رد شدن به محتوای اصلی

احکام برده داری در اسلام و قرآن کزا

بُرَیده نقل می کند:
"پیامبر علی را برای آوردن خمس غنیمت نزد خالد فرستاد و من از علی متنفر بودم. علی پس از مقاربت با کنیزی که جزو خمس بود، حمام کرده بود. من به خالد گفتم: "آیا این را نمی بینی ؟ وقتی ما نزد پیامبر رسیدیم، این را برایش خواهم گفت". او گفت: " بریده !! آیا تو از علی متنفری ؟" من گفتم: "بله". او گفت: "آیا نفرت تو از علی به این خاطر نیست که او از خمس، سزاوار بیش از آن است ؟"


یادداشت ذیل این حدیث می گوید:
"بریده از علی متنفر بود به این دلیل که او کنیزی را از غنیمت برای خود برداشته بود و او بریده این را خوب نمی دانست".

در اینجا، علی زنی که به تازگی به اسارت درآمده است را تملک کرده، با او نزدیکی می کند. هنگامی که این ماجرا را برای محمد بازگو می کنند، او آن را تایید می کند. توجه داشته باشید که برده ها غنیمت به حساب می آمدند و جزو دارایی های یک مرد الله پرست به شمار بودند، پس آنها، یعنی نرهای الله پرست، می توانند از برده های زن برای مقاربت استفاده کنند و یا به آنها تجاوز کنند. 

اناس نقل می کند:
"... پیامبر جنگاورانشان را کشت و زاد و رود و زنانشان به اسارت برده شدند...". 

این حدیث شامل جزییات یورش به یهودیان خیبر است. دوباره، شمار بسیاری از زنان و بچه ها به بردگی گرفته می شوند.


متن های اسلامی دیگری موجودند که نشان می دهند محمد چگونه بردگان را خرید و فروش و یا آزاد می کرده. نقل قول های زیر، از کتاب "پشت پرده" هستند:

"ابن قییم الجزیه فقیه بزرگ و مورخ اسلامی، در کتاب خود "زاد المعاد"، بخش ۱، رویه ی ۱۶۰ می گوید:
"محمد برده ها و کنیزهای بسیاری داشت. او آنها را می خرید و می فروخت، اما بیشتر می خرید. او یک بار یک برده ی سیاه را به دو تا فروخت (یکی را با دو تا عوض کرد). برده های خریداری شده ی او بیشتر از آنهایی بودند که می فروخت".

محمد شماری برده ی سیاهپوست داشت. یکی از آنها "مَهران" نام داشت که محمد او را وامی داشت که بیش از آنچه در توان یک مرد معمولی است کار کند. هر گاه که محمد و مردانش به سفر می رفتند و از حمل اثاثیه ی شان خسته می شدند، او مهران را وامی داشت که آنها را حمل کند. مهران می گفت:
"هتا اگر در یک سفر، من به اندازه ی بار ۶ یا ۷ الاغ هم بار داشتم، باز هم هرکس خسته می شد ممکن بود رخت ها یا سپر یا شمشیرش را روی من بیندازد تا آن بار سنگین را حمل کنم". تبری وجزیه، هردو این را ثبت کرده اند، پس اسلام این رفتار را درست می داند.

علی که داماد محمد بود، کنیز عایشه را جلوی محمد تازیانه زد تا به زنای عایشه اعتراف کند. محمد هتا یک کلمه هم برای منع زدن یک برده ی زن، به علی نگفت.
سیره ی رسول الله، ر ۴۹۶


در سیره ی رسول الله، محمد ۸۰۰ مرد را قتل عام می کند و زنان و بچه هایشان را به بردگی می گیرد. او دست کم یک زن یهودی به نام ریحانه را به صیغه می گیرد و مابقی را به مسلمانان می سپارد. سیره می گوید ( ر ۴۶۶):
"سپس فرستاده ی الله، دارایی ها، زنان و کودکان بنی قریظه را میان مسلمین تقسیم کرد..." و "سپس فرستاده ی الله، سعد زید، برادر اشحل را با شماری از زنان اسیر بنی قریظه به نجد فرستاد و او آنها را در ازای اسب و سلاح فروخت".

یک چیز قطعی است:
"محمد یک برده دار بود. نام های بسیاری از برده های محمد به تفضیل در متون اسلامی آمده است".

حقوق برده ها در اسلام
بنا بر حقوق اسلامی، برده ها از کم ترین حقوق مدنی و قانونی برخوردار بوده اند. برای نمونه:

• نرهای الله پرست اجازه داشتند هر گاه که می خواهند با زنان برده رابطه ی جنسی برقرار کنند: "آیات ۴:۳، ۴: ۲۹، ۳۳:۴۹".
• بردگان در برابر اربابانشان به همان اندازه خوار بودند که اربابان در برابر خدا: "آیه ۱۶:۷۷".
• بنا بر سنت اسلامی، انسان ها در هنگام اسارت می توانستند کشته شوند یا به بردگی کشیده شوند. این نشان می دهد که برده ها باید از پایه ای ترین حق انسانی یعنی حق زندگی، آغاز می کردند.
• بنا بر فقه اسلامی، برده ها کالا بودند. فروش برده ها همتای فروش جانوران بود.
• محمد فرمان داد تا شماری برده که از سوی اربابانشان آزاد شده بودند، دوباره به بردگی گرفته شوند.
• تازیانه زدن برده ها دارای مجوز اسلامی است.
• بنا بر اسلام، شهادت برده در دادگاه قابل پذیرش نیست. ابن تمیه و بخاری، هردو این را ذکر کرده اند.
• بنا بر اسلام، یک الله پرست را نمی توان برای قتل یک برده کشت.
• بنا بر فقه اسلامی، برده ها نمی توانند خودشان برای خودشان همسر انتخاب کنند: "ابن حزم، جلد ۶، بخش ۹".
• بنا بر فقه اسلامی، برده را می توان واداشت تا با هر کسی که اربابش می خواهد ازدواج کند: "ملک ابن اناس، جلد ۲، ر ۱۵۵".


همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...