رد شدن به محتوای اصلی

جزئیات ماجرای تجاوز به دختران معلول در پرورشگاه: معاون رژیم در بهزیستی: انکار نمی کنیم !! - ۲

چند روز پیش خبری منتشر شد که در آن یک مددکار اجتماعی پرده از حادثه ای هولناک در یک مرکز نگهداری کودکان برداشت. او مدعی تجاوز به دختر عقب مانده ی ذهنی در پرورشگاه از سوی یک کارگر و لاپوشانی خبر آن از سوی مدیریت پرورشگاه شد. معاون بهزیستی ضمن دروغ خواندن این ماجرا، جزییات آن را شرح داد اما وجود جنین مشکلاتی را انکار نکرد...


بیشتر بخوانید: تجاوز جنسی به دختران  پرورشگاهی.
این جستار، ادامه ی جستار دیگری پیرامون همین موضع است که پیشتر در همین تارنما بدان پرداخته شده است؛ این جستار را در اینجا بخوانید.

حسين نحوی نژاد درباره ی جزییات نگهداری کودکان معلول و گزارش منتشرشده، توضيحاتی ارائه می کند که در ادامه خواهيد خواند.

‌آيا وجود آزار و اذيت را در مراکز نگهداری سازمان بهزيستي می توان به صورت کامل رد کرد ؟
انسان تا زماني که در زمين وجود دارد، جرم و جنايت و انحراف از قانون هم وجود دارد. وجود اين‌ همه پرونده ی جنايي و مشکلاتی از اين قبيل، شاهی بر اين ادعاست؛ بنابراين هيچ مديری در هيچ‌ کجای جهان نمی تواند بگويد دستگاه تحت نظارت من بری از هر خطا و اشتباه است. هتا دادگاهی تحت عنوان دادگاه کارکنان دولت داريم يا مسلن کميته ی تخلفات اداری يا کميته ی انظباطي در دانشگاه‌ ها را داريم که اين نشان می دهد همه‌ جا ممکن است انحراف‌ هایی صورت بگيرد؛ اما نکته ی مهم اين است که مسئولان در حوزه ی کاری خود، به نحوی فعاليت کنند که نسخت قوانين، قواعد و مقرراتي را داشته باشند که تا حد امکان مسائل انحراف از معيار را پيش‌ بينی کند و هم تا حد امکان، زمينه‌ ای را ايجاد کند که پس از هر گونه انحرافی، امکان مداخله ی به‌ هنگام را برايشان فراهم و با انحراف برخورد کند.

‌به صورت مشخص، درباره ی مراکز نگهداری از افراد کم‌ توان ذهنی چه می گوييد ؟
من درباره ی مراکز نگهداری می توانم اين ادعا را بکنم که در دوره کاری من، اگر اتفاقي افتاده است، به آن پاسخ داده‌ ام. دفاعي که من از مراکز می کنم، به اين معنا نيست که وقوع انحراف را تکذيب کنم، نخير؛ مثل هر جای ديگری می تواند هر گونه انحرافی در سامانه ی ما نيز رخ  بدهد. در آموزش‌ و پرورش، نيروي انتظامي، قوه ی قضائيه و شهرداری رخ می دهد و در بهزيستي و سازمان‌ های تابعه هم رخ می دهد. اما اين دعا را هم می توانم بکنم که با توجه به قواعد و مقرراتي که ما داريم، با توجه به سخت‌ گيری هایی که در زمینه ی اعطای مجوزها به افراد حقيقي و حقوقي داريم، با توجه به اينکه بسياري از مراکز بزرگ نگهداری ما تحت نظر هيئت امنای مردمي که افراد معتمد هستند اداره می شوند و با توجه به اينکه سامانه ی نظارتی ما چند لايه است و بر يک فرد و يک واحد نظارت نمی کنيم و بخش‌های مختلفی نظارت می کنند، ضريب خطا نسبت به مراکز مشابه در مرکز ما کمتر است، همچنين امکان بروز خطای سازمان یافته و مداوم تقرببن صفر است؛ يعني ممکن است در جايي معلولی مورد آزار و ضرب‌ و شتم قرار بگيرد، اما اينکه اين آزار به‌ صورت مداوم در تمامی مراکز ما و جود داشته  باشد، امکان ندارد. اين ادعا را ثابت می کنيم که اين مسئله به‌ صورت سازمان یافته در بهزيستي وجود ندارد.


