رد شدن به محتوای اصلی

فرهنگی که قربانی می کند و تو سری می زند

ایران، این خانه ی دلیران، دارای فرهنگی منحط و عقب مانده است که سفله می سازد و قربانی تولید می کند. فرهنگ ایرانی، مردمی را دوست می دارد که توسری خور، ترسو و پرخاشجو باشند و دستشان در دراز شدن بر حقوق دیگران دراز. این روایت یک فرهنگ چیره بر ایران است که شامل همه ی خاور میانه نیز می شود.


اگر امروز فردی معتاد است، فاحشگی می کند یا قمار باز و الکلی است و یا اینکه خسیس است و...، همگی به واسطه ی قربانی بودن وی می باشد و این نخستین چیزی است که باید بدان توجه نمود. از اینرو، چه در قانون و فرهنگتان آمده باشد یا نیامده باشد، هتا یک مجرم نیز در درجه ی نخست، یک بیمار روانی است. از اینرو، هر چند نمی توان از سر جرم و جنایت های بزرگش چشم پوشید، اما می توان عارضه های جانبی رفتارهای نادرست که از جمله بزهکاری و جرم های کوچک را شامل می شوند، ضمن گزشت برای بار نخست و نیز همراه کردن این بخشش با آموزش و درمان از سوی نهادهای روان کاوی و اعصاب و روان که از سوی دولت ایجاد و پشتیبانی می شوند، میزان جرم و جنایت را هم پایین آورد و هم افراد بیمار را به گونه ای درمان کرد که این امید رشد کند که بدین روش می توان جلوی جرم و جنایت های بیشتر را گرفت.

هر چند این آموزش ها می بایست از آغاز کودکی آموخته و در مدرسه ها پی گرفته شوند، اما نمی توان در برخورد درست و علمی با آنها در نوجوانی و بزرگسالی کوتاهی کرد.

از اینرو، قربانی خشونت بودن، بدین معنی است که یا با روش کنونی چرخه ای ویرانگر و نادرست را ادامه می دهیم یا اینکه با اراده ای ملی و در پرتو قانون و دولت، به درست کردن گندکاری هایی که یک عمر روی هم تلنبار شده اند می پردازیم. گزینه ی دوم گزینه ای است بسیار سخت که به هیچ روی در قاموس جمهوری اسلامی قابلیت اجرا شدن ندارد و نخستین اصلی که پیشنهاد می کنم، آن هم نه برای سیاست و اقتصاد، که برای اخلاق و فرهنگ و آرامشتان، تنها و تنها سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی و در ضمن وارد نکردن هیچ یک از عناصر تکرای گزشته از جناح ها و افراد بدپیشینه است؛ یعنی همه ی کنشگران کنونی !!

اگر کودکی بسیار مودب است، به ویژه که در کنار فردی به ویژه در کنار یکی از هموندان خانواده اش قرار دارد و این ادب را نمایش می دهد، او قربانی یک خشونت خانگی است و این رفتارش نشانی از آنست.

اگر عزت نفستان کم است و اگر بیش از حد پوزش خواهی می کنید و یا بسیار با حوصله هستید، شما قربانی یک خشونت ذهنی می باشید.

اگر بی قراری، اضطراب و دلهره، پریشانی و سراسیمگی رهایتان نمی کند و اگر در ترسی پیوسته به سر می برید، قربانی خشونت روانی هستید.


درهمه ی موارد بالا، در واقع شما قربانی آزار و اذیت عاطفی هستید، به کمک نیاز دارید و راهی برای همیاری باید پیدا کنید و آن بیشتر از هر چیز که می تواند کمک کند، نه کمک خودتان به خودتان، که کمک فرد شما به فرد دیگری و واروونه ی آنست. پزشکانی روانکاو که شما را از این حلقه ی تنگ و بن بست پزشک و بیمار جدا سازند و با تشکیل گروه و انجمنی بتوانند آزار دیدگان روانی را در گروه هایی مرتبط جای دهند و شما با سخن گفتن با یکدیگر، همدیگر را یاری کنید.


اینها چکیده ای بود از آنچه که از این جستار برگرفته و برداشت کرده ام، امیدوارم سودمند بیفند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م...

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...