رد شدن به محتوای اصلی

در سامانه ای که ملت اسلن به حساب نمی آید: از فقه نفت و گاز و اموال ملی چه می دانید ؟

در فقه شیعه، واژه ای وجود دارد به نام "انفال" و به معنی: "اضافه ها" و به چیزهایی گفته می شود که مالک خصوصی ندارند.
جنگل‌ ها، مراتع‌، دریاها، رودخانه‌ ها، کوه ها و معادن و... . یعنی چیزهایی که مردم به نام اموال همگانی می شناسند، بنا به نظر بعضی از فقها از جمله خمینی، انفال به حساب می آیند و در کتاب های فقهی مشهور است که انفال "سهم عمام" است.

به بیان دیگر، مملکت مال ملت نیست، بلکه متعلق به عمام زمان است که او هم اختیار کار را به ولی فقیه داده است و باز به زبان دیگر، اگر این میانه یک دله دزدی اتفاق می افتد، اسلن ربطی به مردم ندارد، مال رهبر معظم را برده اند و خودش هر جور که بخواهد تصمیم می گیرد !! در جمهوری اسلامی البته دزدی ها ابر کلان است، دله دزد نداریم !!)

در دهه ی شصت، فرنشین بانک مرکزی از روی خودشیرینی یا شاید اعتقاد، از خمینی می پرسد که با پول حاصل از فروش نفت چه کنیم ؟

در پاسخ به استفتای "محسن نوربخش" فرنشین کل بانک مرکزی درباره ی مالکیت ارز حاصل از فروش نفت، عمام گفت: "متعلق به دولت و در مالکیت دولت اسلامی است که باید صرف در اداره ی کشور و مصالح ملت شود".


می بینیم که عمام امت به جای این که به فرنشین بانک مرکزی بگوید که مردک این پرسش تو نه تنها اهانت به یک ملت و کشور، که اسلن توهین به کرامت انسان است و چاپلوسی هم اندازه دارد، منت گزاشته و سخاوت به خرج داده و اجازه داده اند که دولت اسلامی (و نه سکولار) پول نفت را خرج کشور و مصالح ملت (ملت کجا ؟ ایران ؟ لبنان ؟ فلستین ؟) کند.

این وضع مملکت ایران در جمهوری اسلامی است. اصلاحات وقتی معنی دارد که شما با یک ساختار کارا و منطقی سر و کار دارید که بد اجرا می شود یا نیاز به دگرش های ساختاری جزیی دارد. در سامانه ای که اسلن ملت به حساب نمی آید و همه چیز ارث پدری نایب "عمام نیست در جهان (عج)" می باشد، سخن از اصلاحات زدن به جز پرت کردن حواس خلایق مفهوم دیگری هم دارد ؟

گرفتاری در این است که این اصلاحات هم باز دکانی است برای گروهی دیگر، چرا که باید از کوچه پس کوچه های فقه گزر کند و باز به عمامه بر سران، یا فکلی های عمامه به مغز نیاز دارد که به جنگ گروه رقیب بروند. همه ی اینها از سکولاریسم و حکومت عرفی یعنی چیزی که نیاز ایران است گریزانند، چرا که زندگی سیاسیشان مرهون این چرخه ی ابتذال و تباهی است.

خوب است که قافیه بازان و قافیه سازان حرفه ای هم که عاشق ترکیب نچسب " شاه و شیخ" هستند، قدری بیندیشند که چه کسی را با که و چه سامانه ای را با چه رژیمی مقایسه می کنند !!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د