رد شدن به محتوای اصلی

سنگسار در اسلام

سنگسار یک کردار غیر انسانی است که در قرآن نیز وجود ندارد و چون در قرآن وجود ندارد، در اسلام هم وجود ندارد و اساسن مربوط به اسلام نیست !!


البته این بسیار ستایش برانگیز است که انسانیت و تمدن سرانجام آن قدر پیشرفت کرده است و ارزش های انسانی آن قدر خوب تبلیغ شده اند که هتا الله پرستان نیز، که بدون تعارف از دروازه های تمدن و انسانیت بسیار دور هستند، کم کم درک می کنند که سنسگار کاری کثیف و غیر انسانی است و همچون سایر دین خویان، به جای اینکه چون اسلام قوانین ظالمانه ای مانند سنگسار دارد، آن را کنار بگزارند، تلاش می کنند چون کارهایی مانند سنگسار ستمگرانه هستند، آنها را از اسلام کنار بگزارند و آنها را بی ارتباط با اسلام نشان دهند و از سوی دیگر، اگر چیز خوبی پیدا کنند آن را به اسلام ارتباط می دهند، برای نمونه دادگری و اسلام، اگر چه این دو کاملن بی ارتباط با یکدیگر باشند. این ويژگی را در هر دینی می توان یافت، افراد به جای اینکه دین را و چیستی آن را بررسی کنند و سپس آن را خردگرایانه یا بپذیرند و یا رد کنند، هوس ها و آرزوهای خود را بدون بازرسی هم خوانی، به دین می چسبانند و یا از دین پاک می کنند و بدینگونه دین آفرینی می نمایند !!


این دسته از افراد فکر می کنند آخوندهای اسلامی یک مشت انسان های کثیفی هستند که علاقه مند به سنگسار شدن مردم و کشتن انسان های بی گناهند و معمولن معتقدند که این آخوند است که اسلام را خراب کرده است، ما به این گفته نیز در نوشتاری با فرنام "آخوندها اسلام را خراب کرده اند" پرداخته ایم و نشان داده ایم که داستان کاملن واروونه است، یعنی اسلام آخوند ها را خراب کرده است و آخوندها بی گناه هستند، گناه اصلی را باید بر گردن علت انداخت نه معلول و معلول این گندابی که آخوندها و سایر الله پرستان به وجود آورده اند، هیچ چیز جز خود اسلام نیست و اینکه آخوند به ذات خود ندارد هیچ عیب، هر چه عیب است از اسلام است !!

البته بیشتر الله پرستان هنگامی که در مورد قوانین وحشیانه ای چون سنگسار با آنها گفتگو می شود، به جای دچار شدن به این سفسته، به سفسته ی دیگری دچار می شوند و آن این است که سنگسار را با این استدلال که اگر کسی به ناموس شما نیز تجاوز کند، شما چنین مجازاتی را برای وی خواهید پسندید توجیه می کنند و تکاپو می کنند تا سنگسار را امری انسانی، موجه و دادگرانه نشان دهند که البته به آن سفسته نیز در نوشتاری با فرنام "اگر کسی به ناموس شما تجاوز کند شما چه مي کنید ؟" پرداخته شده است و به این پرسش پاسخ کافی داده شده است.

"سکینه محمدی آشتیانی" که در جمهوری اسلامی سنگسار شد
این دسته از الله پرستان، هنوز در فرومایگی نادانی و توحش اسلامی به سر می برند و دیدن سایر انسان های متمدن و پیشرفت های بشری، آنها را هرگز وسوسه نمی کند که از این قوانین کثیف الهی دست بردارند، بلکه به توحش خود افتخار می کنند تا به واسطه ی اینگونه توحش ها و کارهای الله پسندانه و بسیار بسیار شنیع، وارد بهشت الهی شوند. به راستی چه چیز از این تاسف بارتر و وحشیانه تر است که برخی سنگ به دست بگیرند و بر سر و صورت انسان های کاشته شده در خاک بکوبند ؟ ننگ و شرم باد بر جانوران فراطبیعی و پیامبر و عمامی که دستور به سنگسار داده اند و بر آن جانورخویانی که این جنایت را مرتکب می شوند و شرم بیشتری باد بر کسانی که سکوت می کنند و نظاره گر چنین جنایاتی هستند.

جدا از این جانورخویان الله پرست، این نوشتار پیرامون آن دسته از الله پرستان غرب زده و شاید "انسانیت زده" نوشته شده است؛ برای آنان که تلاش می کنند این آیین پتیاره را به هر بهانه نگاه دارند، هتا به قیمت انسانی شدن !! اما پیش از پرداختن به اینکه آیا سنگسار در تازی نامه ی قرآن الکزا هست یا نیست و یا اینکه این مجازات در اسلام وجود دارد یا وجود ندارد، باید به پیشگفتاری در مورد احادیث در اسلام پرداخت. بنا بر این، پیش از خواندن این نوشتار، هتمن به نوشتار پیشگفتار با فرنام "سفسته ی من احادیث را قبول ندارم، اسلام یعنی فقط قرآن !!" بازبرد کنید و سپس به خواندن ادامه ی این نوشتار بپردازید.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د