رد شدن به محتوای اصلی

چگونه شبه نظامی های بسیحی، بزرگ ترین فاجعه ی نظامی تاریخ ایران را رقم زدند

در آستانه ی سالگرد فاجعه ی عملیات کربلای ۴

کربلای ۴ بزرگ ترین کشتار نیروهای ایران در تاریخ جنگ ایران و عراق است، ارتشبد عبدالحلیم ابوغزاله وزیر دفاع پیشین مسر، در کتاب "جنگ عراق و ایران"، کربلای ۴ را بدترین عملیات این جنگ از دید سازمان دهی و طراحی مانور خوانده است و آن را به "یورش پیاده سواران ناامید انگل ستان و فرانسه و آلمان علیه نیروهای سنگر گرفته ی یکدیگر در کانال ها و مواضع دفاعی مجهز به تجهیزات پیشرفته در جنگ جهانی یکم" تشبیه کرده‌ است.



مزدوران رژیم در آن روزها که سرنوشت سربازان را رقم می زدند، در خاطراتشان از لو رفتن عملیات می گویند؛ آیت الله مردار هاشمی رفسنجانی از گفتگوی نفر به نفر با ۲۵ فرمانده ی کزایی سپاه پاسدران می گوید که هتا دو نفر از آنها هم دیدگاه نزدیک و مشترکی در خصوص عملیات نداشتند !! کوثری فرمانده ی سپاه محمد راسولولا در خصوص این نقل قول رفسنجانی می گوید:

"ما از آن دسته نظامی‌ هایی نبودیم که به دانشگاه نظامی برویم، کانالیزه بشویم و هر چه فرمانده خواست، بگوییم چشم. ما به عنوان بسیجی و سپاهی به جبهه رفتیم و هرچه به نظرمان می‌ رسید می‌ گفتیم. همه ی فرماندهان همین‌ طور بودند. حاج حسین خرازی، حاج احمد کاظمی، حاج همت و حاج قاسم سلیمانی نیز اینگونه بودند. در این جلسات، آقا محسن، آقا رحیم، آقای شمخانی و آقا رشید هم نظر دادند".
گفتگو با خبرگزاری موسوم به دفاع مقدس

قاسم سلیمانی که امروز بسیاری به گزاف او را یگانه منجی نبرد سیاه و سپید با داعش می دانند، اینگونه نقل می کند:

"در کربلای چار، جوی‌ های خون کوچکی روان بود و من این جوی‌ های خون را به چشم خودم دیدم و دیدم چگونه آنها بدون ذره‌ ای ابهام، ترس و تردید به اروند زدند، در حالی که دشمن در بالای خاکریز‌ها به آنها نگاه می‌ کرد و تک تک آنها را با تیربارهای خود نشانه می‌ رفت و آنها ذره‌ ای ترس به خودشان راه ندادند" !!
ایسنا - ۶ دی ۱۳۹۲

می گویند عملیات لو رفته بود، آیت‌ الله طاهری‌ اصفهانی‌ عمام جمعه ی پیشین رژیم در اصفهان، درباره ی تجربه ی خودش از این جنگ گفته است:

"عملیات‌ کربلای‌ چار بود. [...] به‌ خط‌ مقدم‌ که‌ رسیدیم‌، دیدم‌ که‌ عراقی‌ ها از منورهایی‌ استفاده‌ می‌ کنند که‌ شب‌ را مانند روز روشن‌ می‌ کند. به‌ خرازی‌ گفتم‌ خودت‌ را به‌ آقای‌ هاشمی‌ برسان‌ و بگو که‌ عملیات‌ لو رفته‌ است‌. خرازی‌ رفت‌ و برگشت‌ و گفت‌ که‌ آقای‌ هاشمی‌ گفته‌ که‌ من‌ مقلد عمام‌ هستم‌ و باید عملیات‌ انجام‌ شود. من‌ پاسخ‌ دادم‌ که‌ عمام‌ هم‌ اگر شرایط‌ را ببینند، اجازه‌  ی عملیات‌ نخواهند داد. اما به‌ هر حال‌ عملیات‌ انجام‌ شد. بچه‌ های‌ ما چند دسته‌ بودند، گروهی‌ که‌ زیر آب‌ می‌ رفتند و یک‌ لوله‌ هایی‌ برای‌ نفس‌ کشیدن‌ از بالای‌ سرشان‌ روی‌ آب‌ بیرون‌ می‌ آمد و عده‌ ای‌ هم‌ که‌ با قایق‌ می‌ رفتند. عراقی‌ ها این‌ لوله‌ ها را می‌ زدند و وقتی‌ بچه‌ های‌ ما مجبور می‌ شدند سرشان‌ را بالا بیاورند، آنان‌ را به رگبار می بستند. خلاصه‌ تعداد زیادی‌ از بچه‌ های‌ ما کشته شدند."
اعتماد ملی، ۹ خرداد ۱۳۸۵



طولانی شدن جنگ، سیاست "جنگ تا یک پیروزی" را هم نافرجام کرده بود. پس از عملیات اشغالگرانه ی والفجر ۱۰ در منطقه ی حلبچه، عراق به شکلی گسترده به فاو حمله کرد و آن بخش از حاک عراق را از اشغال ایران پس گرفت. به این ترتیب، موازنه ی قوا کاملن به سود دشمن برهم خورد و ارتش عراق پس از آن توانست تمام مناطق اشغال شده از سوی ایران را بازپس گرفته و هتا بار دیگر وارد خاک ایران شود. چاره‌ ای جز پذیرش قطع نامه ی ۵۹۸ نمانده بود.
مجله ی مطالعات راهبردی بسیج - پاییز ۱۳۸۵ - شماره ی ۳۲

دو هفته پس از کربلای چار، دوباره هزاران جوان ایرانی به خاک خون افتادند تا این یقین برای برخی فرماندهان حاصل شود که فتح بصره به این سادگی ها هم که در توهم خود می پنداشتند، نیست !! پیدا شدن بقایای پیکر جانباختگان زنده به گور غواص، این پرسش را به ذهن می آورد که دیکتاتور رژیم یعنی شخص خمینی حرامزاده، فرمانده ی جنگ یعنی شخص آیت الله مردار رفسنجانی و دیگر فرماندهان ارشد مقصر در شکست این عملیات چه کسانی بودند و چه توضیحی برای ارتکاب به جتایات جنگیشان دارند ؟ و امروز چگونه با اعتماد به نفسی شگفت انگیز از تک تک تصمیمات خود دفاع می کنند و دوباره در شیپور جنگ می دمند ؟؟


همین جستار در تریبون زمانه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...