رد شدن به محتوای اصلی

کسی که خود را به خواب زده را چگونه بیدار کنیم ؟

از آنجا که افراد در برابر مشکلات و معضلات و نیاز به دگرش، به ۴ دسته ی "بیداران سازنده ی مشکل، بیداران درگیر مشکل، خواب آلودگان و خود به خواب زدگان" بخش می شوند، نگرش اساسی یک رویکرد به جهت بیداری (روشنگری و آگاه سازی)، تنها و سرفن در خوشبینانه ترین حالت و روی کاغذ، بر روی ۲۵% افراد یک هازمان تاثیر می گزارد: "خواب آلودگان" !! و از آنجا که این دسته از افراد یا خواب هستند یا در حال چرت، این تاثیرگزاری بسیار اندک خواهد بود.


هتا تاثیر گزاری بر این قشر از جامعه نیز، به دلیل اولویت یافتن دیگر مشکلات همچون مسائل اقتصادی، بدهی، فقر، آموزش و مغزشویی، مهار ذهن، جنگ، بازی ها و نیرنگ های سیاسی، فرهنگ واپسگرایانه ی سنتی (چه به شکل مذهبی و چه غیر مذهبی)، نداشتن دسترسی کافی به ابزار آگاهی، سانسور اطلاعات، دستکاری اطلاعات، ترویج ترس و دادن وعده و امید دروغین و...، در کردار به کم ترین میزان خود در تاثیرگزاری می گردد. این بدین معنی است که در صورت بودن چنین مشکلاتی در گیرنده ی اطلاعات، مهم نیست که فرستنده چه اندازه پر قدرت است و با چه کمیت و کیفیت بالایی تلاش می کند !!

موج های گوناگونی که از لحاظ اجتماعی هر از چند گاه و سالی ایجاد می شوند و غول های بزرگ اقتصادی و سیاسی را پشت سر خود دارند، همگی با یک رویکرد ساده انگارانه خود را در مهوریت آغاز ماجرا معرفی می کنند. اگر به کتاب بسیاری که در رابطه با "چگونه ثروتمند شویم" یا "داستان زندگی بزرگان و سران اقتصادی و سیاسی و ..." بازبرد کنید، بیشتر آنان اینگونه معرفی شده اند که وی در اوان کودکی، فرزند یکی خانواده ی فقیری بوده است که یا مجبور بوده زیر نور چراغ برق محل درس بخواند یا برای رفتن به مدرسه از رودخانه و آتش و کوهستان گزر می کرده !! از اینگونه روایت های تکراری، هم در فیلم هایی مانند اوشین به ما القا شده و مغزشوییمان کرده اند و هم در کتاب های ویرانگر برایان تریسی و بنیانگزار شرکت دوو و سامسونگ و...

اما واقعیت اینست که از میان افراد موفق، درصد بسیار کمی از آنان از چنین خط زیر فقر و نکبتی آمده اند، بلکه بیشتر آنان دارای پشتیبانی های سازمان یافته و آموزش کاربردی و هدفمند بوده اند و در دانشگاه های ویژه ای توانسته اند به تحصیل ادامه دهند که همه می دانیم هر کسی را راه نمی دهند؛ با واکاوی زندگی این افراد، می توان به روان شناسی توطئه ی داستان بیشتر آنان پی برد.

پس امیدوارم با دقت بر روی این موضوع، از آن دست افرادی باشید که تاکنون خواب بوده و نه اینکه ادامه ی این نوشتار را در حالی بخوانید که در عین مخالفت، هم چنان خود را به خواب زده باشید.

اگر کسی خواب است و درد و نیاز و رنج دیگران را نمی بیند و متوجه نیست، می توان حباب او را پاره کرد و پرده ی نابینا کننده اش را درید و او را با واقعیت رودررو کرد؛ اما هستند کسانی که به علت ساز و کار مغزی، از درد می گریزند و این بخشی از سامانه ی تدافعی ماست که از درد بگریزیم؛ پس این افراد، یا صورت مسئله را پلک می کنند و واقعیت را کتمان و بدبختی ایی که در آن غوطه ورند را حاشا می کنند - که ما در فرهنگ منحطمان اینگونه مغزشویی شده ایم که از اسب می افتیم اما از اصل نمی افتیم یا اینکه با سیلی صورت خودمان را سرخ نگاه می داریم  - یا اینکه، بی خیال می شوند و بی تفاوتی پیشه می کنند؛ گویی اسلن نه مشکلی به وجود آمده و نه عده ای در رنج و عذاب به سر می برند و نه آینده ای در کار است که قرار باشد وضع بدتر هم شود !!

از آنجا که ما درد را رفع می کنیم، پس تنها کاری که در آغاز می توان انجام داد، اینست که "فردی که خود را به خواب زده است" را دچار درد کنیم؛ مطئمن باشید این نسخه هتمن پاسخ می دهد !! فرد بی تفاوت و بی درد، باید درد بکشد و سپس بازی آغاز می شود.

اینجا اصول اخلاقی به ما شاید چیز دیگری بگویند، اما توجه کنید که همین اصول و یا عرف های اخلاقی، خود زاییده ی همان فرهنگ قهقرایی و بیماری هستند که وجود چنین انگل های جامعه ای را توجیه می کنند و پیوسته آنها را تولید و بازتولید می نمایند.

ما تا زمین بازی را عوض نکنیم و قواعد بازی کنونی را به هم نریزیم، یعنی تا آن هنگام که چارچوب ذهنی تحمیل شده به ما به عنوان ذهنیت ایرانی کنونی را فرونپاشیم و خود را از قید و بندهایی که به میراث به ما قفل و زنجیر شده اند و امروزه از راه آنان از ما بهره کشی می کنند را از ذهن و روان خود باز نکنیم، هیچ چیز دگرگون نخواهد شد. باید از خود آغاز کرد.

می توان از دشمن خونی هم آموخت...

امیدوارم با خواندن این نوشتار، آنچه که می اندیشید را نه تنها در ذهن خود که بر روی کاغذ بیاورید و اگر اینگونه کردید، من و دیگر خوانندگان این جستار را هم بی نصیب نگزارید.

همین جستار در ایران گلوبال

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د