رد شدن به محتوای اصلی

وبلاگ نویسی جرم نیست

اکنون پانزده سال است که وبلاگ نویسان ایرانی کار خود را آغاز کرده اند و در درازنای این سال های پر فراز و نشیب، چه بآسیب ها که به قشری از وبلاگ نویسان که رویکردهای سیاسی، مذهبی و هتا اجتماعی انتقادی داشته اند وارد نشده است. در زمانی وبلاگ در ایران زاده شد که رژیمی سرکوبگر و فاشیست مذهبی و تمامیت خواه سیاسی و اجتماعی به معنای واقعی کلمه بر سر کار است. درست در زمانی که وبلاگ نویسی دوران شکوفایی خود را سپری می کند نیز، رویکرد امنیتی رژیم ولایت فقیه بسیار شدیدتر می گردد.این وضعیت دارد به سمت و سویی می رود که فعالیت وبلاگ نویسی آزاد در ایران را به محاق کامل می برد و واپسین چراغ های آزاد نویسی وب نوشت در حال خاموشی است.
زنده یاد ستار بهشتی، وبلاگ نویس آزاد و کنشگر سیاسی که در زندان رژیم و به دست مزدوران پلیس فتا کشته شد.
هم اکنون بر اساس آمار رسمی، ۳۶۰ وبلاگ نویس فعال سیاسی، مذهبی و مدنی در جمهوری اسلامی به مجازات هایی همچون تازیانه ی شرعی و زندان محکوم شده اند و از سرنوشت خیل بسیار بیشتری از این افراد، خبری در دست نیست. این هم میهنان وبلاگ نویس سرکوب شده از سوی رژیم، ۸۵٪ مرد و ۱۱٪ زن هستند و ۴٪ دیگر ناشناسند.

این وضعیت برای وبلاگ نویسان آزاد که در مجموعه ی فضای روزنامه نگاری و خبرنگاری رسمی نیستند، بسیار بدتر است. به گونه ای که این افراد در هنگام دستگیری، بدون آنکه کسی یا رسانه ها متوجه شوند، در خفقان دستگاه بیدادگر جمهوری اسلامی، بدون رعایت موازین حقوق بشری همچون دادن اجازه برای داشتن و هتا دیدار با وکیل در هنگام بازجویی ها و نبود هیئت منصفه و تنها در دادگاه هایی که یک قاضی با تمام قدرت دیکتاتوری خود آماده ی محکوم کردن وبلاگ نویس است، محاکمه شده و حکم به فوریت اجرا می گردد.

در سال ۱۳۸۹ و در پی تکرار عبارت "جنگ نرم" از سوی دیکتاتور دوم ولایت فقیه آیت الله سید علی خامنه ای، روند دستگیری وبلاگ نویسان در ایران دچار جهشی بزرگ شد تا بدان پایه که میزان دستگیری ها از به شکل میانگین ماهانه ۱۰ تن، به ماهانه ۳۰ تن رسید و این آمار تا سال ۹۲ به همین منوال بود تا آنکه در سال ۹۳ به اوج خود و دستگیری ۵۰ وبلاگ نویس رسید که از آن زمان به پس و در پی سرکوب های سازمان یافته و گسترده ی حکومتی، میزان وبلاگ نویسان آزاد کاهش پیدا کرد و از اینرو از میزان دستگیری ها نیز کاسته شد.


این ستم های آشکار در حالی روی می دهند که جامعه ی جهانی چشمانش را بر روی این جنایات بسته و خاموشی گزیده است.

سازمان گزارشگران بدون مرز نیز، نسبت به فعالیت های سرکوبگرانه ی "مرکز بررسی جرایم سازمان یافته ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" و به طور مشخص تارنمای مربوط به آن یعنی "گرداب" و "ارتش سایبری"، ابراز نگرانی جدی کرده است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...