ایرانیان نژاد بدی نیستند. ایرانیان یکی ازنژادهای مهم جهان می باشند. امروز، این مردم بسیار آلوده و بی آبرو هستند. راستش را بگویم، مایه ی سرافکندگی هستند. خودمان بنشینیم وداوری کنیم: "این پستی ها واین زشتی ها چشم پوشیدنی نیست".
از داستان سوم شهریورسخن راندم و زشت کاری های افسران و وزیران را درباره ی این توده و مملکت گفتم. حال می باید به دیگران نگریست که چه کردند. در چنان هنگامی، ملایان چه کردند، روزنامه نویسان چه کردند، روستاییان چه کردند، ایل ها چه کردند، می بایست یکایک از دیده گزرانید و کارهایشان را به یاد آورد.
من چون سخنم از افسران می بود، تنها گریختن آنها را گفتم، ولی آیا استاندارها و فرماندارها و فرنشین شهربانی ها و کلانتری ها نگریختند ؟! آیا سران اداره ها نگریختند ؟! آیا روستاییان به راه آهن تبریز و تهران نریختند و آهن ها و تیرهای آنها را نکندند ؟! آیا ایل ها بر سر راه ها آمده، دست به راهزنی و دزدی باز نکردند ؟! آیا ملایان فرصت یافته، به کینه ی سال های گزشته به زبان درازی ها و بدگویی ها برنخاستند ؟! آیا کشاورزان از گشادن راه کربلا به شادمانی برخاسته، در چنان هنگام گرفتاری بیست و یک هزار تن به تهران نریختند و با گرفتن گزرنامه، به عراق نشتافتند ؟! آیا روزنامه ها نبودند که تا دیروز ستایش از "رضا شاه" و از شاهپورها و شاهدخت هایش را بایای (وظیفه ی) خود می شماردند و صد چاپلوسی می نمودند وبه یک بار، بازگشتند و به بدنوشتن پرداختند ؟! آیا نمایندگان نبودند که تا دیروزهر یکی خود را نوکری از رضا شاه می شناخت و فروتنی و چاپلوسی بی اندازه می نمود، و اکنون به یک باره روی برگردانیده، هر یکی با زبان دیگری بد گفتن از او آغاز کردند ؟!
اینها و صد مانند اینها، بدی های این توده است که ما می شناسیم. گمان نمی کنم گروهی درایران باشد که به آلودگی ها و پستی های توده ی ایرانی به اندازه ی ما آگاه باشد. ما که با پستی ها و بدی ها به نبرد برخاسته ایم و همیشه با آنها روبرو می باشیم، بهتر از هر کسی ازاندازه ی آلودگی این توده آگاه هستیم.
با همه ی این آگاهی هاست که من می گویم:
"ایرانیان از نژادهای مهم جهان می باشند. این بدی ها و پستی ها که ما می بینیم، بیشتر آنها از کنارآمده و سرچشمه ی دیگر دارد. بلکه ما اگر سرچشمه ی این بدی ها را بجوییم و دانستنی های دیگری را بدانیم، از همین جا دلیلی به نیکی نژاد ایران به دست خواهیم آورد".
برای آنکه سخن من روشن گردد، باید کمی از زمینه ی گفتار بیرون بروم و به سخنان دیگری بپردازم. باید دانست آدمیان از روی سرشت و نهاد خود، سه گروه هستند:
"گروهی از نهاد خود نیک هستند وگروهی دیگر از نهاد خود بدهستند و گروهی دیگر هم نه نیک هستند و نه بد هستند".
گروه نخست که نیک هستند، آموزاک ها (آنچه آموزند = تعلیمات ها) و پیشامدها وسرگزذشت ها، آنان را به بدی به آسانی نتواند برانگیخت. گروه دوم که بد هستند، آموزاک ها و سرگزشت ها و پیشامدها، آنان را به آسانی نیک نتواند گردانید. گروه سوم که نه نیک هستند و نه بد، آماده اند که نیکی و بدی را از بیرون فراگیرند و این است که آموزاک ها و سرگزشت ها و پیشامدها، درآنها هنایش (تاثیر) بسیاری تواند گزاشت و می توان آنان را به نیکی و یا به بدی به آسانی برانگیخت.
یک نکته ی دیگر آن است که از این سه گروه، دو گروه یکم و دوم، اندک باشند و آنچه بسیار باشند، گروه سوم است. در هر توده ای، آنهایی که از نهاد خود نیک یا بد هستند، دسته های اندک هستند و بیشترمردم از گروه سوم هستند که نیکی یا بدی را ازنهاد خود نمی دارند. اکنون سخن درآن است که این بدی ها که ما از ایرانیان می بینیم، بیش از همه نتیجه ی آموزاک ها و پیشامدها وسرگزشت هاست.
