اگر آیندگان خواستند که درباره ماهیت حکومت اسلامی ایران پژوهش کنند کارشان چندان دشوار نیست. حکومت اسلامی رژیمی است که وزیر فرهنگش "عطا الله مهاجرانی" بود. همو که در تایید فرمان ترور سلمان رشدی توسط خمینی، کتاب نوشت و استدلال کرد که در زمان پیامبر اسلام هم کسی که به او اهانت می کرد را به فرمانش ترور می کردند. این وزیر فرهنگ که کراهت درونش به بیرون هم سرایت کرده و مدتهاست که رحل اقامت در سرزمینی افکنده که مالیات دهنده اش پول می دهد که جان نویسنده را از گزمه های حکومت متبوع "خداداد تاری وردی" حفظ نماید, این تجسّم وقاحت همان کسی است که به عالم و آدم اتهام وابستگی زده و می زند و وقتی که گند پول گرفتنش از دولت سعودی در می آید به زدن لبخندی نفرت انگیز که به قول فرنگی ها "ترید مارک" او شده، بسنده می کند.
گفته های رضا پهلوی را پسندیدم. راست آن است که ما همه چیز را باخته ایم. همین حالا هم که حکومت اسلامی برود سالها وقت لازم است که به جایی برسیم که چهل سال پیش بودیم و جهان چهار اسبه رو به جلوست. فقط تصور کنیم که در آینده ای نزدیک, دنیای متمدن, اتوموبیلهای برقی با امکانات و کیفیت خیره کننده را جایگزین همتای بنزینی خواهد کرد و ایرانی بینوا هنوز دارد قسط پراید خود را می دهد.
مجال بی رحمانه اندک است.
نه تنها اموال حکومت اسلامی در خارجه باید به نفع مردم ایران ضبط شود که اموال چپاول شده توسط ملّازاده ها هم باید مشمول این داستان گردد. دهکده جهانی یعنی همین. اگر کثیف کردن آب در چین، ماهی های خلیج مکزیک را آلوده می سازد و مشکلات نوع بشر جهانی شده، حل کردنش هم کمک جهانی می طلبد. فقط همین مساجد و حسینه هایی که در خارجه ساخته اند و پولهای بی حساب و کتابی که در آن خرج می کنند دل هر بیننده ای را به درد می آورد.
راستی آیندگان این را هم بدانند که حکومت اسلامی رژیمی بود "شبنم رعایی" را به جرم بهایی بودن از دانشگاه اخراج کرد و طرف امروز در دانشگاه هاروارد در قلّه های علم می درخشد. یکی از کورسوهای امید من برای آینده ایران، همین مغزها و نوابغ فراری داده شده ایرانی هستند. اگر روزی یک سیستم حسابی بر مملکتمان حاکم شود شاید اینها بتوانند به کمک اندیشمندان داخل، ایران را زنده کنند.
فرهاد طباطبایی
نظرات