هیچ اهریمنی در دوزخ نیست، همه ی اهریمنان اینجا هستند. این اشاره ای است به کاوش هر روزه ی کسانی که به دنبال آزادی و برابری و رفع تبعیض ها و ستم ها هستند و از آنجا که هر چه بیشتر می کاوند، کمتر می یابند، آری همه ی اهریمنان اینجا بر روی زمینند و زمین آکنده از ستم است.
حقوق هیچ ملتی هرگز در طبق انصاف و اخلاص بدانها پیشکش نشده. همیشه برای آزادی ها جنگ شده است و برای به زیر کشیدن ها انقلاب. همیشه ی تاریخ انسان پر است از تضاد در اخلاقیاتی که در ادبیات خود دارند و کنش هایی که در واقعیت انجام داده است. آنچه این میان همیشه قربانی می شود، ساختاری است که خلاقیت را از دست قشر اندیشمند و سودمند هازمان می گیرد و علیه خودش به کار می برد.
این صدای خاموش که با انگیزه های نیک، در سکوت خود مرده و فراموش شده و به جایش خار و خشم روییده است، صدای مظلومانی از جنس طبقه ی کارگر یا مستضعف هازمان نیست؛ بلکه صدای اندیشمندانی است که مهجور مانده، ترک شده و از دستاوردهایشان نهایت سواستفاده شده است. ایران، کم از این اندیشمندان نداشته است و خدمتکاران راستین این تمدن، برای ایجاد بسترهای مناسبی برای رشد مردم، به ثروت و قدرت دیگرانی نیاز داشته اند تا آنها را در این امور پشتیبانی کنند؛ از اینرو در گزار زمان، اندکی از دستاوردهای ایشان به مانند پرتوهایی باریک به دل های تاریک این زمانه رسیده است و اینگونه هر بار با یک کشف تازه از لایه های تاریخ گزشته، به شگفت و وجد می آییم و هتا به خود می بالیم که چنین گزشته ی پر افتخاری داشته ایم، حال آنکه این گزشته ی ما نیست و گزشته ی هیچ کس دیگر هم نبوده است، تنها حسرت هایی دیروزی است که امروزه به شکلی مردم فریبانه، افتخار خوانده می شوند.
از این دست اقدامات که در همان هنگامه ها نیز، با خشم طبقه های چیره و به ویژه آخوندهای زمانه و زورمندان روبرو شده است، می توان به خشم این دو نهاد حکومتی علیه “مانی” و “مزدک” اشاره کرد. فروغ هایی برجسته در تاریخ ایران و جهان، که در آن تاریکی اندیشه لختی آسمان شقاوت انسانی را درخشان کرده و خیلی زود چون آذرخشی خاموش شدند. نوشته ها و کارهایشان محکوم و سوزانده شد و هزاران توجیه دینی و سیاسی در رد و انکار و تکفیر آنان سروده شد. این داستان خفقان، تاریک ترین و کهن ترین داستان تحقیر انسان و لگدمالی آرزوهای اوست.
در این زمان که خیل رسانه های رژیم و آیت الله بی بی سی و صدای آمریکا و چین و ماچین، دست به دست هم داده و از ابعاد و جهات گوناگون، به اصطلاح خودشان سند پشت سند رو کرده و افشاگری می کنند تا بگویند زنده یاد شاهپور بختیار، دشمن ایران و همکار و همراه صدام حسین در یورش به ایران بوده است، دقیقن در همان نقطه ی عطفی ایستاده ایم که مزدک و مانی ایستاده بودند. این بار اجازه نخواهیم داد تا این “صدا” “خاموش و تحریف” شود.
آنچه که واپسین نخست وزیر قانونی ایران در ۳۷ روز دولت مستاجل خود کرد، آن قدر بود که حاکمیت قانون و تدبیر در سیاست واقع بینانه و دادن آزادی های سیاسی بود. قول هایی که به پشتوانه ی همین درستکاری ها از سوی دولت داده شده بود، به مراتب بسیار گسترده تر و بیشتر بود، اما جهان استعمارگر فراماسونری، با آوردن خمینی ضحاک به ایران و توطئه علیه پادشاهی مشروطه و قانون اساسی ایران، بساط حکومتی مردمی را برچیدند که نقطه ی شومش را انگل ستان خونخوار سده ها پیش و از زمان برادران شرلی در ایران کاشته بود: “حکومت حقه ی شیعه به زور شمشیر”.
