دچار خود کرده شدن، معمولن نه یک موهبت که یک بدبختی است که فردای امروز که به نوبه ی خود امروز دیروز است، گریبان خیلی هامان را گرفته و می گیرد.
خواب بیداری، اصطلاحی است ایرانی که از روزگار پسا دانش فراگیر در سطح شعور عوام کالانعام، به فراموشی محسوس و عمدی سپرده شده است تا بلکه بدین روش بتوان روی گنده کاری های برخی از گزشتگان سرپوش گزاشت؛ اما من آمده ام تا ناز بنیاد کنم و این دیگ عن را برای ذهنیت ایرانی درگیر خرافات و چرندیات، هم بزنم تا بوی گندش بالا بیاید !!
در روزگارانی نه چندان دور یعنی تا همین چند دهه پیش که نه اینترنت و ماهواره ای بود و نه تلوزیون به این گستردگی رسیده بود و باور مردم به قدرت فراطبیعی رادیو گازوییلی معطوف می شد و البته از تلفن درست و درمانی هم خبری نبود، مردان خانواده هایی وجود داشتند که می باید برای کسب و کار راهی دیگر شهرها می شدند و در این رهگزر، زنان خویش را وادی تنهایی می سپردند. اما برای برخی از این مردان، رویدادهایی رفته است که از آن به عنوان خواب بیداری یاد می شود.
زنان دچار خواب بیداری می شدند و این را با مردان و خانواده ی خویش در میان می گزاشتند و از آن به عنوان "معجزه" یاد می کردند.
مشکل اساسی در این رویداد تاریخی آنست که تا احمق نباشد مفلس هم درنمی ماند و تا توده های نادان و ساده لوح را به ویروس دین و اسلام مبتلا نکنی، نمی توانی از باور و عقیده ی شان بهره کشی کنی که معتقد شوند باردار شدن زن در نبود شوهر، نه یک خیانت و فحشا که یک معجزه ی نجات بخش الهی است !!
حالت انگشت در دهان، یک حالت تحریک کننده و شهوانی است که در فیلم های جنسی از آن بسیار استفاده می شود:
اکنون با این نمونه، به این نیز بیندیشیم که مردم دین زده و دین باره نسبت به چه چیزها آبستن شده اند، آن هم در غیبت وعده ها و واقعیت های موجود ؟ تا چه حد و به چه چیزها آبستمان کرده اند که خودمان هم بی خبریم و تنها هنگامی سر از تخم وهم برمی آوریم و در عمل انجام شده قرار می گیریم که دیگر کار از کار گزشته و خمینی های حرامزاده ظهور کرده اند و حکومت تشکیل داده اند و خائنان به کشور و ملت، همچون "یاغی جنگل" و "مصدق دله السلطنه" را عین قهرمان جا زده اند و سال ها هم به این قهرمانان پوشالی دل بسته اند و اسناد خیانت را تا توانسته اند زیر خاک کرده اند و تا توانسته اند روشنفکران و روشنگران را کشتار کرده اند.
به این بیندیشیم که از چه خواب های آشفته ای برایمان خیال های شوم کرده اند و دروازه های تمدنی که در افقی زودرس در انتظار همتمان بودند را ویران کرده و به جای صنعت و تولید غیر نفتی و صادرات و تبدیل شدن به کره ی جنوبی باختر آسیا، تبدیل به فاضلاب الله زده ی شیعه ای شده ایم که زنانمان را برای زائران عرب آن لاشه استخوان مردار عرب موسوم به "عمام رضا"، به فحشا کشانده اند، حال آنکه خود به روسپی خانه ی "شهر نو" ایراد می گرفتند !!
به این بیندیشیم که چرا به جای ایجاد ذهنیت پرسش برانگیز در ذهنیت ایرانیمان، "ایمان تعبدی" و "تقلید از مجتهد و فقیه" دین فروش را برایمان تجویز کردند و ما برای هزاران سال بع بع کنان بله گفتیم و پشت سر آخوند روضه خواندیم و عر زدیم و هر مزخرفی که گفت و می گوید را می پذیریم. به این بیندیشیم که چرا استفراغ آخوند انگل مفت خواره را سر کشیده و می کشیم و همان استفراغ را روی یکدیگر هم بالا می آوریم و در گنجایش ذهنیت کودکانمان هم می ریزیم.
روزی که دیو سیرت آخوند را به از ریشه ی سرزمین آباد و یغما شده ی ایران درآوریم و گورهای عمامان عرب و عمام زادگان تازنده ی به ایران را با خاک یکسان کنیم و گورکاخ خمینی حرامزاده را به خلای همگانی تبدیل کنیم، روزی است که ملت ایران به خودآگاهی رسیده است که چیزی به عنوان خواب بیداری وجود ندارد و اگر کسی این بار آبستن شد، هم بیشعور است و هم خائن، زیرا او که می داند و نمی کند، نادان نیست، تبهکار است.
