متن کوچکی است که در واپشین سده ی شاهنشاهی ساسانیان نوشته و در آن نام شهرهای ایران آورده شده است. این متن ارزشمند در کنار اسناد دیگری همچون سنگ نبشته های "شاهپور یکم" و "کرتیر"، نشان می دهد که ایرانیان به موجودیت تاریخی و سرزمینی (جغرافیایی) خود آگاهی داشته اند.
در متن، نام شهرستان های ایران با توضیحی کوتاه درباره ی تاریخ ساخت و سازندگان این شهرها و رویدادهای مهم آنجا آمده که درونمایه ای تاریخی استوره ای دارد. برای نمونه می گوید: "شهرستان آذربایگان را ایرانگشسب که سپهبد آذربایگان بود ساخت". همین درونمایه، نشان دهنده ی آگاهی ایرانیان به جغرافیای سرزمینشان است.
با وجود دگرگونی های مرزهای ایران در اثر جنگ ها، ایرانیان درک روشنی از ماهیت سرزمینی کشورشان داشتند. در جهان بینی باستانی ایرانی، جهان به هفت کشور بخش می شد. در میان این هفت کشور، "خُوَنیرَه" قرار داشت و ایرانشهر در اینجا واقع بود.
این جهان بینی، به دوره ی ساسانیان و سپس دوره ی اسلامی انتقال یافت و سرزمین ایران در میانه ی جهان دانسته شد. از جمله در پیش گفتار شاهنامه ی "ابو منصوری" می خوانیم: "ایرانشهر از رود آمویست تا رود مسر و این کشورهای دیگر پیرامون اویند و از این هفت کشور، ایرانشهر بزرگوارتر است".
"ابوریحان بیرونی" نیز، در کتاب "التفهیم"، نموداری از هفت کشور ترسیم می کند که ایرانشهر در دل آن است: "و اقلیم چارم آغازد از زمین چین و تبت و قتا و ختن و شهرهایی که به میان آن است و ... بگزرد، سوی کابل و غور و هری و بلخ ... رسد بر خلیجی که میان شهرهای مغرب و اندس است و او را زقاق خوانند".
ابیات مشهور حکیم "نظامی گنجوی" در "هفت پیکر" نیز، به همین جهان بینی استوره ای یعنی جهان بینی ایرانیان و درک آنها از ایرانشهر اشاره دارد: "همه عالم تنست و ایران دل، نیست گوینده زین قیاس خجل، چون که ایران دل زمین باشد، دل ز تن به بود یقین باشد".
متن شهرستان های ایرانشهر، نام شهرستان ها را که شمارشان به ۶۰ می رسد، زیر نام هر یک از بخشهای چارگانه برمی شمرد.
ساسانیان استوره ی هفت کشور را با واقعیات ژئوپولیتیکی پیوند دادند. ایرانشهر در کانون جغرافیایی جهان قرار داشت و جایگاه تاریخی ایرانیان فارغ از قومیت و دین بود. در این دوره، کشور پهناور ایران را به چار بخش اداری نظامی بخش کردند: "خراسان، خُوَروَران، نیمروز، آدوربادگان".
منبع
نظرات