از داستان سوم شهریورسخن راندم و زشت کاری های افسران و وزیران را درباره ی این توده و مملکت گفتم. حال می باید به دیگران نگریست که چه کردند. در چنان هنگامی، ملایان چه کردند، روزنامه نویسان چه کردند، روستاییان چه کردند، ایل ها چه کردند، می بایست یکایک از دیده گزرانید و کارهایشان را به یاد آورد.
من چون سخنم از افسران می بود، تنها گریختن آنها را گفتم، ولی آیا استاندارها و فرماندارها و فرنشین شهربانی ها و کلانتری ها نگریختند ؟! آیا سران اداره ها نگریختند ؟! آیا روستاییان به راه آهن تبریز و تهران نریختند و آهن ها و تیرهای آنها را نکندند ؟! آیا ایل ها بر سر راه ها آمده، دست به راهزنی و دزدی باز نکردند ؟! آیا ملایان فرصت یافته، به کینه ی سال های گزشته به زبان درازی ها و بدگویی ها برنخاستند ؟! آیا کشاورزان از گشادن راه کربلا به شادمانی برخاسته، در چنان هنگام گرفتاری بیست و یک هزار تن به تهران نریختند و با گرفتن گزرنامه، به عراق نشتافتند ؟! آیا روزنامه ها نبودند که تا دیروز ستایش از "رضا شاه" و از شاهپورها و شاهدخت هایش را بایای (وظیفه ی) خود می شماردند و صد چاپلوسی می نمودند وبه یک بار، بازگشتند و به بدنوشتن پرداختند ؟! آیا نمایندگان نبودند که تا دیروزهر یکی خود را نوکری از رضا شاه می شناخت و فروتنی و چاپلوسی بی اندازه می نمود، و اکنون به یک باره روی برگردانیده، هر یکی با زبان دیگری بد گفتن از او آغاز کردند ؟!
اینها و صد مانند اینها، بدی های این توده است که ما می شناسیم. گمان نمی کنم گروهی درایران باشد که به آلودگی ها و پستی های توده ی ایرانی به اندازه ی ما آگاه باشد. ما که با پستی ها و بدی ها به نبرد برخاسته ایم و همیشه با آنها روبرو می باشیم، بهتر از هر کسی ازاندازه ی آلودگی این توده آگاه هستیم.
با همه ی این آگاهی هاست که من می گویم:
"ایرانیان از نژادهای مهم جهان می باشند. این بدی ها و پستی ها که ما می بینیم، بیشتر آنها از کنارآمده و سرچشمه ی دیگر دارد. بلکه ما اگر سرچشمه ی این بدی ها را بجوییم و دانستنی های دیگری را بدانیم، از همین جا دلیلی به نیکی نژاد ایران به دست خواهیم آورد".
برای آنکه سخن من روشن گردد، باید کمی از زمینه ی گفتار بیرون بروم و به سخنان دیگری بپردازم. باید دانست آدمیان از روی سرشت و نهاد خود، سه گروه هستند:
"گروهی از نهاد خود نیک هستند وگروهی دیگر از نهاد خود بدهستند و گروهی دیگر هم نه نیک هستند و نه بد هستند".
گروه نخست که نیک هستند، آموزاک ها (آنچه آموزند = تعلیمات ها) و پیشامدها وسرگزذشت ها، آنان را به بدی به آسانی نتواند برانگیخت. گروه دوم که بد هستند، آموزاک ها و سرگزشت ها و پیشامدها، آنان را به آسانی نیک نتواند گردانید. گروه سوم که نه نیک هستند و نه بد، آماده اند که نیکی و بدی را از بیرون فراگیرند و این است که آموزاک ها و سرگزشت ها و پیشامدها، درآنها هنایش (تاثیر) بسیاری تواند گزاشت و می توان آنان را به نیکی و یا به بدی به آسانی برانگیخت.
یک نکته ی دیگر آن است که از این سه گروه، دو گروه یکم و دوم، اندک باشند و آنچه بسیار باشند، گروه سوم است. در هر توده ای، آنهایی که از نهاد خود نیک یا بد هستند، دسته های اندک هستند و بیشترمردم از گروه سوم هستند که نیکی یا بدی را ازنهاد خود نمی دارند. اکنون سخن درآن است که این بدی ها که ما از ایرانیان می بینیم، بیش از همه نتیجه ی آموزاک ها و پیشامدها وسرگزشت هاست.
نظرات