رد شدن به محتوای اصلی

یادمانه دکتر غلامحسین ساعدی (گوهر مراد)



یادمانه دکتر غلامحسین ساعدی (گوهر مراد)





   غلامحسین ساعدی نامور به به گوهرمراد متولد شنبه ۱۳ دی ۱۳۱۴ در تبریز یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان معاصر ایرانی است. ساعدی تحصیلات خود را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روان‌پزشکی در تهران به پایان رساند. نویسندگی را از سن ۱۶ سالگی آغاز کرد و سال‌های زیادی را به نمایش‌نامه‌نویسی و داستان‌نویسی فارسی گذراند. وی در روز شنبه ۲ آذر ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپرده‌شد.

او که خود ایرانی آذری بود و به زبان مادری خویش نیز بسیار علاقمند بود، دربارهٔ زبان فارسی و جایگاهش در ایجاد همبستگی و نقشِ آن در وحدت ملی ایرانیان، طی مصاحبه‌ای با رادیو بی‌بی‌سی چنین گفت: «زبان فارسی، ستونِ فقرات یک ملت عظیم است. من می‌خواهم بارش بیاورم. هرچه که از بین برود، این زبان باید بماند.»

 چهره ی ادبی و هنری ساعدی بسیار درخشان  و در ادبیات معاصر ایران بسیار با اهمیت است. شاملو عقیده داشت که ساعدی پیش از مارکِز و فوئنتس، رئالیسم جادویی را ابداع کرده بود. ساعدی از مهم ترین نمایش نامه نویسان ایران بود وهست که این زمینه ی تازه ظهور کرده را بسیار رشد داد و کارهای درخشانی در این حوزه کرد که توجه بهترین کارگردانان تئاتر ایران را به خود جلب کردند و توسط آن ها اجرا شدند.

 جعفر والی، علی رضا نصیریان، عزت الله انتظامی، داوود رشیدی، پرویز فنی زاده و... از کارگردانان و بازیگران آثار او بودند.
 متن هایی که برای پانتومیم نوشت حرکتی بسیار نوآورانه بود وهست.

ساعدی در ابتدا نگران این بود که ورودش به حوزه ی نمایش نامه ناموفق باشد و به خاطر عدم اعتماد به نفس، با اسم مستعارِ "گوهرمراد" نمایش نامه هایش را چاپ کرد که بعدها این نام بسیار مشهور شد و بدل به نام هنری او گردید. تفسیرهای مختلفی از این نام شده ولی خود او گفته است که این نام را بصورت "گوهر دختر مراد" روی یک سنگ قبر در تبریز دیده است و توجه اش را جلب کرده.



در داستان نویسی به خصوص داستان کوتاه نیز آثار او ماندگار شدند. بسیاری از آن ها در زمان حیات اش مشهور شدند و چندین بار به چاپ رسیدند. آثار او همچنان جزء آثار درخشان ادبیات معاصر قرار داده می شوند و وارد کتاب های درسی ادبیات نیز شده اند. 

در  این برنامه نمایشنامه خوانی دعوت اثر غلامحسین ساعدی  اجرا می شود و دکتر محمد رضا خاکی (عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس)، محمد رحمانیان (نویسنده و کارگردان)، مهتاب نصیرپور (بازیگر)، محمد چرمشیر (نمایشنامه نویس) و جعفر والی (کارگردان و بازیگر) حضور خواهند داشت.

** این نکوداشت بنا به برخی معذورات متأسفانه به زمان دیگری معوق شد**  

کتاب شناسی:
مجموعه داستان‌ها
۱۳۳۴ - خانه‌‏های شهر ری.
۱۳۳۹ - شب نشینی باشکوه .
۱۳۴۳ - عزاداران بیل ۸ داستان پیوسته.
۱۳۴۵ - دندیل ۴ داستان.
۱۳۴۵ - گور و گهواره (۳ داستان کوتاه)
۱۳۴۶ - واهمه‌‏های بی‌‏نام و نشان (۶ داستان کوتاه)
۱۳۴۷ - ترس و لرز (۶ داستان کوتاه پیوسته)
۱۳۷۷ - آشفته حالان بیدار بخت (‏۱۰ داستان کوتاه)



