رد شدن به محتوای اصلی

انتقاد شدید اللحن از دولت سوئد

انتقاد شدید اللحن از دولت سوئد در مجلس این کشور به خاطر بی تفاوتی دولت و وزیر خارجه نسبت به اعتراض های ایرانیان علیه رژیم.

مرگ بر جمهوری اسلامی
مرگ بر اصل ولایت فقیه

مارکوس ویشل نماینده ی حزب دمکرات های سوئد در مجلس نمایندگان این کشور، خطاب به مارگوت والستروم وزیر امور خارجه ی سوسیال دمکرات:

"سکوت دولت سوئد در برابر مردم شجاع ایران که از همه چیز خود در خیابان ها گزشته اند، شرم آور است".


مارکوس ویشل، در جریان بحث مجلس در روز آدینه ی گزشته، سیاست دولت سوئد در برابر رژیم جمهوری اسلامی و نیز مارگوت والستروم را که روبروی او ایستاده بود، مورد حملات شدید قرار داد. وی از جمله خطاب به مارگوت والستروم گفت:

"چگونه است که دولت سوسیال دمکرات در رابطه با برخی موارد، برای نمونه مطرح شدن موضوع ۲۲ ساله و قدیمی انتقال رایزنی ایالات متحده از تل آویو به اورشلیم، در شورای امنیت ملل متحد از هیچ تلاشی فروگزار نمی کند، اما درخواست مطرح شدن اعتراضات مردمی گسترده در ایران در شورای امنیت را مورد مخالفت قرار می دهد ؟! این از نظر من خیلی عجیب است".

مارگوت اولستروم، وزیر امور خارجه ی پشتیبان جمهوری اسلامی
مارکوس ویشل افزود:
"چگونه است که حزب سوسیال دمکرات در جریان بهار عربی که خواسته های آن به هیچ روی در سطح خواسته های مردم ایران، سکولار و آزادی خواهانه نبود، از اتحادیه ی اروپا خواست که باید واکنشی قاطع نشان دهد، اما در رابطه با اعتراضات مردم ایران، چنین درخواستی را از اتحادیه ی اروپا نمی کند ؟؟".

این نماینده ی مجلس از حزب دمکرات های سوئد، در بخش دیگری از سخنانش، به زنی ایرانی نیز که در اعتراض به حجاب اجباری، روسری سپید خود را بر روی چوبی زده بود، اشاره کرد و گفت:

"من بیشترین احترام را برای او قائلم".

وی در پایان سخنانش، از وزیر امور خارجه پرسید که: "سال هاست که به گفتمان ادعایی خود با رژیم جمهوری اسلامی ادامه داده اید. به چه نتیجه ای رسیده اید ؟" هیچ چیز و به همین خاطر است که باید از تظاهر کنندگان شجاع ایرانی پشتیبانی کنید.

مارکوس ویشل به مارگوت والستروم:
مردم شجاع ایران در درازنای چندین روز پیاپی، دست به اعتراضات گسترده علیه رژیمی سرکوبگر زده اند. اعتراضی که نمونه ی آن از سال ۲۰۰۹ تاکنون دیده نشده است. مردم از جان گزشته، همه چیز خود را به خطر انداخته اند تا صدای خود را به گوش جهانیان برسانند، با وجود آنکه می دانند خیلی ها تاکنون کشته و زندانی شده اند. آنها زندگی خود، تندرستی و آینده ی شغلی خود را به خطر انداخته اند و به خیابان ها آمده اند تا صدای خود را در برابر سرکوب گسترده ای بلند کنند که برای مدتی بسیار دراز، در زیر بار فشار و تحمیل آن بوده اند.

بر خلاف بهار عربی که مورد پشتیبانی قتاری از سیاست مداران بلند پایه ی سوئد قرار گرفت، در اعتراض مردم ایران هیچ نشانه ای از بنیادگرایی دیده نمی شود، بلکه بیشتر آنان از آزادی خواهان سکولاری تشکیل شده اند که به مخالفت با رژیم اسلامی برخاسته اند. مردم به صراحت می گویند که جانشان به لبشان رسیده است و علیه دیکتاتوری دینی و خودکامه ی آن رژیم، شعار می دهند.


هم زمان با این رویدادها، سوئد لال شده است. وزیر امور خارجه تنها به چند جمله ی معدود مبنی بر اینکه خشونت علیه تظاهر کنندگان نباید صورت گیرد و حق اعتراض یک حق اساسی انسانی است، بسنده می کند. این که از بدیهیات است !! دهشت انگیزتر از همه اینست که وزیر امور خارجه آشکارا اعلام می کند که پشتیبانی از تظاهر کنندگان کار درستی نیست، چون این خطر وجود دارد که دیگران هم در رابطه با وضعیت ما در سوئد، اظهار نظر کنند.

