رد شدن به محتوای اصلی

وقتی اعتدال، رنگ تسلیم به خود می گیرد - ۲/۲

واگزاری معاونت هنری به تولیت کزایی آستان قدس رضوی، تنها عقب نشینی حیرت آور وزارت فرهنگ و ارشاد رژیم به سرکردگی آخوند روحانی از وعده ها و وظایف خود نیست. در سازمان سینمایی، معاونت امور فرهنگی و معاونت امور مطبوعاتی، رویداد تلخ تری رخ داده است. صالحی وزیر ارشاد رژیم در اقدامی تاسف آور، به معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه ی فاسد قضاییه این اختیار را داده است تا در امور سینمایی، نشر و رسانه ورود و دخالت کند و در مورد مجوز اکران فیلم، نشر کتاب و فعالیت رسانه ها، حرف آخر را بزند !! از قرار معلوم، تعویق مجدد اکران فیلم "عصبانی نیستم" به کارگردانی رضا درمیشیان، با وجود داشتن مجوز اکران هم، بر طبق نظر این معاونت قوه ی کزایی قضاییه صورت گرفته است.


با این تفاسیر، از این پس شاهد اعمال نظر مزدوران قضایی بر مسائل مربوط به اهالی سینما، قلم و رسانه خواهیم بود. ورود قوه ی فاسد قضاییه به سازمان سینمایی و معاونت های فرهنگی و مطبوعاتی، هرچند در ظاهر برای پیشگیری از ایجاد مناقشه و تضادهای قانونی احتمالی انجام شده است، اما در عمل ضربه ای کاری بر کالبد نیمه جان فرهنگ و سینما و رسانه ی این مرز و بوم خواهد زد. بی شک این اقدام دولت موسوم به اعتدال، توهین به حقوق شهروندی و در راستای محدود کردن آزادی بیان و اندیشه است. پایندگی و بالندگی یک هازمان، مرهون تلاش های اهالی فرهنگ و هنر آن هازمان است و قطعن هرگونه آسیب رسانی و ایجاد محدودیت برای این بخش از هازمان، به رادیکال و مسموم شدن فضا و ایجاد هرج و مرج و ناخرسندی هر چه بیشتر مردمی خواهد انجامید. 

قوه ی فاسد قضائیه اگر قصد و ادعای پشتیبانی و پاسداری از هنر و فرهنگ کشور را دارد، پرونده های مسکوت مانده ی سران مافیای هنر و قاچاق عتیقه و همچنین پرونده ی جعل ها و چپاول گری های رخ داده در موزه ها و مکان های باستان شناسی و همچنین پرونده های پول شویی آقازاده ها در هنرهای تجسمی و سینما را به نتیجه برساند؛ نه اینکه اهالی فرهنگ و ادب و هنر و رسانه را همچون کودکی خردسال برشمرده و تنبیه و تادیب آنها را در دستور کار قرار دهد !!


در برابر چنین اقدامات ویرانگری که سرانجامی جز فروپاشی تمام ساختارهای فرهنگی و اجتماعی این مرز و بوم کهن ندارد، به هیچ عنوان سکوت اختیار نکنیدد.

همین جستار در ایران گلوبال

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د