رد شدن به محتوای اصلی

مواهب زنده بودن به نرخ روز

عن چپ ها نخوانند...


تمرگیدن و لاسیدن با خودی اخوی چپ که چه قدر ممالک کمونیست زده خوب و خوشند، از دست یاوه هایی بود که توله مارکسیست ها یا همان "کمونیست های کتابی" بدان دل مشغولی داشتند و زندگی خود را با این یاوه های هرگز ندیده تاخت زدند و ایران را به آتش کشیدند. هدف از این مقاله سرزنش آن گوسالگان نیست، بلکه فرهنگی است که گاوهایی چنین گوساله پرور را بیرون داده است.

از افسانه ی کزایی میهن پرستی قجر زاده ی حرامزاده ای به نام هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" گرفته تا زنیکه ی سلیته ی قجری "مریم قجر دو شوهر"، این تبارهای انیرانی ریشه دوانده در ایران بوده اند که همیشه به ایران خیانت کرده اند و شوند آن گشته اند که ایرانیان کشتار شده و در محرومیت و رنج فرو روند و کشور ما آماج یورش ها و نابسامانی ها و ناآرامی ها قرار گیرد.


این عنصر خیانت است که در خاک ایران کاشته شده است.

ما به یک نوزایی و یک براندازی فرهنگی و تاریخی نیازمندیم. پیوسته باید در این اندیشه بود که براندازی جمهوری اسلامی هرگز کفایت نمی کند. به دیگر سخن، اگر تنها هدف این باشد که یک رژیم ولایت فقیهی که چنین روزگاری را بر ما تحمیل می کند را براندازیم و کاری به ریشه های دشمنی از درون و خیانت های پیدا و پنهان دینی و غیر دینی، قومی و ضد ملی نداشته باشیم، این یک نشانی غلط دادن است که ما را به راهی به جز ویرانی هر چه بیشتر نمی برد. جمهوری اسلامی باید روزگاری براندازی شود که اسلام اهریمنی و تخم خائنان به این کشور و تاریخ و تمدنش نیز براندازی شوند.

یک پاکسازی تباری و فرهنگی، اجتماعی و ملی را باید در دید داشته باشیم.


باید آنان که نسل اندر نسل به سان قجرها و به سان فرمانفرمایان و به سان بسیاری از تبارها و خانواده های دیگر که پشت اندر پشت به این کشور دشمنی داشته و به همه چیز ایرانیان خیانت کرده اند را براندازی کنیم.

آنان کسانیند که به نام ایرانی گری در این کشور به قدرت رسیده اند و همیشه مایه ی آشوب و ویرانی گشته اند. نسل های آینده ی کشور را در بن بست ویرانگر و تباه کننده ی دشمنی احمقانه و خیانت آمیز با آمریکا آچمز می کنند و خود آزادانه به همه جای جهان تیز کلنگ می اندازند و توله های حرامزاده ی شان یا زاییده ی آمریکا و کانادا و اروپا هستند یا آن انگل زاده هایشان را برای لفت و لیس و بهره مندی از زندگی آزاد و البته به خرج جیب ملت ایران، به همان آمریکا فرستاده اند.

زنده بودن به نرخ روز، حال و روز ملتی است که افسارش را در اختیار خائنان و زهد فروشان و ظاهر سازان داده است.

ملتی که درد و ورم دارد که بیضه ی اسلام اهریمنی و تحمیلی عرب را نگاه دارد و بر سر گورهای تازیان مرده و پوسیده استخوان، عر بزند و شفا و حاجت بخواهد. این سفله پروری که از سوی "بنیاد خیانت پیشگان ایرانی ستیز ایران زاد" در خاک ایران کاشته و رویانده می شود، باید براندازی گردد تا در نسل های آینده شاهد توده های خرمسلک و الله زده، دین باره و بیگانه پرست نباشیم که در عین آنکه در بازی تیم ملی با دیگر کشورها، جرات کنند که پرچم های بیگانه و هتا تیم کشور رقیب را در خاک خودی بالا ببرند.



این بی هویتی محض است که درمانش در درازنای سده ها موجود خواهد بود، اگر امروز آغاز کنیم و تخم این انگل زاده های خائن را در ایران بخشکانیم.

چرا مردم ایران اینقدر به زبان پارسی بی مهرند و چرا همیشه ایرانیان در سایه ی ترس از تجزیه و فروپاشی کشور قرار دارند ؟ آیا می توان با چنین وضعیتی، امید به بهیود قوامدار و ریشه دار امور داشت ؟ پاسخ اینست که تا دشمن خانگی وجود دارد و هتا به قدرت ایران تکیه زده است، ایرانیان روی آسایش نخواهند دید و این ویرانی و نابسامانی را جهان وتنان هستند که بر ایران روا می دارند و با این خیانت، ایران را از تمدن و فرهنگ درخشان و انسانی خود دور می سازند که کم ترین نتیجه ی ایجاد این بی هویتی عمدی و ساختگی، رفتارهای احمقانه ای چون برافراشتن پرچم بیگانگان در خاک میهن در برابر تیم ملی خود است !!

بزنید ریشه ی اسلام و آخوند را و بکشید تخم دین و بیگانه پرست پبنگلیش باز را که نه خدایی بوده و هست و نه آخرتی است و نه فرجامی. هر چه هست اینجاست و برای آزادیتان و زندگی به سبک ایرانی آنگونه که بوده اید و می خواهید باشید، بجنگید...







نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...