رد شدن به محتوای اصلی

واشنگتن پست: زمان سرنگونی سیاسی در ایران فرارسیده است

پیش گفتار:
در ارزیابی رویارویی ایالات متحده با جمهوری اسلامی، آمریکا بدین نتیجه رسیده است تا از اپوزوسیون فعال و نیروهای مردمی ناخرسند از استبداد آخوندی پشتیبانی کند تا دگرشی مسالمت آمیز و یک دگرگونی در سامانه ی سیاسی رژیم پدید آید. در این رویکرد که از سوی دولت ترامپ به دست داده شده است اما، هر دو حزب بزرگ آن کشور متعجبند که این سیاست خارجه ی آن کشور سال هاست به دنبال دگرشی بنیادین و دمکراتیک در سیاست رژیم هستند.


میل به سرنگونی تمامیت ولایت فقیه
در واپسین شهادت کنگره، وزیر امور خارجه رکس تیلرسون (Rex Tillerson) با حساسیت اظهار داشت که ایالات متحده باید “در مسیر پشتیبانی از آن عناصری در داخل ایران گام بردارد که می تواند منجر به گزار آشتی جویانه آن حکومت شود”. این نظرسنجی گنگ و نامفهوم بود و جمهوری اسلامی یک گزارش مخالفت رسمی را به ثبت رساند. هر دو حزب به دید می رسید از این مورد غافلگیر شده اند که ایالات متحده مدت درازی به آن کسانی مدد رسانده است که به دنیال دگرش دموکراتیک هستتند. در خلال جنگ سرد، وزیران امور خارجه مکررا آن دسته از کسانی را تضمین کرده و دلگرمی می داد که در پشت دیوار آهنینی گیر افتاده بودند که آمریکا آرزوهایشان را حمایت می کرد. با بیان اینکه ایران از سوی (به اصطلاح. -مترجم) رهبر معظم سالخورده آیت الله (خونخوار. -مترجم) علی خامنه ای حکمرانی می شود، ایالات متحده باید آماده ی گزار قدرت در آن کشور باشد که با این حال می تواند به سرنگونی تمامیت سامانه ی سیاسی رژیم منجر شود.


در منطقه ای که بر خاکستر دولت های شکست خورده وجود دارد، ایران معمولا به اشتباه به عنوان جزیره ی ثبات مشخص شده است. تاریخچه ی جمهوری اسلامی البته، یک تقلای سرکشانه و یاغی است با این مشخصه ی برجسته که تقلایی پیوسته میان یک رژیم اقتدارگرا و جمعیت رام ناشدنی وجود دارد که به دنبال توانمند سازی دمکراتیک هستند. هنگامی که آنها نخست قدرت را امری پنداشته (مفروض) بدارند، الیگارشی آخوندی که نبردهای خونین خیابانی را با خشم به انجام رسانید تا دیگر هموندان ائتلاف انقلابی ایی را سرکوب کند که با آنها منافعی مشترک برای دیکتاتوری اسلامی و حکومت دینی را نداشتند. در دهه ی ۱۹۹۰، آنها با برآمدن جنبش اصلاحات روبرو شدند که هیجان انگیزترین جنبش برای هماهنگ سازی دین و حکومت ائتلافی و جمعگرا باقی می ماند. اصلاح طلبان درباره ی تجدید نظر در اعتراضات مطلق خامنه ای و توسعه ی هازمان شهری و رسانه های انتقادگر هستند. رژیم با مخلوط خودش از ایجاد دهشت و ترس به این رویکرد واکنش نشان داد تا دل و روده ی این جنبش را درآورد و سپس شورش سبز در تابستان ۲۰۰۹ رخ داد که برای همیشه سامانه ی حکومتی و ارتباطات قطع شده ی میان دولت و ملت را محکوم کرد.

یک چیز که مطمئنا درباره ی آینده ی ایران وجود دارد اینست که یک جنبش اعتراضی دیگر در تقطه ای دیگر برخواهد خاست که به دنبال جایگزینی این رژیم است.

همانندی جمهوری اسلامی و اتحاد جماهیر شوروی
امروزه، الوارهای جمهوری اسلامی که سنگین سنگین به عنوان اتحادیه ی شوروی ایی حرکت می کنند که آن رژیم کومونیستی در سال های واپسین خود از سر گذراند. این رویه به جهان بینی ایی اعتراف می کند که هیچ کس را متقاعد نمی کند. خدمات امنیتی ایی را دستور می دهد که در شورش ۲۰۰۹ ثابت کرد که غیرقابل تکیه کردن هستند و سبب گشت تا رژیم نیروهای شبهه نظامی بسیج را گسیل دارد، زیرا بسیاری از فرماندهان سپاه پاسداران از شلیک به سوی معترضان خودداری کردند.


خالی شدن مساجد از مردم و فریب های انتخاباتی حسن روحانی
مدرسه های دینی در شهر زیارتی قم از خسران و آسیبی قدردان هستند که حکومت خدا بر سر اسلام آورد، آنگونه که مسجدها هتا در خلال یادبودهای مذهبی هم خالی می مانند. مردان مایل نیستند تا به آخوندها بپیوندند و زنان نمی خواهند با آخوندها ازدواج کنند. سامانه ی حکومتی غرق در فساد است که مشخصا برای رژیمی که قدرتش را بر پایه ی دستورکار و احکام الهی استوار کرده است، مشکل ساز و پیچیده است. و ایران تنها متحمل انتخابات ریاست جمهوری ایی شد که در آن برنده اش حسن روحانی قول آزادی هایی را داد که هیچ تمایلی برای اجرایشان و به مراتب از مشروعیت انداختن حکومت به واسطه ی پخش و گسترش رختشویی کثیفش بر سر موضوعات نیرنگ و سرکوب ندارد. امروزه، جمهوری اسلامی قادر نخواهد بود تا پیروزی پسا رهبر معظم را مدیریت کند، چرا که احزاب و جناح هایش به شدت از هم بخش بندی شده اند و مردمش نیز ناخرسند و بی میل هستند.

