مرد آویژ
مردآویز=مرد آویژ ( مرداویج ) پسر « زیار » در آغاز از پیروان شیرویه سردار شجاع دیلمی بود و هنگام لشکرکشی اسفار پسر شیرویه (اسفار=اسوار نامی است پارسی )به « قهستان » به عنوان یکی از بزرگان سپاه « دیلم » به خدمت مشغول بود .
پس از آن به خاطر دلاوری های فراوان به سپهسالاری اردوی اسفار برگزیده شد و سپاه اسفار در آن زمان توانست به یاری مردآویز تپورستان (تبرستان-مازندران) را تسخیر نماید.اما مردآویز پس از مدتی از شیوه جنگاوری اسفار و خشونت های او سخت ناخرسند شد و راه خود را از او جدا کرد..
در سال 277 خورشیدی متصرفات مردآویز از یک سو با سرزمین های سامانیان و از سویی دیگر با سرزمین های تحت سلطه خلیفه عباسی همجوار بود.. مرد آویز این سردار شجاع و میهن پرست ایرانی بر آن بود که دوباره شکوه و بزرگی و آزادگی و آیین های ایرانی را زنده نماید. او از خلیفه عباسی و عمال عربش سخت متنفر بود و پیوسته بر آن بود که خاندان خلفای عرب را براندازد و آزادی را به همه سرزمین های ایرانی هدیه کند. مردآویز همچون برادرش وشمگیر با وجود فشارهایی که از هر سو وارد می شد به آیین ایرانی زرتشت پایبند مانده بود و برآن بود تا با شکست دادن خلفای عرب شکوه و عظمت ایران را دوباره زنده کند .
مردآویز دستور ساخت آتشکده ای بزرگ را صادر کرد که در زمان حیاتش ساخته شد . اما گویا این بنای سترگ چون در زمینی با خاک نا مناسب پی ریزی شد ، اکنون اثری از آن باقی نیست . به گواهی تاریخ نگاران , مردآویز به فرهنگ ، آداب ، آیین ها و جشنهای ایرانی توجه ویژه ای داشت و در برگزاری جشن های ملی به ویژه نوروز ، سده و مهرگان عزم و اراده ای والا از خود نشان داد. به فرمان مردآویز ، باشکوه ترین جشن سده ثبت شده در تاریخ ایران در کرانه های زیبای زنده رود در سپاهان برگزار شد. ، درهنگام برگزاری جشن سده ، احساسات و عواطف میهنی به0اوج خود رسید و دستگاه خلافت را به بیم و ترس و چاره اندیشی واداشت.
اما چنان که گفتیم خلیفه عباسی که از شنیدن گزارش های مربوط به برگزاری جشن باشکوه سده در ایران ، لرزه بر اندامش افتاده بود ، به سرعت دست به کار شد و سی تن از ستیزه جویان غیر ایرانی خود را با دادن زر ، خرید و از آنان خواست تا خون مردآویز را بریزند. مردآویز هیچ گاه شمشیر خویش را از خود دور نمی کرد ، حتا هنگامی که به گرمابه می رفت ، پیشاپیش شمشیر خود را درمیان لوازم گرمابه اش بازبینی می کرد. پس ازبرگزاری جشن سده ، مردآویز به گرمابه رفت ولی ناگهان هیاهویی شنید و شتابان به سوی جایگاه تن پوش های خود شتافت و به جستجوی شمشیر برآمد.
اما هنگامی که شمشیر خود را از نیام برکشید ، دریافت که غلامان ترک که از مجازات سخت، بیمناک بودند ، تیغه شمشیر را با یک تیغه چوبی عوض کرده اند. در این هنگام مهاجمان در حالی که چند تن ازغلامان ترک آن ها را همراهی می کردند به گرمابه هجوم بردند. مردآویز بی جنگ افزار ، تاس مسی گرمابه را سپر خود کرد و دلاورانه با چند تن از آنان درآویخت و به خاکشان افکند . ولی سرانجام در نبردی نا برابر از پای درآمد و جان خود را در راه پایداری آیین های نیاکان و استقلال ایران پیشکش نمود .
در آن زمان دو تن از خیانت کاران دستگیر شدند و دیگران به بغداد گریختند و دستمزد خود را از خلیفه عباسی گرفتند . به این ترتیب در توطئه ای که در بغداد و مرکزاستعمار و استثمار آن دوره و به دست خلیفه خون ریز طراحی شد, این سردار نام آور ایران پس از هفت سال حکومت در روز 13 بهمن ماه 281 خورشیدی در راه کسب استقلال ایران به شهادت رسید
نظرات