رمان
۱۳۴۴ - مقتل
۱۳۴۸ - توپ
۱۳۵۳ - تاتار خندان
۱۳۵۵ - غریبه در شهر
جای پنجه در هوا (ناتمام)

نمایش‌نامه
۱۳۳۹ - کار بافک‌‏ها در سنگر
۱۳۴۰ - کلاته گل ‏
۱۳۴۲ - ده لال بازی ۱۰ نمایش نامه پانتونیم
۱۳۴۴ - چوب به دست‌‏های ورزیل
۱۳۴۴ - بهترین بابای دنیا
۱۳۴۵ - پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت
۱۳۴۶ - آی با کلاه , آی بی کلاه
۱۳۴۶ - خانه روشنی ۵ نمایشنامه
۱۳۴۷ - دیکته و زاویه ۲ نمایشنامه
۱۳۴۸ - پرواز بندان
۱۳۴۹ - وای بر مغلوب
۱۳۴۹ - ما نمی‌‏شنویم ۳ نمایشنامه
۱۳۴۹ - جانشین
۱۳۵۰ - چشم در برابر چشم
۱۳۵۲ - مار در معبد
۱۳۵۲ - قوردلار
۱۳۵۴ - عاقبت قلم فرسایی ۲ نمایشنامه
۱۳۵۴ - هنگامه آرایان
۱۳۵۵ - ضحاک
۱۳۵۷ - ماه عسل



 فیلمنامه
۱۳۴۸ - فصل گستاخی
۱۳۵۰ - گاو
۱۳۵۷ - عافیتگاه
۱۳۶۱ - مولوس کورپوس

تک‌‏نگاری‌‏ها
۱۳۴۲ - ایلخچی
۱۳۴۳ - خیاو یا مشکین شهر
۱۳۴۵ - اهل هوا

ترجمه
۱۳۴۲ - شناخت خویش از آرتور جرسیلد، با محمد نقی براهنی
۱۳۴۲ - قلب، بیماری‌‏های قلبی و فشار خون نوشته ه. بله کسلی، با محمد علی نقشینه
۱۳۴۳ - آمریکا آمریکا نوشته الیاکازان، با محمد نقی براهنی
 




نمایش‌نامه‌های اجرا شده
۱۳۴۲ - پانتومیم "فقیر" با بازی جعفر والی در تلویزیون
۱۳۴۴ - نمایش "چوب بدستهای ورزیل" به کارگردانی جعفر والی و نمایش "بهترین بابای دنیا" به کارگردانی انتظامی در تئاتر سنگلج
۱۳۴۵ - نمایش " بامها و زیر بامها " و "از پا نیفتاده ها" به کارگردانی جعفر والی در تلویزیون، "ننه انسی" به کارگردانی جعفر والی در تئاتر سنگلج، نمایش "گرگها" و "گاو" به کارگردانی جعفر والی در تلویزیون
۱۳۴۶ - نمایش "آی با کلاه ، آی بی کلاه" به کارگردانی جعفر والی درتئاتر سنگلج، نمایشنامه‌های "خانه روشنی" به کارگردانی علی نصیریان و نمایشنامه "دعوت" به کارگردانی جعفر والی در تئاترسنگلج، نمایشنامه "دست بالای دست" به کارگردانی جعفر والی و "خوشا به حال بردباران" به کارگردانی داوود رشیدی در تلویزیون
۱۳۴۷ - نمایش " دیکته و زاویه" به کارگردانی داوود رشیدی درتئاتر سنگلج
۱۳۴۸ - نمایش "پروار بندان" به کارگردانی محمدعلی جعفری در تهران و شهرستانها
۱۳۴۹ - نمایش "وای بر مغلوب" به کارگردانی داوود رشیدی در تئاترسنگلج
۱۳۵۱ - نمایش "چشم در برابر چشم" به کارگردانی هرمز هدایت در سالن دانشجویی
۱۳۶۳ - نمایش "اتللو در سرزمین عجایب" به کارگردانی ناصر رحمانی نژاد در فرانسه و چند شهردیگر اروپا
 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د