، جهان‌ به‌ برکت‌ آنها برپاست‌. به‌ احترام‌ نام‌ آنها مرا یاری‌ کن‌! تنها تویی که‌ می توانی‌ مرا به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ کنی‌! [۹][۱۰][۱۱]

منابع:
[۸] اسامی مترجمین روس لوحه ها 
۱. Prof Solonon Macow University.
۲. Prof Ifa Han Kheeno, Lu Lu Han College China.
۳. Mr. Mishaou Lu Farug, officer I/C fossils.
۴. Mr. Taumol Goru, teacher, Cafezud college.
۵. Prof De Pakan, Lenin Insititute.
۶. Mr. M. Ahmed Colad, Zitcomen research association
۷. Major Cottor, Stallin College. [۹]DOCUMENTARY ON THE WOODEN PLATE FOUND IN NOAH'S ARK [۱۰]The Sacred Wood Plate on Noah's (A.S.) Ark .

[۱۱] ترجمه ی الواح در منابع زیر موجود است:

۱ـ مجلّة‌ هفتگی‌ «ویکلی‌ میرر» لندن‌، شمارة‌ مربوط‌ به‌ ۲۸ دسامبر ۱۹۵۳ م‌. .
۲ـ مجلّة‌ «استار انگلیسی‌» لندن‌، مربوط‌ به‌ کانون‌ دوّم‌ ۱۹۵۴ م‌. .
۳ـ روزنامة‌ «سن‌ لایت‌» منتشره‌ از منچستر، شمارة‌ مربوط‌ به‌ کانون‌ دوّم‌ ۱۹۵۴ م‌.
۴ـ  روزنامة‌ «ویکلی‌ میرر» تاریخ‌ یکم‌ شباط‌ ۱۹۵۴ م‌. .
۵ـ  روزنامة‌ «الهدی‌» قاهره‌ مصر، تاریخ‌ ۳۰ مارس‌ ۱۹۵۳ م‌. ·

Weekly - Mirror: U.K., December 28,1953. · Star of Britain: London, Manchester, January 23,1954. 
· Manchester Sunlight: January 23,1954. 
· London Weekly Mirror: February 01,1954. 
· Bathrah Najaf: Iraq, February 02,1954. 
· AI-Huda: Cairo, March 31,1954. 
· Ellia - Light, Knowledge, & Truth, Lahore, July 10,1969


و اما بررسی سندی پیرامون شایعه ی تاریخی داستان نوح

داستان توفان بزرگ متعلق به ادیان ابراهیمی نیست. این افسانه برای نخستین بار در استوره ی بابلی "گیلگمش" نوشته شده، با این تفاوت که نام قهرمان داستان "اوتنپیشتیم" بوده است.

داستان اوتنپیشتیم را می توانید از اینجا بخوانید.
استوره ی مشابه یونانی آن را نیز از اینجا بخوانید.

این افسانه بعدها وارد یهودیت شد. برخی وقت ها تبادلات فرهنگی ملت ها، شوند راه یافتن افسانه های یک ملت به ملت دیگر به روش های مختلفی می شود. برای نمونه، داستان زاغکی غالب پنیری دزدید یک داستان یونانی و افسانه ی جک و لوبیای سحرآمیز یک افسانه ی هندی است !!

وارد شدن استوره ی توفان بزرگ در مدت اسارت یهودیان در بابل بر قوم یهود را از اینجا بخوانید.

این افسانه با دگرش هایی جزیی از مسیحیت و یهودیت وارد اسلام شده است. برای نمونه در داستان های اسلامی، نوح چار پسر و در داستان های مسیحی سه پسر دارد.

داستان نوح در اسلام را از اینجا بخوانید.
بررسی تاثیرات استوره های منطقه ی دیلمون بر ادیان ابراهیمی را اینجا بخوانید.

شایعه ی پیدا شدن کشتی نوح در ترکیه، برای نخستین بار از سوی مسیحیان ساخته شد. دلیل جستجو در ترکیه این بود که در انجیل محل فرود کشتی نوح را کوه های آرارات نوشته شده است. این شایعه پس از ترجمه از انگل ایسی به پارسی، شاخ و برگ یافت و ادعا شد در این کشتی کتیبه ای دربردارنده ی نام "پنج تن آل عبا" پیدا شده است !!

بررسی این شایعه در تارنمای گمانه را از اینجا بخوانید.
بررسی همین شایعه در تارنمای اسنورپز از معتبرترین تارنماهای بررسی شایعات را از اینجا بخوانید.
بررسی هیمن شایعه در ویکی پدیا را از اینجا بخوانید.
بررسی همین شایعه در تارنمای نشنال جئوگرافیک را از اینجا بخوانید.

نکته ی جالب در مورد این داستان این است که نوح یک نام معروف عبری با ریشه ی بابلی به معنای "صلح و آرامش" است، در حالی که در احادیث شیعه این نام عربی و به معنای گریه کننده معرفی شده است !!

عمام صادق الکزا در این باره این چنین یاوه سرمی دهد:
نام حضرت نوح، عبدالغفار بوده و جهت آنکه آن حضرت را نوح نامیدند این بود که زیاد بر حال خود گریه و نوحه می کرد !!(علل الشرایع ص ۷۰)

مردی شامی از امیرالمومنین پرسید: اسم نوح چه بود ؟ فرمود: اسم نوح سکن بود و به این علت نوح نامیده شد که او نهصد و پنجاه سال با نوحه و بی تابی قوم خود را به سوی دین حق دعوت می کرد !!
(قصص الانبیا فاطمه مشایخ ص ۱۱۲)

معنی واقعی واژه ی نوح را از نشانی های زیر بخوانید:

ویکی پدیا
در پس نام ها
نام های کودکان

رای اطلاعات بیشتر در مورد استوره شناسی تطبیقی، این رویه ها را مطالعه کنید:

ویکی پدیا

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د