‌کسانی که به استخدام اين مراکز درمی آيند آيا از فيلترهاي مشخصي عبور می کنند ؟
تا چند سال پيش خودمان با مديران مصاحبه می کرديم، الان گزينش ما روی خود افراد هم مؤثر است، يعني حراست و گزينش ما روی افرادی که در اين مراکز کار می کنند مؤثر است، افراد استخدامي بايد تحت آموزش قرار بگيرند، پرونده‌ های اين افراد در بهزيستي وجود دارد و نظارت لازم انجام می شود که فرد رواني و مجرم وارد سامانه نشود.

‌اين گزارش درباره ی مرکز مورد بحث کدهای مشخصی می دهد، نام مرکز را می دانيد ؟
ما دقيقن می دانيم که گزارش از کدام مرکز صحبت می کند.

‌صحت اين مسئله را تاييد می کنيد ؟
گزارشگر خودش اسم مرکز را به ما نگفت، اما از بررسی هایی که ما انجام داديم، متوجه شديم صحبت درباره ی یکی از مراکزی است که به‌ صورت دولتي اداره می شود، البته با ترکيب هيئت امنایی، در اين مرکز فردی مدت‌ ها پيش مدعي شده بود که يکي از کارکنان آنجا با يکي از معلولان رابطه ی جنسی برقرار کرده است (منظورش همان تجاوز جنسی است)، به همين منظور حوزه ی بهزيستي شهرستان تهران و حراست به موضوع ورود پيدا کردند ولی اين مسئله اثبات نشد، فرد به پزشکي قانوني ارجاع داده شد و مسئله‌ ای مشخص نشد؛ اما با توجه به اينکه شايعاتی در اين‌ باره مطرح شده بود، تغييرات مديريتی در آنجا اعمال شد، ولي چون جرمی اثبات نشده بود، اين را به مراجع بالاتر گزارش نکرده بودند و احساس کردند مسئله در شهرستان تهران حل‌ و فصل شده، حالا آن فرد خبر خود را به رسانه ی مربوطه رسانده است.

اين خبرگزاری هم يک مصداق را در دست داشته و آن را کاملن به کل مراکز نگهداری سازمان تعميم داده، دوم اينکه بين مراکز نگهداری پرورشگاهی و نگهداری معلولان خلط مبحثي شده و وقتي شما گزارش را می خوانيد، احساس می کنيد درباره ی مراکز نگهداری کودکان و دختران صحبت می شود. اما وقتي مطلب را کامل می خوانيد متوجه می شويد درباره ی معلول ذهنی صحبت می کند. نکته ی ديگر اینکه به نظر می رسد گزارش تشويش اذهان عمومي است (طبق معمول یکی از مزدوران رژیم ضمن پاک کردن صورت مسئله و رد کردن اساس یک موضوع نسبت به خود و دستگاه زیر دستش، مصداق افشاگری علیه آنچه که به شکلی نابهنجار در آن دستگاه رخ داده است، را تشویش اذهان عمومی و تلویحن دروغ و اقدامی سیاسی ارزیابی می کند تا بدین شکل هم نقش خود را در این جنایت بی رنگ جلوه دهد و هم آب پاکی را روی دست همه بریزد که اینگونه که ادعا شده نبوده و البته چیز دیگری بوده که گویا در جای دیگری رخ داده و ضمن اینکه به او و دستگاه زیر دستش مربوط نمی شود، همان گزارش هم نادرست و از روی نابخردی انجام شده است !!)، چون درباره ی گزارشی صحبت می کند که اثبات نشده و اگر اثبات هم شود، آيا بايد زحمات افراد خير را زير سؤال ببريم ؟ (وی به شکلی حرفه ای هم این مورد را رد نمی کند که فردا اگر صدای فردی با سند و مدرک درآمد که چنین بودهف نتوانند او را محکوم کنند که وی دروغ گفته و در عین حال، یک گزارش بر اساس ادعای یک مددکار و نیز روزنامه نگار را دروغ و غیر موجه ارزیابی می کند و ادعا می کند که مورد تجاوز به دختران در پرورشگاه ها اثبات نشده؛ حال آنکه، مدیریت پرورشگاه پیشتر هتا از اخراج کردن فرد متجاوز و بزهکار جلوگیری کرده و هتا اجازه ی دادگاه شدن پرونده و همچنین انجام معاینه های پزشکی قانونی را نیز نداده است.) ۱۴ هزار نفر از افرادی که نزد ما نگهداری می شوند با حکم قضایی نگهداری می شوند (یعنی مسئولیت این تجاوز به عنف، کتمان و حل بحران موجود، مستقیمن به بازرسی قوه ی قضاییه ی رژیم و دستگاه نظارتیش بازمی گردد.)، يعنی يا سرپرست مؤثر نداشته‌ اند يا مجهول‌ الهويه هستند و در خيابان سرگردان بوده‌ اند، اگر اتفاق اثبات‌ شده يا اثبات‌ نشده‌ ای در مرکزی به وقوع پيوست، آيا درست است آن‌ را به تمامی مراکز منتسب کنيم ؟ (وی با بیان این سخن می خواهد بگوید کلی گویی نکنیم و به مورد به عنوان یک "تک مورد" اشاره شودف حال آنکه در نخستین پرسشی که به شکلی مشخص از وی شده بود، او نخست به کلی گویی پرداخت و آسمان و ریسمان را به هم بافت و گزارشگر برای همین "مغلطه ی کلی گویی" وی، مجبور شد که همان پرسش را مشخصن درباره ی همان پرورشگاه از وی بپرسد.)