آنچه موسوم به انقلاب ایران شده است، در واقع در نتیجه همکاری دولت های غربی و شوروی و با مدیریت عاملی رسانه ها و شرکت های نفتی بود که آیت الله خونریز و کینه ای حجره نشین در تعفن های اسلامی را مقدر نمود تا بر ملک کیان پهلو زند و تاراژ و دزدی و شکنجه و کشتار را چنان آغاز کند که هنوز برای آن همه جنایت پایانی متصور نیست.
رادیو فردا به تازگی در گزارشی موسوم به “اسناد وزارت خارجه ی بریتانیا در رابطه با ارتباط زنده یاد بختیار با صدام حسین”، انبوهی از سخنان منسوب به فلانی و فلانی در بریتانیا و انگل ستان و فرانسه و هتا عراق و اردن و... را چنین پشت سر هم عنوان کرد و از سویشان به عنوان سند نقل قول کرد که هر دانشگاه رفته ای انتظار داشت از برای این همه ادعا و سند سند رو کردن ها، رادیو فردای کزا در پایان جستار بابالنگ درازی خود، منبع و ماخذ به عنوان دست کم آنچه که نوشته و ادعا می کند را به دست دهد !! اما هیچ چیزی جز نقطه ی پایان مترجم و میرزا بنویس وجود نداشت. لابد این روزنامه چیان از خوانندگان توقع مخفی و حوزوی دارند تا خود ایشان به دنبال منابع بگردند !!
از این همه دروغ پردازی ها از بلندگوهای نوشتاری و دیداری و شنیداری رنگ و وارنگ، آن هم تنها در جهت تخریب چهره ی مردی پاک نهاد همچون زنده یاد بختیار، تنها یک معنی می تواند داشته باشد: “توطئه”.
بایسته است هر آن کس که به دنبال این است تا ببیند که زنده یاد شاهپور بختیار چه بوده و چه گفته و چه کرده، نخست به آثار خود وی بازبرد کند و سپس ویدیوها و آواهایی که از ایشان مانده است را تماشا کرده و گوش نماید تا برای یک بار هم که شده، پیش از قضاوت درباره ی وی، دست کم وی را از زبان و قلم خودش شناخته باشد.
همانگونه که زمستان قجری به پایان رسید و روسیاهی به کاخ نشینان قلهک و دی سی نشست، این خزان هم پایان می گیرد و آن روز، روز سختی است برای ملتی که این بار دیگر به راستی برای ایران برخاسته باشد.
حقوق هیچ ملتی هرگز در طبق انصاف و اخلاص بدانها پیشکش نشده. همیشه برای آزادی ها جنگ شده است و برای به زیر کشیدن ها انقلاب. همیشه ی تاریخ انسان پر است از تضاد در اخلاقیاتی که در ادبیات خود دارند و کنش هایی که در واقعیت انجام داده است. آنچه این میان همیشه قربانی می شود، ساختاری است که خلاقیت را از دست قشر اندیشمند و سودمند هازمان می گیرد و علیه خودش به کار می برد.
این صدای خاموش که با انگیزه های نیک، در سکوت خود مرده و فراموش شده و به جایش خار و خشم روییده است، صدای مظلومانی از جنس طبقه ی کارگر یا مستضعف هازمان نیست؛ بلکه صدای اندیشمندانی است که مهجور مانده، ترک شده و از دستاوردهایشان نهایت سواستفاده شده است. ایران، کم از این اندیشمندان نداشته است و خدمتکاران راستین این تمدن، برای ایجاد بسترهای مناسبی برای رشد مردم، به ثروت و قدرت دیگرانی نیاز داشته اند تا آنها را در این امور پشتیبانی کنند؛ از اینرو در گزار زمان، اندکی از دستاوردهای ایشان به مانند پرتوهایی باریک به دل های تاریک این زمانه رسیده است و اینگونه هر بار با یک کشف تازه از لایه های تاریخ گزشته، به شگفت و وجد می آییم و هتا به خود می بالیم که چنین گزشته ی پر افتخاری داشته ایم، حال آنکه این گزشته ی ما نیست و گزشته ی هیچ کس دیگر هم نبوده است، تنها حسرت هایی دیروزی است که امروزه به شکلی مردم فریبانه، افتخار خوانده می شوند.