"لادن طباطبایی" بازیگر تلوزیون و سینمای آخوندی در فیلم "خواب و بیدار"؛ به حالت گرفته شده از سوی او یعنی فرو کردن آنتن بی سیم در دهان دقت کنید؛ این ژست، ویژه ی فیلم های جنسی است |
در روزگارانی نه چندان دور یعنی تا همین چند دهه پیش که نه اینترنت و ماهواره ای بود و نه تلوزیون به این گستردگی رسیده بود و باور مردم به قدرت فراطبیعی رادیو گازوییلی معطوف می شد و البته از تلفن درست و درمانی هم خبری نبود، مردان خانواده هایی وجود داشتند که می باید برای کسب و کار راهی دیگر شهرها می شدند و در این رهگزر، زنان خویش را وادی تنهایی می سپردند. اما برای برخی از این مردان، رویدادهایی رفته است که از آن به عنوان خواب بیداری یاد می شود.
زنان دچار خواب بیداری می شدند و این را با مردان و خانواده ی خویش در میان می گزاشتند و از آن به عنوان "معجزه" یاد می کردند.
مشکل اساسی در این رویداد تاریخی آنست که تا احمق نباشد مفلس هم درنمی ماند و تا توده های نادان و ساده لوح را به ویروس دین و اسلام مبتلا نکنی، نمی توانی از باور و عقیده ی شان بهره کشی کنی که معتقد شوند باردار شدن زن در نبود شوهر، نه یک خیانت و فحشا که یک معجزه ی نجات بخش الهی است !!
حالت انگشت در دهان، یک حالت تحریک کننده و شهوانی است که در فیلم های جنسی از آن بسیار استفاده می شود:
اکنون با این نمونه، به این نیز بیندیشیم که مردم دین زده و دین باره نسبت به چه چیزها آبستن شده اند، آن هم در غیبت وعده ها و واقعیت های موجود ؟ تا چه حد و به چه چیزها آبستمان کرده اند که خودمان هم بی خبریم و تنها هنگامی سر از تخم وهم برمی آوریم و در عمل انجام شده قرار می گیریم که دیگر کار از کار گزشته و خمینی های حرامزاده ظهور کرده اند و حکومت تشکیل داده اند و خائنان به کشور و ملت، همچون "یاغی جنگل" و "مصدق دله السلطنه" را عین قهرمان جا زده اند و سال ها هم به این قهرمانان پوشالی دل بسته اند و اسناد خیانت را تا توانسته اند زیر خاک کرده اند و تا توانسته اند روشنفکران و روشنگران را کشتار کرده اند.
به این بیندیشیم که از چه خواب های آشفته ای برایمان خیال های شوم کرده اند و دروازه های تمدنی که در افقی زودرس در انتظار همتمان بودند را ویران کرده و به جای صنعت و تولید غیر نفتی و صادرات و تبدیل شدن به کره ی جنوبی باختر آسیا، تبدیل به فاضلاب الله زده ی شیعه ای شده ایم که زنانمان را برای زائران عرب آن لاشه استخوان مردار عرب موسوم به "عمام رضا"، به فحشا کشانده اند، حال آنکه خود به روسپی خانه ی "شهر نو" ایراد می گرفتند !!
به این بیندیشیم که چرا به جای ایجاد ذهنیت پرسش برانگیز در ذهنیت ایرانیمان، "ایمان تعبدی" و "تقلید از مجتهد و فقیه" دین فروش را برایمان تجویز کردند و ما برای هزاران سال بع بع کنان بله گفتیم و پشت سر آخوند روضه خواندیم و عر زدیم و هر مزخرفی که گفت و می گوید را می پذیریم. به این بیندیشیم که چرا استفراغ آخوند انگل مفت خواره را سر کشیده و می کشیم و همان استفراغ را روی یکدیگر هم بالا می آوریم و در گنجایش ذهنیت کودکانمان هم می ریزیم.
روزی که دیو سیرت آخوند را به از ریشه ی سرزمین آباد و یغما شده ی ایران درآوریم و گورهای عمامان عرب و عمام زادگان تازنده ی به ایران را با خاک یکسان کنیم و گورکاخ خمینی حرامزاده را به خلای همگانی تبدیل کنیم، روزی است که ملت ایران به خودآگاهی رسیده است که چیزی به عنوان خواب بیداری وجود ندارد و اگر کسی این بار آبستن شد، هم بیشعور است و هم خائن، زیرا او که می داند و نمی کند، نادان نیست، تبهکار است.
نظرات