‌+ اين مورد نه اولی است و نه آخری آقاي دکتر...
- مورد و مصداق بياوريد.

‌عرض بنده اين است که اين اتفاق می افتد، شما نمی توانيد آن را انکار کنيد. ساماندهی شده نيست، اما نمی شود گفت اسلن چنين مسئله‌ اي وجود ندارد... من هم آن را انکار نمی کنم. (ترس جناب رییس خوش نشین همگی اینست که انگ سازماندهی شدن این جنایت علیه دختران پرورشگاهی، دامن کلیت سامانه ی بهزیستی رژیم را نگیرد و او بیشتر و پیشتر از آنکه دغدغه ی بررسی این اقدام شنیع را داشته باشد، نگران انتساب این آلودگی درون دستگاه زیر دستش به بدنه ی دستگاه های مربوطه ی رژیم است تا جلوی تبلور ابعاد سیاسی و سازماندهی شده را بگیرد. حال آنکه پرونده ی حاج سعید توسی از آفتاب هم بر همگان روشن تر شده و می دانیم که فرایند تجاوز به کودکان هتا پسران زیر هژده سال از سوی مومنان بالله و وابسته به دستگاه سیاسی ولایتف فقیه، امری سازماندهی شده است که از بالا توجیه و پشتیبانی می گردد.)

‌خب چه بايد کرد ؟
همين کاری که ما می کنيم. دستور کار نظارتی و ايمن ما در حد يک کتاب است و به‌‌ ویژه در سال ۹۵ و ۹۶ تاكيدات ما گسترده بود. تاكيد ما به مراکز اين است که هر حادثه‌ ای را به محض وقوع به مرکز توان‌ بخشی کشور گزارش دهند (پس چرا مدیر پرورشگاه جلوی بررسی و آغاز روند قضایی را نداده است و آن فرد خاطی همچنان به کار خود در همان مرکز ادامه می دهد ؟ چرا گزارشگر مربوطه به این مورد خاص اشاره نمی کند ؟)

‌اين دختری که درباره ی آن در گزارش صحبت شده، شما وجودش را تاييد می کنيد ؟
بله. فردی است که در آن مرکز وجود دارد و بهزيستی شهرستان به وضعيتش رسيدگي کرده. بر اساس آخرين اطلاعی که ما درباره ی وضعيت او کسب کرديم، هيچ‌ گونه مسئله‌ ای درباره ی این کودک ثابت نشد (چون جلوی روند قانونی و قضایی آن گرفته شد) و پزشکی قانونی هم مسئله ی آزار جنسي را رد کرد، اما اقدامات انجام شده (وی توضیح نمی دهد منظورش از اقدامات مشخصن چه مواردی هستند؛ آیا پزشکی قانونی می تواند سر خود این مورد را بررسی کرده باشد یا اینکه پرونده در دادگاه مطرح شده و کسی خبردار نشده ؟! از گزشته، اساسن چرا باید در مورد چنین رویداد دهشتناکی سخن گفته شود، حال آنکه اسلن به گفته ی این مدیر مزدور، چنین چیزی درست نیست و چنین تجاوزی رخ نداده است ؟ مدیر با پاک کردن صورت مسئله به این گونه می پردازد که اساسن نه تجاوز سازمان یافته به دختران پرورشگاهی را تایید می کند و نه همان یک مورد گزارش شده را هم اثبات شده می پندارد و گویی آن مددکار، خود دختر تجاوز شده و گزارشگر، همگی در حال دروغگویی هستند، جز جناب حاج دکتر !!). شايد تنها انحرافی که خارج از معيار بوده، اين است که بايد گزارش کارکرد را به معاونت توان‌ بخشی بهزيستی کشور ارائه می کردند که نکردند (چرا اگر ریگی به کفش این افراد نبوده است، آنها باید این گزارش را رد نکنند ؟!)


