رد شدن به محتوای اصلی

مذاکرات پنهان ظریف با آمریکایی ها برای جلوگیری از بازگشت پادشاهی به افغانستان

جیمز دابینز نماینده ی ویژه دولت وقت آمریکا در امور افغانستان، در کتاب خویش سند جالبی را منتشر کرده است:

"خلیل زاد و من جیمز دابینز، به اقامتگاه ایرانیان رفتیم. جواد ظریف رییس هیئت ایرانی هنوز نرسیده بود، اما سه تن از همکارانش از جمله "محمد ابراهیم تهرانیان" که در جایگاه رایزن جمهوری اسلامی در ائتلاف شمال در چند سال گزشته خدمت می کرد، در آنجا حضور یافته و از ما استقبال کردند.

هر دو طرف خواهان برگزاری موفقیت آمیز این همایش، همراه با توافق بر سر هویت دولت تازه ی افغانستان بودیم. به باور هیئت جمهوری اسلامی، رییس دولت تازه می بایست از جناح های دیگری به جز ائتلاف شمال انتخاب شود. آنها مخالف رهبری ظاهر شاه بودند. حامد کرزای تنها نامی بود که آنها آن را به عنوان نامزد پیشتاز برای احراز این سمت شنیده بودند. آنها برایم توضیح دادند که که از حامد کرزای به عنوان یک چهره ی شناخته شده و مورد اطمینان در محافل سیاسی در تهران یاد می شود !! سپس دریافتم که سپردن هر نقشی به ظاهر شاه ولو بسیار محدود، مقاومت شدید دولت انقلابی رژیم ایران را در پی خواهد داشت، چون مشروعیت خود آن دولت از سرنگون ساختن شاه آن کشور سرچشمه می گیرد. از نقطه نظر رژیم انقلابی جمهوری اسلامی، بازگرداندن یک شاه به قدرت در منطقه به مانند هموارسازی راه برای بازگشت شاه های دیگری تلقی می شد".


منبع
دابینز جیمز
ملت سازی در افغانستان پس از طالبان
مترجم: عارف سحر
نشر مرکز مطالعات صلح و توسعه، کابل، ۱۳۹۱.
ر ۱۳۶ و ۱۳۷

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د