زندگینامه
سعدی در شیراز دیده به جهان گشود. خانوادهاش از دینآموختگان بودند و پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود. پس از درگذشت پدر، سعدی که هنوز نوجوان بود، به توصیه اتابک برای ادامه تحصیل عازم بغداد شد و در مدرسه مشهور نظامیه و دیگر حوزههای علمی آن شهر به دانشآموزی پرداخت.
تا ۶۲۳ (هجری قمری) (۱۲۲۶ (میلادی)) سعدی به عنوان طالب علم در بغداد ماند و از محضر استادانی چون شیخ ابوالفرج جوزی و شیخ شهابالدین سهروردی بهره برد. پس از دانشآموختگی تصمیم به ترک بغداد گرفت ولی چون ایالت فارس ناامن و محل تاخت و تاز مغولان بود، به شیراز بازنگشت و برای حج گزاردن و جهانگردی یک رشته سفرهای طولانی را در پیش گرفت.
در این که سعدی از چه سرزمینهایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر است و به حکایات خود سعدی هم نمیتوان چندان اعتماد کرد، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، یمن و افریقای شمالی هم دیدار کرده باشد. او در این سفرهای سخت ماجراهای بسیار از سر گذراند که اسارتش به دست فرانکها و بردگی در کار ساختمان برج و باروی شهر طرابلس از آن جمله است.
پس از حدود سی سال جهانگردی، وقتی سعدی به زادگاه خود بازگشت، مردی کهنسال بود (۱۲۵۵ (میلادی)) و ابوبکر بن سعد بن زنگی بر فارس حکومت میکرد. سالهای باقیمانده عمر سعدی به موعظه و نگارش گذشت. با استفاده از تجربهها و آموختههایش کتاب بوستان را در سال ۶۵۵ (هجری قمری) (۱۲۵۷ (میلادی)) به نظم، و گلستان را در سال ۶۵۶ (هجری قمری) (۱۲۵۸ (میلادی)) به نظم و نثر نگاشت.
آثار سعدی
گلستان سعدی
گلستان سعدی نام کتابی است که سعدی در میانههای عمر و یک سال پس از نوشتن بوستان (کتاب نخستش) آن را به نثر روان فارسی نوشت. از نثرهای روان، و بیمانند گلستان است که آن را استاد سخن میدانند. سعدی در همان ابتدا و در دیباچه گلستان، کتاب خود را با نثری آغاز میکند که به واقع نشان دهنده چیرگی او در سخنوری و دانش او در واژه گزینی فارسی است. رفتار شاهان، منش درویشان، مزایای سکوت، جوانی و پیری از جمله موضوعاتی است که سعدی در هشت باب گلستان از آنها سخن میراند.
خدا کشتی آنجا که خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد
گلستان کتابی است که سعدی یک سال پس از اتمام بوستان، کتاب نخستش، آن را به نثر آهنگین فارسی در هفت باب «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت» نوشتهاست.
پایان یافتن گلستان به دست سعدی برابر است با زمانی که مغولان به وسیله هلاکوخان موفق به فتح بغداد شدند.
غزلیات
غزلیات سعدی در چهار کتاب طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شدهاست.
در مدح سعدی
آنچه سعدی در مورد خویش میسراید
هفت کشور نمیکنند امروز بی مقالات سعدی انجمنی
منآن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم
هر متاعی ز مخزنی خیزد شکر از مصر و سعدی از شیراز
منم امروز و تو انگشتنمای همه خلق من به شیرین سخنی و تو به خوبی مشهور
سعدی افتادهای است آزاده کس نیاید به جنگ افتاده
در بارگاه خاطر سعدی خرام اگر خواهی ز پادشاه سخن داد شاعری
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید هـزار سال پس از مرگ او گرش بویی
سخن دیگران نسبت به سعدی:
مجد همگر: از سعدی مشهور سخن شعر روان جوی کاو کعبه فضل است و دلش چشمه زمزم
همام تبریزی در ستایش سعدی: همام راسخن دلفریب و شیرین است ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازی
سیفالدین فرغانی معاصر سعدی، خطاب به وی:
نمیدانم که چون باشد به معدن زر فرستادن به دریا قطره آوردن به کان گوهر فرستادن
چو بلبل در فراق گل از این اندیشه خاموشم که بانگ زاغ چون شاید به خنیاگر فرستادن
حدیث شعر من گفتن کنار طبع چون آبت به آتشگاه زرتشت است خاکستر فرستادن
ضمیرت جام جمشید است و در وی نوش جانپرور برٍ ِاو جرعهای نتوان از این ساغر فرستادن
تو کشورگیر آفاقی و شعر تو تو را لشکر چه خوش باشد چنین لشگر به هر کشور فرستادن
آیت الله خمینی:
شاعر اگر سعدی شیرازی است بافتههای من و تو بازی است
دکتر عبدالحسین زرینکوب:سعدی معانی لطیف تازه را در عبارات آسان بیان میکند و از تعقید و تکلف برکنار میماند.بعید نیست اگر بگوییم این بیت را در وصف خود سرودهاست:
صبر بسیار بباید پدر پیر جهان را، که دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.
