رد شدن به محتوای اصلی

آرایش براندازانه ی ملی در برابر دشمنان و خائنان تجزیه طلب و چپ

این نوشتاری است گسترده و مفصل تر بر دیدگاهی که پیشتر در پایین جستار آقای "فاضل غیبی" در "کیهان لندن" با عنوان "راست ملی در برابر چپ ضد ملی" نوشته بودم. درود بر نویسنده ی گرامی این جستار از برای موشکافی و گسترش مفهوم میهن پرستی. توضیحی که با بیان شیوا و به کار بردن واژگان و عبارت های مناسب، میخ سخن را محکم و در جای درستی کوبید. این نبرد و بیداری جهانی انسان ها به درونمایه ی خیانت آمیزانه ی چپ های جهانی، نبردی است که در همه جای جهان آغازیدن گرفته و هتا چپ های فرگشت یافته ی چین نیز بدین قرار پی برده اند که اسلام تحمیلی عرب و مسیحیت جهانخوار، زهرآلوده اندیشه هایی اشغالگر هستند و باید به جای آنها، به رسم و رسوم ملی و میهنی دست یازید.


چپ ایرانی در خیانت و ایران ستیزی، کارنامه ی بسیار ننگین و سیاهی دارد. چه بسیار رویدادهایی را که در بیان تاریخ ناگفته گزاشته و سانسور کردند تا نسلی ناآگاه و کژفهم به بار آورند و چه بسیار خائنانی که به جای قهرمان به مردم جا زدند و این گنجشگک های رنگ شده را یک بار به نام "میرزا کوچک خان جنگلی" (یاغی جنگل) به مردم فروختند و گاهی به نام هزرط "محمد مصدق دله السلطنه". هر آن چه که تجزیه طلب و ایران ستیز بود و گامی علیه منافع ملی ایران برداشته بود را برکشیدند و به عنوان فردی موجه و درستکار به مردم قالب نمودند و انبوهی از مردم هم گله گله به دنبال سر این دجالان و آلت دستان چپ جهانی روانه شدند و زیر پرچمشان سینه زدند.

آن روزگاری که فلان چپ تروریست که آهنگ ترور ولی عهد کشور را داشت، پیشوا و مقتدای مستضعفان کزایی خویش را در قاموس علی و اوسین می دید، آن روزگاری بود که دیگر کار از کار گزشته بود.



این مرزبندی مشخصی که باید میان ایران میهن پرست یا همان راست ملی با چپ ضد ملی و جهانی بکشیم، همان خط کشی میان ایران پرستان و مصدق الهی ها و قوم گرایان و تجزیه طلبان و مجاهدین و فداییان خلق و پان ایرانیست های مصدقی و حکومتی و سوسیالیست ها و کمونیست های توده ای و البته آخوندهاست. چند سال پیش کتابی پیرامون چگونگی ریشه کن کردن تخم انگل آخوند را با عنوان "مرامنامه ی روز ملی آخوند کشان" در وبلاگ خود منتشر کردم تا بلکه سندی باشد بر آرمان خاستگاه ایران پرستانی که می دانند درمان کشور و فرهنگ میهن، به ناچار از چه راهی خواهد گزشت.

افزون بر این، قلم شیوای شما، من خواننده را میخ کوب کرد و جالب تر آن شد که دیدم در نشریه ای به نام "کیهان" است که این سخنان میهن پرستانه، دلیرانه و بی سانسور و ملاحظه، گفته می شوند.

ما در یک نبرد جهانی علیه چپ ها به سر می بریم و باید جهانی ببینیم و بیندیشیم و منطقه ای و ملی اقدام کنیم.


آنچه که در مقاله ی جناب غیبی به خوبی بدان پرداخته شده است، استفاده ی دست بالای آخوندهای مغلطه باز و سفسطته گر دین فروش از آلت دست های چپ است. اینکه، آخوندها و الله پرستان سنتی همچون موتلفه ی اسلامی (بازاری) تا الله پرستان بنیادگرای "سلطنت مشروعه چی" از جماعت چپ بی وتن که چیزی جز مشتی کمونیست و سوسیالیست کتابی بیشتر نبوده و نیستند، به عنوان ابزار و دستمال یک بار مصرف استفاده کرده اند تا به قدرت برسند و با آوردن نکبتی به نام "ولایت فقیه"، از دهان سرکرده ی خونخوارشان هزرط "عمام خمینی حرامزاده" اینگونه مدعی شوند که: "ولایت فقیه همان ولایت راسولولا است" !!

سپس دیدیم که با همه ی آن چپ ها چه معامله ای شد و این دستمال توالت های چپ تار و مار و مطرود شدند.

در ادامه ی این پرداخت مناسب بدین موضوع، مسئله ی چپ ها که همیشه و تنها سرنگونی حکومت ملی در هر کشوری از جمله میهن عزیزمان ایران بوده است، یکی از نکات کلیدی است که به آن توجه شده است. یعنی تا هنگامی که حکومت ملی پادشاهی مشروطه ی ایران بر سر کار بود، چپ مغزان به درد دستگاه دین فروش آخوندی می خوردند و بس و پس از آن این آخوندها بودند که چهره ی واقعی و اهریمنی خود را به تمام و کمال نشان دادند و کت و شلوار دمکرات بازان و فکل کراواتی های ملی منقلی را یکچا شستند و کنار گزاشتند.


این درس بزرگی برای تاریخ سیاسی کشور ما بود که اگر هتا بنا به گفته ی زنده یاد "کسروی تبریزی"، ملت ما یک حکومت هم به این آخوندها بدهکار بود تا بیایند و گند بزنند و همه ببینند که چه ایران ستیزان خون آشامی هستند، ما از این هفت خوان کشنده ی ویرانگر هم رد شده ایم و دیگر حجت بر همه ی ما تمام شده است و این گواهی است تاریخی که چشم مردم ایران دیگر می بایستی نسبت به این بازی ها هم باز شده باشد و دیگر نه فریب آخوند و دین بارگان را بخورند و نه در تله ی چپ مغزانی گیر بیفتند که داد از یاوه ها و خیانت های مصدق دله السلطنه می زنند و دفتر سیاسیشان را در عین شعار "مرگ بر امپریالیسم آمریکا"، در واشنگتن و پاریس باز می کنند !!

زمانه زمانه ای است تعیین کننده و ما در بطن جریان این روزگار تاریخ ساز قرار گرفته ایم و به نام ایران و به نام میهن و ملت یکپارچه ی ایران، می باید این رژیم سر تا پا تقصیر جمهوری اسلامی را سرنگون کرد و این نیاز به اراده ای ملی دارد. روزگاری که میهن پرستان انسان دوست بر قدرت این کشور تکیه زنند و خردمندان و فرهیختگانش زمام امور میهن را به دست گیرند، آن روز آستانه ی روزگار شکوفایی ایران خواهد بود؛ آغازی برای رسیدن به تمدن بزرگ...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...