رد شدن به محتوای اصلی

هنگامه شهیدی

کنشگر حقوق زنان و حقوق مطبوعات، خبرنگار سیاسی و نویسنده و روزنامه نگار روزنامه ی اعتماد ملی وابسته به جریان آخوند مهدی کروبی و مشاور وی در امور زنان، در ۹ تیر ۱۳۸۸ از سوی مزدوران ولایت فقیه دستگیر می شود. وی که در تمام این مدت مرتب به مراجع ضد حقوقی، قضایی و اطلاعاتی رژیم احضار می شده است، شش ماه گزشته را در بازداشت نیروهای امنیتی سپری کرده است و در یک ماه گزشته دست به اعتصاب غذای خشک زد و اکنون با قید قرار "تامین" آزاد است. فرزند وی در یک افشاگری بیان کرد که پنج ماه نخست بازداشت این بانو، به شکل زندان انفرادی بوده است.


روزنامه نگاری در یک حکومت فاشیستی آن هم از نوع مذهبیش، یک کار پرمخاطره می باشد که می تواند به بهای آزادی و از دست دادن همه ی امکانات و حقوق شهروندی و البته به بهای جان تمام شود. امروز بسیاری از روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان میهن الله زده ی مان، در سیاه چاله های رژیم خونریز ولایت فقیه عمر را به بیهودگی و در سرکوب آزادی و حقوقشان می گزرانند و رسالت همه ی کسانی که بدین آگاهی و شرف رسیده اند که: "در برابر ستم نباید سکوت کرد"، می دانند که نوشتن و گفتن و ابراز مخالفت، کم ترین کاری است که می بایست انجام داد.

اکنون دوباره و برای هزارمین بار باید این مورد را تذکر داد که به اصطلاح "اصلاحات" درون ساختار رژیم، امری ناممکن است و تجربه ی بیست ساله ی گزشته همین را ثابت می کند. مشکل برقراری حقوق بشر و دادگری و آزادی است، حال آنکه معیار و اساس موجودیت این رژیم بر پایه ی گنداب ناب محمدی است که ریشه در دشمن یورشگر و خصم تاریخی ملیت و فرهنگ ایرانی دارد. قانون اساسی رژیم با نام خدای عربی آغاز می شود که پیروانش با خونریزی و غارت و به بردگی درآوردن زنان و مردان ما، کشورمان را تسخیر کرده و به خاک سیاه نشاندند. این زن، اگر به راستی به دنبال آزادی بود، از جاده ی اسلام و آخوند دین فروش نمی گزشت و این رفتاری است که رژیم با خودی های نخودی خود می کند، چه رسد به براندازان رژیم و کمینه های فکری و دگراندیش و دگرباش و کسانی که اصل و اساس موجودیت وهم خدای موهومشان را باور ندارند.

شترسواری دولا دولا نمی شود !!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...