محمدعلی فروغی دربارهٔ سعدی مینویسد «اهل ذوق اِعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفتهاست ولی حق این است که ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم».
ضیاء موحد دربارهٔ وی مینویسد «زبان فارسی پس از فردوسی به هیچ شاعری بهاندازهٔ سعدی مدیون نیست».
زبان سعدی به «سهل ممتنع» معروف شدهاست، از آنجا که به نظر میرسد نوشتههایش از طرفی بسیار آساناند و از طرفی دیگر گفتن یا ساختن شعرهای مشابه آنها ناممکن.
گارسن دوتاسی : سعدی تنها نویسنده ایرانی است که نزد توده مردم اروپا شهرت دارد
باربیه دومنار : در آثار سعدی لطف طبع هوراس، سهولت بیان اوید، قریحهی بذلهگوی رابله و سادگی لافتونن را میتوان یافت
سر ادوین آرنولد : باری دگر همراه من آی، از آن آسمان گرفته،
تا گوش بر نغمهی خوشآهنگ و سحرآسای سعدی گذاریم،
بلبلی هزاردستان، که، از دل گلستان خویش، به پارسی هر دم نوایی دیگر ساز خواهد کرد
حکایات
سعدی جهانگردی خود را در سال ۱۱۲۶ آغاز نمود و به شهرهای خاور نزدیک و خاور میانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد(این جهانگردی به روایتی سی سال به طول انجامید)؛ حکایتهایی که سعدی در گلستان و بوستان آوردهاست، نگرش و بینش او را نمایان میسازد. وی در مدرسه نظامیه بغداد دانش آموخته بود و در آنجا وی را ادرار بود. در سفرها نیز سختی بسیار کشید، او خود گفتهاست که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود.
آن طور که از روایت بوستان برمی آید، وقتی در هند بود، سازکار بتی را کشف کرد و برهمنی را که در آنجا نهان بود در چاله انداخت و کشت؛ وی در بوستان، این روش را در برابر همه فریبکاران توصیه کردهاست. حکایات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و و پارهای مطایبات است. سعدی، ایمان را مایه تسلیت میدانست و راه التیام زخمهای زندگی را محبت و دوستی قلمداد میکرد. علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود.
بوستان
بوستان کتابیاست منظوم در اخلاق در بحر متقارب (فعولن فعولن فعولن فعل) و چنانکه سعدی خود اشاره کردهاست نظم آن را در ۶۵۵ ه.ق. به پایان بردهاست. کتاب در ده باب تألیف و تقدیم به بوبکر بن سعد زنگی شدهاست. معلوم نیست خود شیخ آن را چه مینامیدهاست. در بعضی آثار قدیمی به آن نام سعدینامه دادهاند. بعدها، به قرینهٔ نام کتاب دیگر سعدی (گلستان) نام بوستان را بر این کتاب نهادند.
بابهای آن از قرار زیر است:
عقل و تدبیر و رای
احسان
عشق و مستی و شور
تواضع
رضا
قناعت
عالم تربیت
شکر بر عافیت
توبه و راه صواب
مناجات و ختم کتاب
آنچه عیان است اینکه بوستان بر سبک مثنوی حماسی سروده شده و احتمالا سعدی آنرا به تقلید از فردوسی و بر وزن شاهنامه سرودهاست، حال آنکه طبع لطیف او فرصت حماسه سرایی بر وی نگستردهاست آنسان که در شعر حماسی خود میسراید:
مرا در سپاهان یکی یار بود که جنگاور و شوخ و عیار بود
در این بیت نیز صفت شوخ بودن شاهدان را به جنگاوران منتسب میکند؛
واین شعر که قیاس بوستان وشهنامهاست.
فردوسی میسراید:
برد کشتی آنجا که خواهد خــدای وگر جامه بر تن درد ناخـــدای
نظرات