رد شدن به محتوای اصلی

حضور ارتش شاهنشاهی در سوریه

ایران در راستای منافع خود در زمان اعلا حضرت محمد رضا شاه پهلوی نیز در سوریه حضور نظامی داشته است. حضور نظامی ایران در آن هنگام اما، در قالب نیروهای “پاسدار صلح ملل متحد” و در پی جنگ تحمیلی اعراب به اسراییل صورت گرفت که ارتش ایران در مرز میان این دو کشور در منطقه ی جولان حضور پیدا کردند.


ارتش شاهنشاهی ایران هتا در کشور عمان هم حضور نظامی داشت و در جنگ سه ساله ی “ظفار” بنا به درخواست رسمی پادشاه این کشور سلطان قابوس، از حاکمیت این کشور و دولتش دفاع نمود.

ایران در آن هنگام هم دارای منافع سرشار نفتی بود و هم منافع ملی ایران و امنیت خاورمیانه برای ما در اولویت قرار داشت. پس پرسش اینست که آیا حضور نظامی سپاه در سوریه و یمن نیز، هچنان منافع ملی ما را تامین می کند یا نه ؟

همه به خوبی می دانیم که در حالی ولایت فقیه در سوریه و یمن در حال آتش باری است که هزینه ی فوق سنگین و بسیار گزاف این جنگ ها از سوی جیب ملتی پرداخت می شود که بر خلاف روزگار پیش از شورش ۵۷، نسبت به وضعیت اقتصادی بسیار در رنج هستند و کمر مردم به واسطه ی دزدی های چند صد ملیارد دلاری ریش سپیدان خمینی زاده و آغازاده هایشان شکسته است؛ همچنین هیچ پشتیبانی جهانی ایی هم از این رویکرد جمهوری خونریز اسلامی در همکاری با دیکتاتور سوریه به منظور “ماندن در قدرت به هر قیمت” و “کشتار مردم خود با بمب های بشکه ای و شیمیایی”، وجود ندارد و مردم ایران نسبت به اینکه اوباشان آدمکش سازمان تروریستی سپاه در سوریه و یمن مشغول آدم کشی هستند، بسیار ناخرسندند.

افزون بر اینها، کشور پادشاهی ایران در زمان خاندان ایران ساز پهلوی، هرگز یک کشور مکتبی و ایدئولوژی زده و ایدئولوژی مهور نبوده است؛ در حالی که رژیم جنایتکار آخوندی، رژیمی تمامیت خواه و مکتبی با ایدئولوژی سیاسی مذهبی است و در واقع این رژیم یک نظام فاشسیت مذهبی به شمار می رود که سرکوب مردم خودش با هر دیدگاه مخالف و هتا متفاوتی را سرکوب می کند.

ایران ما به عنوان یک کشور و یک ملت، حق دارد که به دنبال منافع ملی خود باشد، اما آیا جمهوری اسلامی با حضور نظامی در مناطق بسیاری در خاورمیانه به دنبال منافع ملی است یا منافع خود به عنوان یک رژیم سیاسی غیر مردمی ؟ آیا یک حاکمیت سیاسی مردمی، قانونی و دمکراتیک، جوانان خود را در زندان ها شکنجه داده و به آنها تجاوز جنسی می کند ؟ آیا می توان باور کرد که این رژیم مردمی است در حالی که مردم ایران در فقر و فساد تحمیلی این رژیم روزگار می گزرانند و سن فحشا و اعتیاد به کم ترین میزان بی سابقه ی خود به ترتیب ۱۴ و ۱۱ سالگی رسیده است ؟

پس بی گمان نه تنها حکومت الله در ایران اشغالی به فکر مردم ایران نیست، بلکه در تضاد ذاتی با منافع ملی ما گام برمی دارد و تا این رژیم بر مسند قدرت نشسته است، باز هم شاهد دربند کشیده شدن دگراندیشان و وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران و کنشگران مدنی و حقوق بشر باشیم.

رژیمی که هتا به سگ های این کشور هم رحم نمی کند و همه بارها خوانده و شنیده ایم که این موجود از دیدگاه نژند اسلامی، نجس را چگونه با آمپول های اسید به دردناک ترین شکل ممکن می کشند.


رژیمی سراپا غرق در گناه کشتار و تحقیر انسان، رژیمی مکتبی است که تنها از سوی الله مشروعیت دارد و نه مردم ایران. این روزها سخت است خانواده ای را یافت که یکی از هموندانش در یکی از بیدادگاه های رژیم، پرونده نداشته باشد.

صدای حقانیت مردم ایران با سکوت رسانه ای و تلوزیون به اصطلاح ملی، در نطفه خفه می کند و منافع ملی ایران در دریای مازندران و خلیج فارس بازیچه قرار می گیرند تا این حکومت تزویر و ترور همچنان بر سر پا باقی بماند، چون خمینی ضحاک اینگونه گفته است که: “حفظ نظام از اوجب واجبات است”؛ پس به عنوان یک ایرانی، نخستین اولویت هر یک از ما براندازان ولایت ناب محمدی، سرنگونی و نابودی جمهوری اسلامی است. به پیش تا با وعده ی شاهزاده ی عزیز میهن، نافرمانی مدنی خود را گسترش دهیم و آنچه که رژیم از آنها به عنوان مشروعیت خود بهره می برد و از آنها ارتزاق می کند را از آن دریغ کنیم.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د