زنان ایران که مغرورانه علیه حجاب اجباری قیام کرده اند، هتا یک واژه هم در پشتیبانی از سوی دولت به اصطلاح فمینیستی سوئد نشنیده اند. اما ما به خاطر داریم و صد در صد ایرانیان هم به خاطر دارند که چگونه نمایندگان زن سوئد، چادر به به سر در برابر معیارهای ضد زن رژیم ولایت فقیه تشلیم شدند و برای تجارت به ایران رفتند. چنین رویکردی از سوی دولتی که یک سیاست خارجی فمینیستی را نمایندگی می کند، کرداری ضد و نقیض است.

شوربختانه ما خیلی کم از رویدادی که در ایران در جریان است از رسانه ها می شنویم، که تاحدودی به این دلیل که رژیم تمام تلاش خود را برای خفه کردن جریان اطلاعات به کار می برد، می باشد. اما این موضوع نمی توان این واقعیت را پنهان کند که آنچه که در ایران می گزرد، رویدادی تاریخی است و می تواند به دگرش زندگی برای ملیون ها انسان منجر شود. سوئد می بایست در کنار دیگر بخش های جهان آزاد باشد. مردم ایران باید پیش از آنکه اعتراض ها شدت یافته و به یک جنگ داخلی منتهی شود، به آن آزادی که لیاقتش را دارد، برسد.


اینکه مردمی سکولار و آزادی خواه، در چنین برهه ی حساسی از زمان، هیچ گونه پشتیبانی ایی دریافت نمی کنند، نه تنها شرم آور است، که به خوبی این واقعیت را نشان می دهد قدرت حقوق بشری خود خوانده ای به نام سوئد در زمان نیاز ملت ها به کمک، پشیزی ارزش برای آن قائل نمی شود. سکوت دولت سوئد که امروز شاهد آن هستیم را، نمی توان به هیچ روش دیگری به غیر از پشتیبانی غیر فعال از این رژیم بی رحم تفسیر نمود. در حالی که دولت های بزرگ جهان در سکوت کامل به سر می برند، به متحدان ایران برای نمونه روسیه، اجازه داده می شود که هم زمان با اینکه رژیم جمهوری اسلامی امکانات شهروندان را جهت ابراز آزادانه ی عقیده در رسانه ها و اینترنت محدود می کند، آنچه که خود مایلند را آزادانه نشر دهند. اساسی ترین حقوق انسانی مردم ایران، از آنها گرفته می شود.


سکوت دولت سوئد در این رابطه، یک پشتیبانی غیر مستقیم از رژیم بی رحم است. دولت طبیعتن مایل نیست قراردادهای تجاری ایی را که با این کشور منعقد کرده به خطر بیندازد، از جمله در رابطه با فناوری ارتباطات؛ به ویژه این بخش از تجارت با ایران بسیار گسترده است، چرا که با کشوری صورت می گیرد که به واسطه ی جاسوسی از مردم خود زبانزد است و به شکلی سازمان یافته، حقوق اساسی انسانی را زیر پا می گزارد.

با توجه به موارد بالا، مایلم پرسش های زیر را خطاب به وزیر امور خارجه مارگوت اولستروم مطرح کنم:

۱. چرا وزیر امور خارجه و دولت، در رابطه با اعتراضاتی که هم اکنون در ایران در جریان است، بی تفاوتند و آیا خانم وزیر تصور می کند که پشتیبانی از مردم آزادی خواه در ایران، کاری نادرست است ؟

۲. آیا وزیر امور خارجه مطمئن است که سیاست دولت سوئد در برابر رژیم ایران، به سرکوب هر چه بیشتر مردم این کشور نمی انجامد ؟

۳. وزیر و دولت سوئد به چه شکلی از آزادی و حقوق اساسی زنان دفاع کرده اند و دولت به چه شکلی از زنان شجاعی پشتیبانی کرده است که در مخالفت با حجاب اجباری قد علم کرده اند ؟

۴. وزیر و دولت سوئد برنامه دارند که به چه شکلی وضعیت آزادی و دمکراسی را برای مردم ایران بهبود بخشند و رابطه ی کنونی دولت سوئد با رژیم ولایت فقیه به چه صورتی است ؟

۵. آیا از دید وزیر و دولت، این منطقی است که به تصویری که از سوی متحدان این رژیم، برای نمونه ولادمیر پوتین و بشار اسد، در مورد این رژیم ترسیم می شود، مشروعیت داده شود یا اینکه بهتر است این امکان در اختیار اپوزوسیون ایران قرار گیرد تا بتواند صدای خود را به گوش برساند ؟

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د