شعری زیبا برای كوروش از چكامه سرای زرتشتی بانو توران بهرامی
در آفاق كورش چنان درگرفتی كه آنرا چو خورشید خاور گرفتی
ترا همرهی كرد فر خدایی ز فر خدا سایه بر سر گرفتی
نسب بردی از مادی و پارسی هم فر،از هر دو، آن آریا فر گرفتی
به آیین مزدا دل و جان سپردی وز انگیزهاش راه داور گرفتی
اگر چند بودی به كیش اهورا ولی پاس ادیان دیگر گرفتی
به قوم یهود آنچنان مهر كردی كز آن قوم نام پیمبر گرفتی
به تاریخ یادت چنان مانده نیكو كه نام خوش دادگستر گرفتی
پی افكندهای معبد قوم موسی توانایی از چرخ اخضر گرفتی
همه سرفرازی و آزادگی را چو آزاد سرو تناور گرفتی
به نیروی نیكی و پاكی و دانش جهان كهن را سراسر گرفتی
مسخر نمودی دل مردمان را به داد و دهش هفت كشور گرفتی
در آن دورهی تار و آن شام ظلمت ز دریای توفنده گوهر گرفتی
حقوق بشر را چنان پی نهادی كه نوع بشر را برابر گرفتی
همه بندگان را به یك چشم دیدی خرد را به هر كار یاور گرفتی
نكردی به كس بار، آیین خود را جهان بینی از مهر و اختر گرفتی
ز گنجور تاریخ تا واپسین دم به از گوهر و برتر از زر گرفتی
نظرات