‌به نظر می رسد مراکز توان‌ بخشی و نگهداری آن‌ طور که بايد معرفي نشده‌ اند و البته نگاه سياهي را که به اين مراکز وجود دارد نمی شود منکر شد، اين مسئله البته به خود سازمان برمی گردد که نتوانسته‌ است آن‌ طور که بايد از هويت خود دفاع کند، نظر شما در‌ اين‌ باره چيست ؟ از طرفي اين مراکز را نمی توان از هر جهت عاری از مشکل دانست. نمی شود به‌ صورت صدرصدي تمامی مسئولان اين مراکز را از نظر روانی سنجش قطعی کرد، چه توضيحی درباره ی اين دو نکته داريد ؟

اسولن نگاه ما به مراکز نگهداری هم منفی است، چون اعتقاد ما اين است که اين مراکز آخرين راهکار است، هدف ما هم در ۱۵ سال گزشته افزايش مراکز روزانه و گسترش طرح مراقبان و خدمات در منزل بوده است. ما خدمات نگهداری را آخر خط می دانيم، بنابراين هيچ‌ گونه تبليغي درباره ی آن نداريم؛ مگر مراکزی که برای کمک‌ گرفتن از مردم دست به تبليغات می زنند. ما محدوديت حضور مردم در مراکز نگهداری را هم داريم، چرا که حفظ اسرار اين بيماران هم برعهده ی ماست، نمی توانيم اجازه دهيم فرتورهای آنها پخش شود. بخشي از اين افراد هم اسلن بيمار رواني هستند و امکان حضور مردم در کنار آنها وجود ندارد. بنابراين اينکه ما بخواهيم درباره ی آنها تبليغ کنيم، اسلن هدف ما نيست، ولی روی خروجی سازمان هميشه تبليغ می کنيم. مراکز ما مراکزی خدمت‌ رسان هستند که به افراد ته‌ خطی خدمات می دهند. اين را هم بگويم در برخی از مراکز ما، خدمات اجباری داده می شود، شايد برخي از افراد اسلن نبايد در مراکز حضور داشته باشند، ولی با حکم قضایی مجبور به پذيرش هستيم. بارها هم اخطار در اين‌ باره داده‌ ايم و از خطرناکی ماجرا گفته‌ ايم، هميشه هم بحث تجاوز نيست. هفته ی پيش دعوايي در اين مراکز رخ داد که فرد رواني با فرد ديگری درگير شد، دو نفر برای دخالت و جمع‌ کردن دعوا وارد شدند و يک نفر کشته شد. قاتل پیشتر نيز پیشینه ی قتل داشته است. ما مجبور به پذيرش اين فرد بوديم، درحالی که در همه ی دنيا مراکز حفاظت‌ شده ی قضایی وجود دارند (ناکارآمدی سازمان یافته و عمدی و توجه نکردن به معیارها و استانداردهای جهانی.)

محسنی بندپی فرنشین کل سازمان بهزیستی رژیم

‌در اين گزارش درباره ی متجاوز به‌ عنوان فردی نام برده شده که در مرکز مذکور در بخش تاسيسات کار می کرده است. اين مطلب را تاييد می کنيد ؟
من الان درباره ی اسم و رسم او اطلاع دقيقی ندارم. اولين خبر به من اين است که رسيدگی ها انجام شده و دوربين‌ های مدار بسته هم چيزي ثبت نکرده و کسي شهادت نداده و چون سرفن ادعا بوده، ‌از راه پزشکی قانونی هم به اثبات نرسيده است (به زبان الکن اعتراق می کند که اگر می خواهید اثبات شود باید شاهد داشته باشید !! گویا فرد متجاوز به هنگام تجاوز، یک نفر شاهد را هم همراه خود می آورد و یا از خود و کردار شنیعش فیلم می گیرد !! گویا وی این فرد را احمق هم پنداشته که این کار را در جایی انجام دهد که دوربین های مدار بسته وجود دارند !! این توحیهات احمقانه و برای فرار مطرح می شوند.)

الان اين فرد در آن مرکز هنوز مشغول به کار است؟
خير (این ادعا درست نیست؛ به گزارش پیشین در این باره بازگردید.)

‌گفته شده اين فرد کارمند تاسيسات است، چه طور کارمند تأسيسات می توانسته اين‌ قدر با بچه‌ ها ارتباط نزديک داشته باشد ؟
برای همين خيلی برای ما قابل‌ باور نيست، اما سرانجام در يک مرکز بزرگ می شود، خيلی راحت در لحظه به هر کسی دسترسي پيدا کرد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د