شهر باستانی بادکوبه اران آکنده از کتیبه ها و نوشتار های فارسی از عهدی است که آن دیار متعلق به ایران بود...این پیکره را من از دیوار قدیمی قلعه باکو گرفته ام...
کافی است در شهر باکو گشتی بزنید تا شاهد ده ها دیوار نوشت و کتیبه به زبان فارسی باشید و حس کنید چندی پیش آن دیار متعلق به ایران بوده است...این کتیبه سنگی دروازه قلعه باکو از آن روی مهم است که به خوبی نشان می دهد زبان فرهنگی و حتی اداری رایج در بادکوبه پیش از انقلاب اکتبر 1917 در کنار زبان تحمیل شذه روسی فارسی نیز بوده است و خانه های قدیمی و موزه های باکو آکنده از عقد های مالی و ازدواج به زبان فارسی است و ده ها مزار نوشت و دیوار نوشت به زبان فارسی در مجموعه شروانشاهان و مسجد جامع باکو و آتشکده و گورستان های باستانی دیده می شود که برغم جدایی 200 ساله از کشور ایران هنوز بر جای مانده اند و گواهی روشن بر هویت ایرانی آن دیار...
در این کتیبه آنچه شگفت آور است زمان آ ن است که به سال 1307 هجری و حدود 100 سال پیش باز می گردد و نشان از آن دارد که حتی رخداد تعمیر دیوار قلعه باکو تنها و تنها به زبان فارسی نوشته شده و حتی نخواسته اند معادل روسی آن را نقر کنند....در این کتیبه چنین می خوانیم...به اشاره علیع جناب امپراطور اعظم و قیصر افخم الکساندر سیم و به سعی جناب مجد هما کلانتر شهر باکو ..ایوانوویچ.....
اعاده تعمیر دروازه قدیم بعمل آمد..14 ذی قعده 1307......آکادمیسن دانشمند باکویی مشهدی خانم در کتابی ارجمند و پژوهشی گسترده که در دهه 80 میلادی انجام داده بیش از چهار صد کتیبه قدیم و جدید را در ناحیه اطراف باکوی اران و شروان مورد شناسایی و نسخه برداری قرار داده و روشن کرده که از کتیبه های بازمانده بیش از 70 درصد به فارسی و مابقی آیات و احادیث به زبان عربی می باشند و تنها یک کتیبه به زبان ترکی قفقازی بازمانده است...
ناحیه ایرانی اران و شروان ماورای قفقاز صد ها سال یکی از کانونهای رفیع معرفت ایرانی و ادبیات فارسی بودکه بدنبال عهدنامه ننگین گلستان در 1813 میلادی از ایران جدا شد..اما مردمان ایراندوست آن دیار تا یکصد سال و پیش از انقلاب سرخ کمونیستی 1917 همواره سعی داشتند فارسی نویسی و ایران دوستی را زنده نگاه دارند و زبان نظامی و مهستی و خاقانی را در نگارش مانا سازند..افسوس که بدنبال سیاست های ضد ایرانی کمونیست ها و پانترکیست ها دیری است که آن شعله کم فروغ شده و اران در بازتولید بزرگانی چون نظامی و خاقانی ناتوان است..
اینک وظیفه سترگی بر دوش ایرانیان است که با روشن گری فرهنگی به زنده داشت فرهنگ ایرانی در آن دیار همت کنند و البته مردم ایراندوست آذربایجان به مدد آشنایی با زبان ترکی آذربایجانی و فارسی لازم است پیشتازان عرصه احیای هویت فرهنگی ایرانی در دیار تاریخی اران و شروان و ماوری قفقاز باشند....
علی عجمی آذرابادگانی ایراندوست
نظرات
از این رو لازم می دانم برای هوچی زدایی از توهم همه ت ر ک پنداری بوزغورتان نژادپرست، بر این باور بازاندیشی کنم که هدف من از بیان متلب این نیست که سرفن نوشته یا پژوهش خودم باشد که آگاهی رسانی و گسترش دانش و میهن پرستی است.
هرگاه ترکی دیده شده که ار زده و هارای هارای راه انداخته، بدانیم که پشت سرش گرگان گرسنه ای زوزوه می کشند؛ اما ما پاسخ شما خوکان استعماری را در 21 آذر چند دهه پیشتر داده ایم؛
یاد داشته باشید اینجا خاک ایران و سرزمین ایرانیانی است آریایی نژاد؛ آذری، پارسی و مادی. و ما نخست ایرانی هستیم و سپس قومیت ما مطرح است و از این رو خود را میهن پرست می دانیم نه پان ت ر ک و پان ع ر ب یا همان نژادپرست قوم گرا.
خاک بر سر اسولن به گسی پفته می شود که بی وتن است و بی هویت تر از آنچه که برایش ار می زند یا زوزه می کشد؛ بی وتن ت ر ک میهن فروش و بوزغورتی است که خلیج ع ر بی را می خواهد و دست در دست تازیانی می پزارد که احوال جنایت هاشان در همه ی آفاق انسانی پیچیده است و دستمایه ای جز متنی پوسیده ندارند.
اکنون که دشمنی میان ایرانیان و نژادپرستان ترک در هازمان اینترنت داغ است، خواهید دید که با دانش ایرانی و راستی آنچه که برایش سند و نبشته و مدرک داریم چگونه دگر بار روی سیاه بر چهره ی مستعمره ی تان خواهیم نشاند؛ این زمستان نیز بگذرد.
پاینده ایران بزرگ
هتا بنی صدر به او نامه نوشته و از شکنجه ها گفته بود که خمینی دستور رسیدگی می دهد اما همچنان آن روند دنبال می شد.
ان قلاب ال اسلامی، ننگی است برای مردم جویای آزادی که از چنگال استبداد شاه به گور 1400 ساله ی مزدوران ملایی افتادند که ایران را قربانی توهمات مذهبیشان می خواهند.
چو از میر و شاه نومید شد دلم، زی اهل تیلسان و امامه ردا شدم
از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم، کز ترس مور در دهن اژدها شدم.
ازناسر خسرو قبادیانی