رد شدن به محتوای اصلی

حسین باقری برادر پاسدار باقری؛ یک تروریست جنگ شهری یا یک قهرمان شهید جنگی ؟

نه تنها عباس دوران را نمی توان قهرمان جنگی خطاب کرد، بلکه او لکه ی ننگی بر شرافت سربازان ایرانی و ارتش ایران نیز محسوب می شود. از وی که بگزریم، بهتر است نگاهی نیز به برادران "باقری" بیندازیم که چگونه یکی به عنوان قهرمان جنگی و دیگری به عنوان سرکرده ی کل ستاد نیروهای مسلح برگزیده شده است.

حسین باقری برادر پاسدار باقری؛ یک تروریست جنگ شهری یا یک قهرمان شهید جنگی ؟
"حسین باقری" با نام اصلی "غلام حسین افشردی"، سرباز و فرمانده ی ۲۶ ساله ی ایرانی است که در همان سن کشته می شود. او به هنگام حضور در جبهه ی جنگ و نبرد با نیروهای نظامی دشمن، مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته و بدین شیوه کشته می شود. اما پیشینه ی وی را چه کسی می داند ؟

در آن روزگار که موج توحش انقلاب خلقی و اسلامی، آرزوها و امیدهای یک ایران پادشاهی را بر باد می داد، وی و هم پالگی هایش در تهران و در وضعیت شهری، تفنگ های ربوده شده از نیروهای مسلح را به دست گرفته و در کف خیابان های شهر، مشغول تیر اندازی به ارتش و نیروهای امنیتی بودند. اینکه چند نفر به دست او و یارانش کشته یا زخمی شده اند، چیزی است که هرگز بدان پرداخته نشده است، اما آنچه که مسلم است، یورش آنها به یک کلانتری در وسط شهر و ایجاد درگیری مسلحانه با نیروهای امنیتی و اشغال کلانتری است.

در واقع، اینگونه رفتار را تنها می توان از تروریست های تجزیه طلب دمکرات و کومله و مجاهدین و فداییان خلق انتظار داشت که در هفت تیر کشی و آشوبگری شهری و تروریسم، شهره ی خاص و عامند؛ اما آنچه که به رفتار تروریستی آنها پهلو به پهلو می زند، رفتار الله پرستان خمینی زاده است که بچه مسجدی ها و پامنبری های آخوندهای مفت خواره ای بوده اند که قرار بود آخوند پاچه ورمالیده ای به نام خمینی حرامزاده، برای آنها نان و آب بیاورد.

کرامت انسانی با انسان مسئولیت پذیر و آموزش دیده به دست می آید نه با الله بازی و
عمود کردن ماتحت در نماز به دجال موهوم آسمانی، آن هم از نوع عربش
از این جوانان که در عین سادگی، به آلت دست بزرگ ترهایی خونخوار درآمده بودند تا برایشان بکشند و کارهای کثیف را به دست آنان انجام داده باشند، نمونه های بسیاری را می توان به دست آورد.


رفتار جنایتکارانه ی انقلابی و جنگی، رفتاری است که دستگاه ترور جمهوری اسلامی در آن دست بالا را دارد. جمهوری اسلامی با ایجاد خط تولید جلیقه های انتحاری و صدور آن به میان گروهک های تروریستی منظقه در همه ی کشورهای خاورمیانه، ترور را تنها وسیله ی صدور و گسترش انقلاب خونبار و خونریزش ارزیابی می کند که پس از استقرار، آن را با پول و فشار سیاسی و آبادانی کشورهای بیگانه از جیب ملت فقر زده ی ایران، توجیه کرده و ماله کشی می نماید و اینگونه هشت پای جمهوری اسلامی در منطقه گسترش می یابد.

آنجا که تروریست های رژیم در اروپا به خاطر لاس سیاسی و اقتصادی اروپاییان با سرکردگان رژیم، در راستای چپ مداری های جهانی، آزاد شده و به جمهوری اسلامی باز پس فرستاده می شوند، باید خط مشی پشتیبانی از تروریسم اسلامی و یهود ستیزانه و نژاد پرستانه ی آریایی، عربی و ترکی را نه در تهران و ریاض و آنکارا، که در فاحشه خانه ی لندن و چاه فاضلاب پاریس و آلمان جهان خوار جست.


سوسیالیسم اسلامی باید با نابودی طبقه ی سوسیالیستی اروپایی آغاز شود. سوسیالیسمی که ترور را توجیه می کند و از عباس دوران ها و باقری ها و "چه گواراها"، قهرمان جنگی و ملی و هتا فراملیتی می سازد، حال آنکه آنها تروریست هایی بیش نبوده اند که برایشان هدف وسیله را توجیه می کرده.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د