رژیم البته به یک چیز علاقه مند است: قرارداد اتمیش با جامعه ی جهانی (رسما به عنوان برجام یا JCPOA شناخته می شود). از دید تاریخی، مهار تسلیحات حوزه ی انتخاباتی خودشان را ساخته است. در خلال دهه ی ۱۹۷۰، در اوج دیپلماسی مهار تسلیحات ایالات متحده و شوروی، صداهای تاثیرگزار در باخترزمین نمی خواستند کرملین را برای این ترس زیر فشار بگزارند که منجر به برهم زدن این معاهدات گردد. جمهوری اسلامی می تواند بر روی همین خودداری و تحمل مشابه از بخش های انتقادی واشنگن حساب باز کند. بسیاری می توانند وانمود کنند که درباره ی تروریسم ایران یا سواستفاده از حقوق بشرش نگران هستند، اما به تلاش هایی با ضربت تند و متقابلی روبرو می شوند تا تحریم های به راستی فلج کننده را بر تهران تحمیل کنند. مشروعیت و درازی عمر رژیم از سوی آن کسانی به زیر پرسش نخواهد رفت که برترین اولویت هایشان همانا پشتیبانی و نگاهداری توافق مهار تسلیحات نارکارآمد است و این شعف ناشی از احساسات بود که تیلرسون آن را هنگامی به چالش کشید که برای ایجاد جنبشی مشترک با آن کسانی را فراخوان داد که در تلاش برای آوردن آزادی در درون ایران هستند. رعایت نکردن اصول اخلاقی مهار تسلیحات، فضایی اندک برای چنین جاه طلبی های بلندپروازانه و آرمان گرایانه دارد.

 ایجاد جنبشی دیگر علیه رژیم
وظیفه ی دولت قضایی ایالات متحده امروزه اینست که طرحی را برای شیوع و طغیانی احتمالی یک جنبش اعتراضی دیگر یا گزار ناگهانی از خامنه ای ترتیب دهد که می تواند سامانه ی رژیم را به سوی نقطه ی سرنگونی ناپایدار کند. ما به مراتب چگونه می توانیم اختلاف نظر و عدم توافق را در سیاست های فساد آمیز و باطل جناحی ایران بکاریم ؟ ایالات متحده چگونه می تواند خدمات امنیتی هم اکنون از هم گسسته ی رژیم را تضعیف کند ؟ این کار نه تنها مستلزم تخلیه ی خزانه های جمهوری اسلامی است، بلکه نیازمند جستجوی راه هایی است برای دادن اختیار و قدرت به انتقادهای محلی. نقشه برای همه ی این امور، باید امروز کلید بخورد؛ یک بار که بحران آغاز گشت، دیگر برای آمریکا بسیار دیر خواهد بود تا یک بازیگر باشد.


در ماه مارچ ۱۹۵۳، هنگامی که ژوزف استالین مرد، رییس جمهور دوایت آیزنهاور خواست تا مطلعات دولتش درباره ی چگونگی بهره برداری از بحران جانشینی شوروی را ببیند. هیچ مطالعه ای وجود نداشت. آیزنهاور خشمگین و اوقات تلخ، از روی تعجب فریاد برآورد که: “برای حدود هفت سال، از ۱۹۴۶ تا به حال، من می دانم که هر کسی که باید نگران چنین چیزهایی می بوده باشد، صدای آن چیزی را داشته خفه می کرده که باید آن را به هنگامی انجام دهیم که استالین می میرد... خب او مرد و و ما می خواهیم ببینیم چه دیدگاه های روشنی در پرونده های این دولت وجود دارد، چه نقشه هایی کشیده شده بودند. آنچه که ما یافتیم این بود که نتیجه ی هفت سال زوزه کشیدن، دقیقن صفر بود. هیچ نقشه ای نداریم”. به اندازه ی سهمش، تیلرسون راهنمایی پیمایشی را بنیانگزاری کرده است که می بایست ایالات متحده را به سوی سیاست خارجی سوق دهد. وظیفه ی دولت اکنون اینست تا راه هایی را مورد مطالعه قرار دهد که بتوانیم از بحران سرگردان ایران به منظور جایگزینی توانمند یکی از تثبیت شده ترین دشمنان آمریکا، بهره برداری کند.

نکته ی پایانی:
خواست و اراده ی ملی ما در برقراری دمکراسی و آزادی های فردی و اجتماعی، امری نیست که با رویکرد موافق یا مخالف دولت های دیگر دستخوش فراموشی یا تعدیل شود. آنچه که برای مردم رنج کشیده ی ایران مهم است، سرنگونی ولایت فقیه به منظور برقرای عدالت اجتماعی و رفع تبعیض های ملی از دید سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دینی و فرهنگی است. پس می توان پیرامون عزم مشترک ما با رویکرد آمریکا، فکر کرد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د