از این دست اقدامات که در همان هنگامه ها نیز، با خشم طبقه های چیره و به ویژه آخوندهای زمانه و زورمندان روبرو شده است، می توان به خشم این دو نهاد حکومتی علیه “مانی” و “مزدک” اشاره کرد. فروغ هایی برجسته در تاریخ ایران و جهان، که در آن تاریکی اندیشه لختی آسمان شقاوت انسانی را درخشان کرده و خیلی زود چون آذرخشی خاموش شدند. نوشته ها و کارهایشان محکوم و سوزانده شد و هزاران توجیه دینی و سیاسی در رد و انکار و تکفیر آنان سروده شد. این داستان خفقان، تاریک ترین و کهن ترین داستان تحقیر انسان و لگدمالی آرزوهای اوست.
در این زمان که خیل رسانه های رژیم و آیت الله بی بی سی و صدای آمریکا و چین و ماچین، دست به دست هم داده و از ابعاد و جهات گوناگون، به اصطلاح خودشان سند پشت سند رو کرده و افشاگری می کنند تا بگویند زنده یاد شاهپور بختیار، دشمن ایران و همکار و همراه صدام حسین در یورش به ایران بوده است، دقیقن در همان نقطه ی عطفی ایستاده ایم که مزدک و مانی ایستاده بودند. این بار اجازه نخواهیم داد تا این “صدا” “خاموش و تحریف” شود.
آنچه که واپسین نخست وزیر قانونی ایران در ۳۷ روز دولت مستاجل خود کرد، آن قدر بود که حاکمیت قانون و تدبیر در سیاست واقع بینانه و دادن آزادی های سیاسی بود. قول هایی که به پشتوانه ی همین درستکاری ها از سوی دولت داده شده بود، به مراتب بسیار گسترده تر و بیشتر بود، اما جهان استعمارگر فراماسونری، با آوردن خمینی ضحاک به ایران و توطئه علیه پادشاهی مشروطه و قانون اساسی ایران، بساط حکومتی مردمی را برچیدند که نقطه ی شومش را انگل ستان خونخوار سده ها پیش و از زمان برادران شرلی در ایران کاشته بود: “حکومت حقه ی شیعه به زور شمشیر”.
آنچه موسوم به انقلاب ایران شده است، در واقع در نتیجه همکاری دولت های غربی و شوروی و با مدیریت عاملی رسانه ها و شرکت های نفتی بود که آیت الله خونریز و کینه ای حجره نشین در تعفن های اسلامی را مقدر نمود تا بر ملک کیان پهلو زند و تاراژ و دزدی و شکنجه و کشتار را چنان آغاز کند که هنوز برای آن همه جنایت پایانی متصور نیست.
رادیو فردا به تازگی در گزارشی موسوم به “اسناد وزارت خارجه ی بریتانیا در رابطه با ارتباط زنده یاد بختیار با صدام حسین”، انبوهی از سخنان منسوب به فلانی و فلانی در بریتانیا و انگل ستان و فرانسه و هتا عراق و اردن و... را چنین پشت سر هم عنوان کرد و از سویشان به عنوان سند نقل قول کرد که هر دانشگاه رفته ای انتظار داشت از برای این همه ادعا و سند سند رو کردن ها، رادیو فردای کزا در پایان جستار بابالنگ درازی خود، منبع و ماخذ به عنوان دست کم آنچه که نوشته و ادعا می کند را به دست دهد !! اما هیچ چیزی جز نقطه ی پایان مترجم و میرزا بنویس وجود نداشت. لابد این روزنامه چیان از خوانندگان توقع مخفی و حوزوی دارند تا خود ایشان به دنبال منابع بگردند !!
از این همه دروغ پردازی ها از بلندگوهای نوشتاری و دیداری و شنیداری رنگ و وارنگ، آن هم تنها در جهت تخریب چهره ی مردی پاک نهاد همچون زنده یاد بختیار، تنها یک معنی می تواند داشته باشد: “توطئه”.
بایسته است هر آن کس که به دنبال این است تا ببیند که زنده یاد شاهپور بختیار چه بوده و چه گفته و چه کرده، نخست به آثار خود وی بازبرد کند و سپس ویدیوها و آواهایی که از ایشان مانده است را تماشا کرده و گوش نماید تا برای یک بار هم که شده، پیش از قضاوت درباره ی وی، دست کم وی را از زبان و قلم خودش شناخته باشد.
همانگونه که زمستان قجری به پایان رسید و روسیاهی به کاخ نشینان قلهک و دی سی نشست، این خزان هم پایان می گیرد و آن روز، روز سختی است برای ملتی که این بار دیگر به راستی برای ایران برخاسته باشد.
نظرات